گنجور

شمارهٔ ۳ - در مدح علاءالدوله

با من آخر صنما جنگ چرا باید داشت
وز منت بیهده دل تنگ چرا باید داشت
با عدو مردمی و وصل چرا باید کرد
با من این عربده و جنگ چرا باید داشت
گر کنی سوی من آهنگ روا نیست و لیک
ببد اندیش من آهنگ چرا باید داشت
من باصحاب تظلم بدر نصرت دین
زده در دامن تو چنگ چرا باید داشت
آن خداوند که اقبال فلک بنده اوست
پیکر حادثه از پای در افکنده اوست
صنما دل ز تو مهجور نخواهم کردن
جان ز هجران تو رنجو نخواهم کردن
هر که مهجور شد از جور تومه جور نداشت
پس دل از روی تو مهجور نخواهم کردن
دل و جانرا که زهر چیز گرانمایه ترست
جز بر اندوه تو مقصور نخواهم کردن
خویشتن جز با یادی علاء دولت
بر صف هجر تو منصور نخواهم کردن
آن خداوند کز او روز ضلالت سیهست
خسرو تا جوران آنکه ز جمشید بهست
خسروا جز بر تو بار مرا خوش نبود
جز ثنای تو دگر کار مرا خوش نبود
خورده شد باده بفرمان تو یکبار و لیک
خوردن باده دگر بار مرا خوش نبود
خوردن آنچه تن من شود از خوردن آن
در خور طعنه اغیار مرا خوش نبود
مستی خارج از اندازه که بر باد دهد
موزه وجبه و دستار مرا خوش نبود
چون شود عدت پیمان تو اندک بر من
زین سپس عدت بسیار مرا خوش نبود
هر که او بنده این حضرت والا گردد
همچو من صاحب صد نعمت و آلا گردد
فصل نوروز ترا خرم و افروخته باد
چشم بد از تو و از جاه تو بردوخته باد
ساقی بزم تو نرگس شده با زرین جام
وز عطاهای توأش تاج زر اندوخته باد
چون رخ گل همه کارولیت ساخته باد
چوندل لاله همه دشمن تو سوخته باد
هر نوائی که زند بلبل بر شاخ کنون
همه در مدح و ثناهای تو آموخته باد
تابنوروز شود خرم و افروخته باغ
مجلس بزم بتو خرم و افروخته باد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با من آخر صنما جنگ چرا باید داشت
وز منت بیهده دل تنگ چرا باید داشت
هوش مصنوعی: چرا باید با من درگیر شوی ای محبوب؟ و چرا باید به خاطر بی‌دلی خودت ناراحت باشم؟
با عدو مردمی و وصل چرا باید کرد
با من این عربده و جنگ چرا باید داشت
هوش مصنوعی: چرا باید با دشمنان دوستی کنم و در پی پیوند با آنها باشم؟ این همه سر و صدا و درگیری که میان ماست، چرا باید وجود داشته باشد؟
گر کنی سوی من آهنگ روا نیست و لیک
ببد اندیش من آهنگ چرا باید داشت
هوش مصنوعی: اگر به سمت من بیایی، کار درستی نیست، اما چرا باید به افکار بد من توجه کرد؟
من باصحاب تظلم بدر نصرت دین
زده در دامن تو چنگ چرا باید داشت
هوش مصنوعی: من با یاران مظلوم خود در پیکار دفاع از دین هستم، چرا باید به دنبال دامن تو بیفتم؟
آن خداوند که اقبال فلک بنده اوست
پیکر حادثه از پای در افکنده اوست
هوش مصنوعی: آن خدایی که ستاره‌ها و آسمان به او وابسته‌اند، حادثه‌ها و اتفاقات را تحت فرمان خود دارد و به این ترتیب تمام وقایع به اراده او اتفاق می‌افتند.
صنما دل ز تو مهجور نخواهم کردن
جان ز هجران تو رنجو نخواهم کردن
هوش مصنوعی: من هرگز دل را از تو دور نخواهم ساخت و از دوری تو هرگز رنج نخواهم برد.
هر که مهجور شد از جور تومه جور نداشت
پس دل از روی تو مهجور نخواهم کردن
هوش مصنوعی: هر کسی که به دلیل ظلم و ستم تو از محبت و توجهت دور شود، دیگر نمی‌تواند از آن ظلم‌ها رنج برد. بنابراین، من هرگز دل خود را از محبت و زیبایی تو دور نخواهم کرد.
