گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در مدیح

المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
از تخم برومند برون داد نهالی
المنتة لله که بر چرخ سیادت
بدری شده بینیم فروزنده هلالی
المنة لله که ترا داد بفضلش
ملکی که مرآنرا نبود هیچ زوالی
المنة لله که بزیر قلم تست
هرجا که بود حکم حرامی و حلالی
المنة لله که بدیدیم بکامت
احباب تو دلشاد و بداندیش بحالی
آخر چو بود عمر همه کام برآید
شب گرچه بود تیره هم آخر سحر آید
هان درنگرای صدر مهین بر خلفت هین
در مسند و جای تو بدین رونق و تمکین
دانم که برآسود روان تو درین حال
چون مسند تو یافت بفرزند تو تزیین
ای گشته بفضل و بهنر پشت افاضل
وی بوده بعلم و بشرف فخر سلاطین
امروز بیفزود بتو رونق اسلام
و امروز قوی گشت بتو قاعده دین
بو یوسف قاضی و شریح این دو بیابند
تا گیرند احکام حکومت ز تو تلقین
زین پس نخورد خامه بیمار مزور
زین پس نکند کجروی از سهم تو فرزین
از بهر چنین مژده کم از قدر تو باشد
گر چرخ نثار تو کند خوشه پروین
والله که شده چشم شریعت بتو روشن
حقا که شد اسلام بجاه تو مزین
بنشست بجای پدر آن خواجه مطلق
و او از برآمد زفلک قد رجع الحق
آراسته شد صدر بصد حشمت و تمکین
وافروخته شد شرع بصد زینت و رونق
ای باهمه دلها چو روان گشته موافق
وی در همه چیزی چو خرد بوده موفق
امروز شریعت بمکان تو مکینست
و امید خلایق بوجود تو محقق
جز تو که رسیدست بدین پایگه انصاف
جز تو که نشستست برین جایگاه الحق
تا مسند تو دید فلک از سر غیرت
هر شب فکند در سیهی جامه ازرق
یک شعله زرای تو بود چشمه خورشید
یک پایه زجاه تو بود سقف معلق
آنی که جهانرا تو شدی منعم و مخدوم
هم قمع سمتکاری و هم نصرت مظلوم
ای آنکه کهین پایه ات اوج زحل آمد
وز چرخ خطابت همه صدر اجل آمد
هر خدمت و تشریف که فرمود شهنشاه
کم زانکه بود لایق و بیش از امل آمد
باران سخا ابر دو دست تو ببارید
تا پای عدوی تو ازان در وحل آمد
ایچرخ بدین مژده سراز عرش بر افراز
کت کوکب مسعود به بیت العمل آمد
بیت الشرف اوست بجز عدل نیابی
آنگاه که خورشید ببرج حمل آمد
شادند بدین مژده جهانی که خورد غم
گر خصم ترا صعب چو روز اجل آمد
گلرا بود آسایش و آرایش و راحت
اکنون چه توانکرد چو مرگ جعل آمد
امروز شد از جاه تو آراسته مسند
و امروز بخندید گل شرع محمد
ای خاتم تو نسختی از نقش سلیمان
کلکت اثر معجزه موسی عمران
امروز بدین شغل که تا بود ترا بود
گفتن بنوی تهنیتی پیش تو نتوان
نواب ترا بود اگر بود تغیر
ورنه تو همانی و نیفزود ترا زان
آنگه که تو از غیب برون نامده بودی
هم حاکم مطلق بدی و صاحب فرمان
روزی دو اگر بود مفوض بد گرکس
تخفیف نبودست غرض زان و چنین دان
از عزل سلیمان نبود گر دو سه روزی
انگشتریی گمشد از انگشت سلیمان
در آرزوی مشتری آنست و عطارد
کاین کاتب مجلس بود آن نایب دیوان
بخشایش و بخشش کن و انصاف و سیاست
کاینست و جز این نیست از ارباب ریاست
والله که جوانی چو تو از گوهر آدم
از کتم عدم نامده در حیز عالم
هم آستن علم در ایام تو معلم
هم قاعده شرع باحکام تو محکم
باشی بهمه وقت تو منصور و مظفر
گر خصم قوی باشد و گر حادثه معظم
بشناس حق نعمت حق جل جلاله
تا با تو چه فضل و چه کرم کرد بهردم
از بدو وجود تو الی یومک هذا
بس منصب عالی که تراداشت مسلم
دادت هنر و فضل و حیا و کرم وجود
علم و ورع و حلم و تواضع همه باهم
در گوهر کس اینهمه خصلت نبود جمع
با آدمیی این همه معنی نبود ضم
یارب بکرم او را منصور همیدار
وز دولت او چشم بدان دور همیدار
تا باد جهان دولت این صدر جهان باد
حکمش چو قضا در همه اطراف روان باد
حل همه اشکال ازان لفظ و بیانست
فیض همه ارزاق ازان کلک و بنان باد
جانت ز همه نایبه در حفظ خدایست
جاهت ز همه حادثه در حصن امان باد
از قوت حلمت اثر سنگ زمنیست
از سرعت عزمت مدد سیر زمان باد
در پای تو افتاده فلک همچو رکابست
در دست مراد تو جهان همچو عنان باد
هر چیز که آن خیر و صلاحست و صوابست
در حکم تو و لفظ تو و کلک تو آن باد
کار ولی و کار عدویت ببد و نیک
چونانکه ترا باید پیوسته چنان باد
پشت تو قوی باد بدین صدرل و برادر
جان و دل بدخواه شما هر دو پر آذر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
هوش مصنوعی: نعمت بر خداوند بزرگ است که به واسطه‌ی تو اسلام آورد و زیبایی تو را در دل‌ها نشاند.
