بخش ۱۰۰ - تمثیل
سگکی می شد استخوان به دهان
کرده ره بر کنار آب روان
بس که آن آب صاف و روشن بود
عکس آن استخوان در آب نمود
برد بیچاره سگ گمان که مگر
هست در آب استخوان دگر
لب چو بگشاد سوی آن به شتاب
استخوانش از دهان فتاد در آب
نیست را هستی توهم کرد
بهر آن نیست هست را گم کرد
بخش ۹۹ - در بیان آنکه چون تالی کلام حق را سبحانه به واسطه دوام مراقبه متکلم عز شأنه دولت جمیعت خاطر و سعادت مشاهده دست دهد می باید که به ملاحظه تفاصیل معانی مشغول نشود تا ازدولت مشاهده باز نماند بلکه به ملاحظه اجمالی اکتفا کند و اگر نعوذبالله آن معنی در حجاب شود و خواطر پراکنده مستولی گردد به تأمل و تدبر در تفاصیل معانی بر وجهی که موافق شرع و سنت و مطابق اشارت کبراء امت باشد دفع آن خواطر بکند و در مذمت آنان که نه به این طریق در معانی آن غور کنند: بار دیگر چو برد حضرت شاهبخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد: گازری در در نواحی بغداد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سگکی می شد استخوان به دهان
کرده ره بر کنار آب روان
هوش مصنوعی: سگی استخوانی را به دهان گرفته بود و در کنار آب جاری به راه خود ادامه میداد.
بس که آن آب صاف و روشن بود
عکس آن استخوان در آب نمود
هوش مصنوعی: به خاطر شفافیت و روشنی آب، تصویر استخوان در آن به وضوح دیده میشد.
برد بیچاره سگ گمان که مگر
هست در آب استخوان دگر
هوش مصنوعی: سگ بیچاره فکر میکند که در آب استخوان دیگری وجود دارد، اما در حقیقت چنین نیست.
لب چو بگشاد سوی آن به شتاب
استخوانش از دهان فتاد در آب
هوش مصنوعی: وقتی لب به سخن گشود و به سوی آن شخص رفت، استخوانش از دهانش به سرعت به آب افتاد.
نیست را هستی توهم کرد
بهر آن نیست هست را گم کرد
هوش مصنوعی: موجودی که وجود ندارد را به اشتباه وجودی در نظر میگیری و به همین دلیل وجود واقعی را از دست میدهی.