دل و جانرا که زهر چیز گرانمایه ترست
جز بر اندوه تو مقصور نخواهم کردن
هوش مصنوعی: دل و جانم که از هر چیز باارزشی ارزشمندتر است، فقط به خاطر اندوه تو محدود نخواهد شد.
خویشتن جز با یادی علاء دولت
بر صف هجر تو منصور نخواهم کردن
هوش مصنوعی: من فقط با یاد تو و لطف و محبتت می‌توانم از حالت عزلت و جدایی خارج شوم و خود را به شما نزدیک کنم.
آن خداوند کز او روز ضلالت سیهست
خسرو تا جوران آنکه ز جمشید بهست
هوش مصنوعی: خداوندی که به واسطه او، روزی تاریک و گم‌راهی پیش آمده، بزرگ‌مناش و برتر از جمشید، کسی است که ستمگران را به چالش می‌کشد.
خسروا جز بر تو بار مرا خوش نبود
جز ثنای تو دگر کار مرا خوش نبود
هوش مصنوعی: جز تو هیچ چیز دیگری برای من خوشایند نیست. فقط ستایش توست که می‌تواند دل مرا شاد کند و جز این هیچ چیز دیگری برای من خوشایند نیست.
خورده شد باده بفرمان تو یکبار و لیک
خوردن باده دگر بار مرا خوش نبود
هوش مصنوعی: من یک بار به خواست تو شراب را نوشیدم، اما نوشیدن شراب دوباره برایم لذت‌بخش نیست.
خوردن آنچه تن من شود از خوردن آن
در خور طعنه اغیار مرا خوش نبود
هوش مصنوعی: من از خوردن چیزی که برای بدنم مناسب است، خوشم نمی‌آید که دیگران با طعنه در مورد آن صحبت کنند.
مستی خارج از اندازه که بر باد دهد
موزه وجبه و دستار مرا خوش نبود
هوش مصنوعی: مستی بیش از حدی که باعث شود لباس و عبا و دستار من را به باد دهد، برایم خوشایند نیست.
چون شود عدت پیمان تو اندک بر من
زین سپس عدت بسیار مرا خوش نبود
هوش مصنوعی: وقتی که مدت زمان وعده تو برای من کم شود، دیگر برای من خوشایند نیست که مدت زمان زیادی را انتظار بکشم.
هر که او بنده این حضرت والا گردد
همچو من صاحب صد نعمت و آلا گردد
هوش مصنوعی: هر کسی که به این بزرگوار بپیوندد و بندگی او را بپذیرد، مانند من به نعمت‌ها و برکات فراوانی دست خواهد یافت.
فصل نوروز ترا خرم و افروخته باد
چشم بد از تو و از جاه تو بردوخته باد
هوش مصنوعی: نوروز برای تو شاد و تابناک باشد، و چشمان بد از تو و مقام تو دور باد.
ساقی بزم تو نرگس شده با زرین جام
وز عطاهای توأش تاج زر اندوخته باد
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه تو نرگسی با جامی زرین حاضر است و از بخشش‌های تو، تاجی زرین برای خود اندوخته است.
چون رخ گل همه کارولیت ساخته باد
چوندل لاله همه دشمن تو سوخته باد
هوش مصنوعی: زمانی که چهره گل به زیبایی خود نقش می‌بندد، تو هم باید از لطافت و زیبایی خود بهره ببری. وقتی لاله‌ها در آتش می‌سوزند، حریفان و دشمنانت نیز از زیبايی تو ناامید و در هم می‌شکنند.
هر نوائی که زند بلبل بر شاخ کنون
همه در مدح و ثناهای تو آموخته باد
هوش مصنوعی: هر صدایی که بلبل درختان را سر می‌دهد، اکنون همه نشانه ستایش و تحسین تو است.
تابنوروز شود خرم و افروخته باغ
مجلس بزم بتو خرم و افروخته باد
هوش مصنوعی: تابستان فرامی‌رسد و باغ به شادی و روشنی می‌رسد. مراسم جشن و سرور برای تو برگزار می‌شود و همه جا پر از شادابی و نشاط خواهد بود.