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
هوش مصنوعی: ستایش خداوندی را می‌گویم که به خاطر مقام تو، هم کرسی تدریس و هم جایگاه نوشتن و بیان علم و دانش را به تو عطا کرده است.
المنة لله که بیستان شریعت
از تخم برومند برون داد نهالی
هوش مصنوعی: شکرگزاری برای این نعمت که قوانین و دستورهای الهی به‌مانند نشانه‌ای از رشد و باروری در جهان تجلی یافته و به ما هدیه شده است.
المنتة لله که بر چرخ سیادت
بدری شده بینیم فروزنده هلالی
هوش مصنوعی: به خدای بزرگ سوگند که در چرخ قدرت و حکمرانی، درخشندگی ماه را مشاهده می‌کنیم که نورافشانی می‌کند.
المنة لله که ترا داد بفضلش
ملکی که مرآنرا نبود هیچ زوالی
هوش مصنوعی: سپاس خداوند را که به لطفش، ملک و نعمتی به تو داد که هیچ گاه از بین نمی‌رود.
المنة لله که بزیر قلم تست
هرجا که بود حکم حرامی و حلالی
هوش مصنوعی: خوشحالم که تمام چیزی که تحت قلم تو است، به خداوند باز می‌گردد. هر جا که باشی، فرمان حرام و حلالی از سوی تو صادر می‌شود.
المنة لله که بدیدیم بکامت
احباب تو دلشاد و بداندیش بحالی
هوش مصنوعی: شکر خدا را که دوستان تو را دیدیم و خوشحال شدیم، در حالی که بدخواهان نیز در تردید و نگرانی به سر می‌برند.
آخر چو بود عمر همه کام برآید
شب گرچه بود تیره هم آخر سحر آید
هوش مصنوعی: اگرچه در زندگی ممکن است دشواری‌ها و تاریکی‌هایی وجود داشته باشد، اما در نهایت هر فردی به خواسته‌هایش دست خواهد یافت. شب هرچقدر هم تاریک باشد، در نهایت صبح روشن خواهد شد.
هان درنگرای صدر مهین بر خلفت هین
در مسند و جای تو بدین رونق و تمکین
هوش مصنوعی: به دقت به مقام والای خود نگاه کن؛ تو در جایگاه و مقام خود با این رونق و اقتدار چگونه نشسته‌ای.
دانم که برآسود روان تو درین حال
چون مسند تو یافت بفرزند تو تزیین
هوش مصنوعی: می‌دانم که وقتی در این وضعیت آرامش پیدا کردی، چون به فرزندت تکیه کردی، زیبایی به آن داده‌ای.
ای گشته بفضل و بهنر پشت افاضل
وی بوده بعلم و بشرف فخر سلاطین
هوش مصنوعی: ای کسی که به برکت و نیکی خود، پشتوانه و حامی بهترین افراد بوده‌ای و به علم و شرافت، افتخار سلاطین را به دوش می‌کشی.
امروز بیفزود بتو رونق اسلام
و امروز قوی گشت بتو قاعده دین
هوش مصنوعی: امروز به خاطر تو، شکوه و زیبایی اسلام بیشتر شده و امروز به واسطه تو، اصول دین محکم‌تر و استوارتر گشته است.
