بخش ۱۱۶ - قصه کلی که در خانه معشوق خود بکوفت گفتند باز گرد که صحبتی تنگ است موی در نمی گنجد گفت بهانه مجوی و در باز کن که من خود کلم و موی ندارم
کلکی بود عاشق گلکی
شوخکی مشکبار کاکلکی
داشت معشوق از قضا روزی
خلوتی با چو خود دل افروزی
هر دو تنها به عیش بنشسته
بر رخ غیر در فرو بسته
کلک از حالشان شنید خبر
رفت و گستاخ حلقه زد بر در
زد یکی از دورنه بانگ که کیست
بانگ بی وقت کردن از پی چیست
نیست این در گشادنی برگرد
گر نه سردی مکوب آهن سرد
خلوت خاص و صحبتی تنگ است
حلقه زلف یار در چنگ است
هر که در کوفت باد می سنجد
زانکه مو در میان نمی گنجد
گفت در باز کن بهانه مجوی
زانکه من خود کلم ندارم موی
موی را در میانه نبود راه
من ز مو عاریم بحمدالله
بخش ۱۱۵ - طبقه ثالثه آنکه نیت ایشان در عزلت ایثار صحبت حق است سبحانه و تعالی بر صحبت خلق: وان دگر آن که صحبت مولابخش ۱۱۷ - در بیان آنکه عزلت و اقسامش که مذکور شد یکی از آن چهار رکن است که ابدال به سبب مداومت بر آن به مقام خود رسیده اند و آن سه رکن دیگر صحت و جوع و سهر است چنانکه خواهد آمد: قدوه عارفان به سر قدم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کلکی بود عاشق گلکی
شوخکی مشکبار کاکلکی
هوش مصنوعی: یک ترفند یا نقشه در کار بود که عاشق دختری زیبا و شاداب با موهای مشکی و خوشبو شده بود.
داشت معشوق از قضا روزی
خلوتی با چو خود دل افروزی
هوش مصنوعی: یک روز معشوق به طور ناگهانی فرصتی پیدا کرد که تنها باشد و در این خلوت به زیبایی و جذابیت خود پرداخت.
هر دو تنها به عیش بنشسته
بر رخ غیر در فرو بسته
هوش مصنوعی: هر دو فرد در کنار هم به خوشگذرانی مشغولاند، در حالی که از دیگران جدا شدهاند و چهرهای به روی آنها نمیگشایند.
کلک از حالشان شنید خبر
رفت و گستاخ حلقه زد بر در
هوش مصنوعی: خبر رفتن آنها به گوشم رسید و کسی با کمال بیاحترامی به در زنگ زد.
زد یکی از دورنه بانگ که کیست
بانگ بی وقت کردن از پی چیست
هوش مصنوعی: یک نفر از دور فریاد میزند که چه کسی است و چرا این قدر بیموقع صدا بلند کرده است.
نیست این در گشادنی برگرد
گر نه سردی مکوب آهن سرد
هوش مصنوعی: اگر این در باز نمیشود، تلاش نکن؛ چون در غیر این صورت، مانند آهن سرد و بیروح میمانی.
خلوت خاص و صحبتی تنگ است
حلقه زلف یار در چنگ است
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح اشاره شده که فضای گفتگو و ارتباط بسیار محدود و صمیمی است، به طوری که مانند زنجیری مربوط به موهای محبوب، احساس نزدیکی و وابستگی را به وجود آورده است.
هر که در کوفت باد می سنجد
زانکه مو در میان نمی گنجد
هوش مصنوعی: هر کسی که به چیزهای بیاهمیت و سطحی توجه کند، در واقع نمیتواند مسائل مهمتر را درک کند.
گفت در باز کن بهانه مجوی
زانکه من خود کلم ندارم موی
هوش مصنوعی: بپرسید که در را باز کن و دنبال بهانه نباش، زیرا من خودم هم چیزی برای گفتن ندارم.
موی را در میانه نبود راه
من ز مو عاریم بحمدالله
هوش مصنوعی: من در میانه راه، دغدغهای از بابت مو ندارم و از این بابت خدا را شکر میکنم.