گنجور

بخش ۱۱۵ - طبقه ثالثه آنکه نیت ایشان در عزلت ایثار صحبت حق است سبحانه و تعالی بر صحبت خلق

وان دگر آن که صحبت مولا
کرد ایثار بر همه دنیا
روز و شب صحبت خدای گزید
دل ز پیوند ماسوا ببرید
کرد خالی ز ما خلق خود را
داد یکبارگی به حق خود را
دست و دل از هر آرزو بگسست
هر چه شد قید او ازو بگسست
صحبتی در گرفت تنگ بسی
که نگنجید در میانه کسی
مگر آن کس که محو خود کرده ست
ترک پیوند نیک و بد کرده ست
کرده بر خویش جیب هستی شق
بر زده سر ز جیب هستی حق
خاک بر حرف خویش پاشیده
بل کزین دفترش تراشیده
از من و ما نهاده بیرون پای
سر مویی نمانده زو بر جای
یکسر از موی هستی خود رست
موی را نیست جای و او را هست
بس که خود را ز موی سنجد کم
گنجد آنجا که مو نگنجد هم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وان دگر آن که صحبت مولا
کرد ایثار بر همه دنیا
هوش مصنوعی: به عنوان یک شخصی که در کنار مولا قرار گرفت، به خاطر او منافع و خواسته‌های دنیوی را بر خود ترجیح داد.
روز و شب صحبت خدای گزید
دل ز پیوند ماسوا ببرید
هوش مصنوعی: دوست خدا در تمام روز و شب، از گفت‌وگو با او لذت می‌برد و به‌دور از ارتباطات دنیوی، ارتباط خود را فقط با خدا قرار داده است.
کرد خالی ز ما خلق خود را
داد یکبارگی به حق خود را
هوش مصنوعی: او یکباره از ما خالی شد و خود را به خداوند سپرد.
دست و دل از هر آرزو بگسست
هر چه شد قید او ازو بگسست
هوش مصنوعی: دست و دل از هر خواسته‌ای جدا شدند و هر چیزی که بود، او را رها کردند.
صحبتی در گرفت تنگ بسی
که نگنجید در میانه کسی
هوش مصنوعی: صحبتی در میان جمع شکل گرفت و چنان پرشور و عمیق بود که هیچ کس نتوانست در آن جا بگیرد و در میانه قرار بگیرد.
مگر آن کس که محو خود کرده ست
ترک پیوند نیک و بد کرده ست
هوش مصنوعی: جز آن کسی که به خود آگاه است، دیگران پیوندهای خوب و بد را رها کرده‌اند.
کرده بر خویش جیب هستی شق
بر زده سر ز جیب هستی حق
هوش مصنوعی: خود را به آتش عشق سرگرم کرده و از این عشق به حقیقتی عمیق دست یافته است.
خاک بر حرف خویش پاشیده
بل کزین دفترش تراشیده
هوش مصنوعی: شخصی به سخنان خود بی‌اعتنا شده و می‌گوید که از آنچه در این دفتر نوشته، دیگر ناامید است و به فکر پاک کردن آن است.
از من و ما نهاده بیرون پای
سر مویی نمانده زو بر جای
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از ما باقی نمانده و حتی به اندازه‌ی سر مویی هم از آنچه که بود، باقی نمانده است.
یکسر از موی هستی خود رست
موی را نیست جای و او را هست
هوش مصنوعی: تمام وجود خود را در مسیر کمال و راستی قرار بده، زیرا موی، نمادی از جزئیات بی‌اهمیت است و در نهایت جایی ندارد.
بس که خود را ز موی سنجد کم
گنجد آنجا که مو نگنجد هم
هوش مصنوعی: آنقدر خود را کوچک و بی‌ارزش می‌بینیم که در جایی که حتی کوچکترین چیزها هم نمی‌توانند جا بگیرند، جا نمی‌شویم.