بو یوسف قاضی و شریح این دو بیابند
تا گیرند احکام حکومت ز تو تلقین
هوش مصنوعی: اگر یوسف و شریح، یعنی دو قاضی بزرگ، در اینجا حضور داشته باشند، می‌توانند از تو دستوراتی در زمینه احکام و قوانین حاکمیت بگیرند.
زین پس نخورد خامه بیمار مزور
زین پس نکند کجروی از سهم تو فرزین
هوش مصنوعی: از این پس، قلم بیمار دغل‌کار دیگر کاری نمی‌کند و از حق تو خارج نمی‌شود.
از بهر چنین مژده کم از قدر تو باشد
گر چرخ نثار تو کند خوشه پروین
هوش مصنوعی: به خاطر چنین خبر خوشی، ارزش تو کمتر از آنچه هست نمی‌شود، حتی اگر آسمان سرازیر کند خوشه‌ای از ستاره پروین به تو.
والله که شده چشم شریعت بتو روشن
حقا که شد اسلام بجاه تو مزین
هوش مصنوعی: قسم به خدا که چشم شریعت به تو روشن شد و حقیقتاً اسلام به خاطر وجود تو زینت یافته است.
بنشست بجای پدر آن خواجه مطلق
و او از برآمد زفلک قد رجع الحق
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که فردی به جای پدرش نشسته و از آسمان (فلک) به او بازگشته و حق به جای خود برگشته است. به طور کلی، این عبارت به معنای احیای حق و بازگشت به جایگاه حقیقی است.
آراسته شد صدر بصد حشمت و تمکین
وافروخته شد شرع بصد زینت و رونق
هوش مصنوعی: صدر (سمت مهم) با تمام زینت و بزرگی خود آماده شده و قوانین شرع با زیبایی و رونق خاصی درخشیده‌اند.
ای باهمه دلها چو روان گشته موافق
وی در همه چیزی چو خرد بوده موفق
هوش مصنوعی: ای کسی که دل‌ها را به هم پیوند داده‌ای، مانند جریانی که به هم نزدیک شده‌اند، در همه چیز مانند خرد آنچه را که به موفقیت می‌رسد، دنبال می‌کنی.
امروز شریعت بمکان تو مکینست
و امید خلایق بوجود تو محقق
هوش مصنوعی: امروز نقش و مقام تو در دین بسیار اهمیت دارد و مردم به وجود تو امیدوار هستند.
جز تو که رسیدست بدین پایگه انصاف
جز تو که نشستست برین جایگاه الحق
هوش مصنوعی: جز تو کسی نیست که به این نقطه‌ی انصاف برسد و جز تو کسی نیست که بر این جایگاه حق نشسته باشد.
تا مسند تو دید فلک از سر غیرت
هر شب فکند در سیهی جامه ازرق
هوش مصنوعی: فلک که به حال تو حسادت می‌ورزد، هر شب برای تو لباس سیاه و آبی می‌پوشد تا به یاد تو باشد.
یک شعله زرای تو بود چشمه خورشید
یک پایه زجاه تو بود سقف معلق
هوش مصنوعی: یک شعله از نور تو مانند چشمه خورشید است و یکی از ارکان و پایه‌های وجود تو، همچون سقفی معلق می‌باشد.
آنی که جهانرا تو شدی منعم و مخدوم
هم قمع سمتکاری و هم نصرت مظلوم
هوش مصنوعی: زمانی که تو باعث خوبی و رفاه در جهان شدی، هم بر افرادی که در سلطه و قدرت هستند تأثیر می‌گذاری و هم به یاری و حمایت از مظلومان می‌پردازی.
ای آنکه کهین پایه ات اوج زحل آمد
وز چرخ خطابت همه صدر اجل آمد
هوش مصنوعی: ای کسی که مقام تو در عرش (اوج) به بلندی زحل رسیده و از آسمان گفتارت، تمام برتری‌ها و عظمت‌ها نمایان شده است.
هر خدمت و تشریف که فرمود شهنشاه
کم زانکه بود لایق و بیش از امل آمد
هوش مصنوعی: هر خدمتی که شاه انجام داد، کمتر از آن چیزی بود که شایسته‌اش بود و بیشتر از آنچه که انتظار می‌رفت.
باران سخا ابر دو دست تو ببارید
تا پای عدوی تو ازان در وحل آمد
هوش مصنوعی: باران رحمت از آسمان مهربان تو فرو ریخت تا پای دشمنانت از آن درگیر شوند و به سختی بیفتند.
ایچرخ بدین مژده سراز عرش بر افراز
کت کوکب مسعود به بیت العمل آمد
هوش مصنوعی: این شعر به خوشحالی و نوید آمدن یک واقعه مهم اشاره دارد. گویا به برکت این رویداد، نگرانی‌ها و مشکلات برطرف خواهد شد و ستاره‌ای پرنور و خوش‌یمن در آسمان دیده می‌شود که نشانه‌ای از بهروزی و موفقیت است. در کل، حس شادی و امیدواری در این ابیات وجود دارد.
بیت الشرف اوست بجز عدل نیابی
آنگاه که خورشید ببرج حمل آمد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به مقام و منزلت یک شخص است که جز در سایه عدل و انصاف به آن دست پیدا نمی‌شود. همچنین، وقتی خورشید به برج حمل می‌رسد، نماد موقعیتی خاص و مهم در زندگی یا رخدادهای سیستمی است. این جملات بیانگر اهمیت عدالت و تأثیر آن بر تحقق جایگاه برجسته انسانی است.
شادند بدین مژده جهانی که خورد غم
گر خصم ترا صعب چو روز اجل آمد
هوش مصنوعی: مردم از این خبر خوشحالند که با وجود غم‌ها، دنیا به آنها خوش می‌گذرد. اگر دشمنت هم سخت و طاقت‌فرسا باشد، وقتی روز مرگ برسد، همه چیز به پایان خواهد رسید.
گلرا بود آسایش و آرایش و راحت
اکنون چه توانکرد چو مرگ جعل آمد
هوش مصنوعی: گل، نماد زیبایی و آرامش است. اما اکنون، با آمدن مرگ، هیچ چیز نمی‌تواند آرامش و راحتی را بازگرداند.
امروز شد از جاه تو آراسته مسند
و امروز بخندید گل شرع محمد
هوش مصنوعی: امروز به خاطر مقام و منزلت تو، تخت و جایگاه زیبایی ساخته شده و امروز گل‌های دین محمد خندان و شاداب هستند.
ای خاتم تو نسختی از نقش سلیمان
کلکت اثر معجزه موسی عمران
هوش مصنوعی: ای خاتم، تو در واقع نشانی از قدرت و معجزه داری؛ تو نشانه‌ای از حکمت سلیمان و اثر معجزه موسی هستی.
امروز بدین شغل که تا بود ترا بود
گفتن بنوی تهنیتی پیش تو نتوان
هوش مصنوعی: امروز به خاطر اینکه تو در این شغل هستی، نمی‌توانم تهنیتی برایت بنویسم.
نواب ترا بود اگر بود تغیر
ورنه تو همانی و نیفزود ترا زان
هوش مصنوعی: اگر تغییری در تو به وجود نیاید، تو همان هستی که بودی و چیزی به تو افزوده نخواهد شد.
آنگه که تو از غیب برون نامده بودی
هم حاکم مطلق بدی و صاحب فرمان
هوش مصنوعی: زمانی که تو هنوز از عالم غیب به این دنیا نیامده بودی، تو همواره فرمانروای مطلق و صاحب قدرت و اراده بودی.
روزی دو اگر بود مفوض بد گرکس
تخفیف نبودست غرض زان و چنین دان
هوش مصنوعی: اگر روزی دو بار چیزی تقسیم شود، این تقسیم به صورت مناسب و برابر انجام می‌گیرد. اما اگر در این روند تخفیفی وجود نداشته باشد، هدف و منظور از این کار به خوبی مشخص نخواهد شد.
از عزل سلیمان نبود گر دو سه روزی
انگشتریی گمشد از انگشت سلیمان
هوش مصنوعی: اگر انگشتر سلیمان چند روزی گم شود، از درجه و مقام او کم نمی‌شود.
در آرزوی مشتری آنست و عطارد
کاین کاتب مجلس بود آن نایب دیوان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عطارد، که در فرهنگ ایرانی نمادی از هوش و درک است، در پی جلب توجه مشتری (مشتری به معنای خوشبختی و سعادت) است. در اینجا عطارد به عنوان نماینده‌ای در یک مجلس بزرگتر حضور دارد و وظیفه‌اش نوشتن و ثبت وقایع یا احساسات حاضرین در آن مجلس است. به نوعی نشان‌دهنده این است که شرایط و شانس‌های زندگی تحت تأثیر کاتبی است که سرنوشت‌ها را می‌نویسد.
بخشایش و بخشش کن و انصاف و سیاست
کاینست و جز این نیست از ارباب ریاست
هوش مصنوعی: بخشش و عفو کردن و انصاف و سیاست، این‌ها ویژگی‌هایی هستند که از طرف کسانی که در مقام رهبری و ریاست هستند انتظار می‌رود و غیر از این نیست.
والله که جوانی چو تو از گوهر آدم
از کتم عدم نامده در حیز عالم
هوش مصنوعی: به خدا قسم که جوانی با ویژگی‌ها و صفات تو، از جنس انسان و با ارزش، هرگز از نبودن به هستی نیامده است.
هم آستن علم در ایام تو معلم
هم قاعده شرع باحکام تو محکم
هوش مصنوعی: در زندگی تو، دانش و علم به شما نزدیک است و معلمی به خوبی در کنار شما حضور دارد. همچنین اصول دین و قوانین شرع نیز با استحکام و قوت همراه است.
باشی بهمه وقت تو منصور و مظفر
گر خصم قوی باشد و گر حادثه معظم
هوش مصنوعی: هر زمان می‌توانی مانند منصور و مظفر باشید، حتی اگر دشمنی قوی وجود داشته باشد یا حادثه‌ای بزرگ پیش بیاید.
بشناس حق نعمت حق جل جلاله
تا با تو چه فضل و چه کرم کرد بهردم
هوش مصنوعی: خودت را با نعمت‌های خداوند آشنا کن تا ببینی که او در هر لحظه چگونه به تو لطف و بخشش می‌کند.
از بدو وجود تو الی یومک هذا
بس منصب عالی که تراداشت مسلم
هوش مصنوعی: از زمان آغاز وجود تو تا به امروز، مقام بلندی که مسلم داشت، به تو نیز اختصاص یافته است.
دادت هنر و فضل و حیا و کرم وجود
علم و ورع و حلم و تواضع همه باهم
هوش مصنوعی: تو همت و توانایی و بخشش و فضیلت را به من عطا کردی، و همه‌ی ویژگی‌های خوب مانند علم، پرهیزگاری، صبر و فروتنی را در من قرار دادی.
در گوهر کس اینهمه خصلت نبود جمع
با آدمیی این همه معنی نبود ضم
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازه‌ی انسان این ویژگی‌ها و معنای عمیق را ندارد.
یارب بکرم او را منصور همیدار
وز دولت او چشم بدان دور همیدار
هوش مصنوعی: خدایا، به خاطر این شخص بافضیلت، مرا یاری کن و از نعمت‌های او بهره‌مند شوم و از دوری‌اش غمگین نباشم.
تا باد جهان دولت این صدر جهان باد
حکمش چو قضا در همه اطراف روان باد
هوش مصنوعی: به امید آنکه این باد، بخشنده‌ترین حالت، بر فراز این جهان باشد و فرمان او مانند سرنوشت، در همه جا جاری و ساری باشد.
حل همه اشکال ازان لفظ و بیانست
فیض همه ارزاق ازان کلک و بنان باد
هوش مصنوعی: تمام مشکلات با کلام و بیان روشن می‌شود و همه نعمت‌ها و روزی‌ها از نوشتار و دست پرمهر خداوند جاری است.
جانت ز همه نایبه در حفظ خدایست
جاهت ز همه حادثه در حصن امان باد
هوش مصنوعی: جان تو تحت حمایت خداوند است و مقام تو در برابر هر حادثه‌ای در پناه امن قرار دارد.
از قوت حلمت اثر سنگ زمنیست
از سرعت عزمت مدد سیر زمان باد
هوش مصنوعی: از قدرت و صبر تو نشانه‌ای در دل خاک وجود دارد و از شجاعت و اراده‌ات در راهی که طی می‌کنی، نیروی زمان یاری‌گر است.
در پای تو افتاده فلک همچو رکابست
در دست مراد تو جهان همچو عنان باد
هوش مصنوعی: جهان به پای تو افتاده و منتظر آرزوهای توست، همچنان که رکاب اسب در دست سوارکار است و مقدرات دنیا در کنترل تو قرار دارد، مانند اینکه مهار باد در دستان توست.
هر چیز که آن خیر و صلاحست و صوابست
در حکم تو و لفظ تو و کلک تو آن باد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نفع و درستی انسان باشد، در کلام و نوشته‌های تو نیز همین‌گونه خواهد بود.
کار ولی و کار عدویت ببد و نیک
چونانکه ترا باید پیوسته چنان باد
هوش مصنوعی: کار ولی و کار عدالت، گاه خوب و گاه بد است؛ پس تو نیز باید همیشه به همین صورت باشی.
پشت تو قوی باد بدین صدرل و برادر
جان و دل بدخواه شما هر دو پر آذر
هوش مصنوعی: به تو پشتگرم باد، ای برادر عزیز. دشمنان شما، چه در جان و چه در دل، از آتش خشم پر هستند.