شمارهٔ ۱۱ - در مدح رکن الدین
باد بهشتست یا نسیم بهارست
بوی بهارست؟ نیست مشگ تتارست
برگ گلست این نه؟ چیست عارض دلبر
شاخ بنفشه است؟ نیست طره یارست
باغ چو فردوس پر ز نقش بدیعست
خاک چو ارژنگ پر ز نقش و نگارست
لاله همی می کشد بجام عقیقین
نرگس را از چه روی رنج خمارست
زاب بگل بر هزار نقش لطیفست
زابر بگل بر هزار گونه نگارست
لاله شکفته میان باغ تو گوئی
مجمر و مشگست یا نه خط و عذارست
گشت جهان از بهار همچو بهشتی
این چه جهانست یارب این چه بهارست
باغ کنایت ز روضه های بهشتست
شاخ حکایت ز جامه های فرشتست
خیز که از باغ بوی نسترن آمد
خیز که بر شاخ برگ یاسمن آمد
خاک بخندید باز و آتش گل را
از نفس باد آب در دهن آمد
بر رخ آب از نسیم صد گره افتاد
در سر زلف بنفشه صدشکن آمد
لاله سیراب باز در قدح آویخت
نرگس سرمست باز در چمن آمد
سرخ شد و خوی گرفت عارض لاله
کز ره دور آمد و بتاختن آمد
نرگس بگشاد بازدیده چو یعقوب
کش زدم باد بوی پیرهن آمد
شاخ برهنه دگر بحلیه درون شد
بلبل خاموش باز در سخن آمد
قدرت معبود پایدت که ببینی
سوی چمن شوبخانه درچه نشینی
باد بهار آمد و زگل خبر آورد
ابر ز بهر نثار او گهر آورد
بیعت با او بکرده اند ریاحین
نرگس آمد ز پیش و تاج زر آورد
شاخ بنفشه مگر بباغ تو گوئی
باز سر زلف سوی یکدیگر آورد
نیم شکفته بباغ لاله همانا
دست ز حناکنون مگر بدر آورد
باد مگر نافه های تبت بگشاد
ابر مگر رزمه های شوشتر آورد
گفتم با بید خنجر از چه کشیدی
گفت ندانی چنار دست برآورد
باد که چون او نسیم مشگ ختا نیست
شمه از بوی خلق خواجه ما نیست
صدر جهان رکن دین سپهر سعادت
آنکه مر او را مسلمست سیادت
هست محلش ز اوج چرخ فراتر
هست عطایش زابر و بحر زیادت
عقل ازو قاصرست وقت کفایت
چرخ ازو عاجزست گاه جلادت
ای دل پاک تو کرده علم بمونس
ای کف راد تو کرده جود بعادت
از فلکت بند کیست وزتو اشارت
از قدرت امتثال وز تو ارادت
مدحت تو لازم است همچو تلاوت
خدمت تو واجبست همچو عبادت
کلک نگیرد بنانت جز بفتاوی
لا نرود بر زبانت جز بشهادت
عقل خجل گشته از تو کان چه بیانست
کان بفغان آمده که آن چه بنانست
بی اثر نعمت تو نیست دهانی
بی کمر خدمت تو نیست میانی
در ره تو چرخ کیست حلقه بگوشی
بر در تو عقل کیست بسته دهانی
چون تو نخیزد بروزگار کریمی
چون تو نزاید ز چرخ پیر جوانی
از کرم تست تازه شاخ مروت
وز سخن تست زنده جان جهانی
کمتر لفظی ز تو ذخیره بحری
کمتر بخشش ز تو نهاده کانی
زود شود از صریر کلک تو پیدا
هر چه زاسرار غیب هست نهانی
چرخ چو حزمت ندیده سخت رکابی
دهر چو عزمت ندیده گرم عنانی
ای کف راد تو گشته ضامن ارزاق
وی بتو زنده شده مکارم اخلاق
مرکب اقبال تو همیشه بزین باد
پایه قدرت فراز چرخ برین باد
در خم چوگان حکم تو همه ساله
حلقه چرخ کبود و گوی زمین باد
حاجت ها شد روا و مشکلها حل
از سر کلک تو و همیشه چنین باد
روز تو مستغرق رعایت خلقست
عمر تو مقصور بر رعایت دین باد
در همه وقتی معین شرع رسولی
در همه حالت خدای یار و معین باد
بر عدوی تو فلک کشیده کمانست
بر نفس او اجل گشاده کمین باد
تا مدد دهر از شهور و سنینست
عمر تو افرون تر از الوف و مئین باد
روی تو میمون و روی بخت تو گلگون
بر عدوی تو ز دور چرخ شبیخون
شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان ملکشاه سلجوقی: یارب این خوش نفس باد صباستشمارهٔ ۱۲ - در مدیح: المنة لله تبارک و تعالی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باد بهشتست یا نسیم بهارست
بوی بهارست؟ نیست مشگ تتارست
هوش مصنوعی: آیا بوی بهار از باد بهشتی یا نسیم بهار میآید، یا اینکه این عطر خوش، بوی مشک تاتار است؟
برگ گلست این نه؟ چیست عارض دلبر
شاخ بنفشه است؟ نیست طره یارست
هوش مصنوعی: این برگ گل نیست؟ چه چیزی بر چهره معشوق جلوهگری میکند؟ آیا این شاخ بنفشه است؟ این که طره موهای یار نیست.
باغ چو فردوس پر ز نقش بدیعست
خاک چو ارژنگ پر ز نقش و نگارست
هوش مصنوعی: باغ مانند بهشت پر از زیباییها و نقشهای جذاب است و خاک آن مانند رنگینکمان، پر از نقش و نگارهای زیباست.
لاله همی می کشد بجام عقیقین
نرگس را از چه روی رنج خمارست
هوش مصنوعی: لاله به نرگس درون جام عقیقین نگاه میکند و این سوال را میپرسد که چرا نرگس با وجود زیباییاش همچنان در حال رنج کشیدن است و حالتی جذب و غمگین دارد.
زاب بگل بر هزار نقش لطیفست
زابر بگل بر هزار گونه نگارست
هوش مصنوعی: گل رنگ های مختلف و زیبایی دارد که هر یک نشان دهنده هنر و ظرافت خاصی هستند. به همین ترتیب، زاب (غالباً اشاره به نهر یا آبشار) نیز با هزاران نقش و طرح نرم و لطیف به سلیقه و زیبایی گل ها میافزاید و تصویرهای جذابی بر روی آنها ایجاد میکند.
لاله شکفته میان باغ تو گوئی
مجمر و مشگست یا نه خط و عذارست
هوش مصنوعی: گل لالهای که در باغ تو شکفته، گویا همچون جعبهای از عطر و خوشبوئی است، اما آیا واقعاً عطری در کار است یا این زیبایی و نقش و نگاری که میبینی فقط به خاطر چهره و صورت است؟
گشت جهان از بهار همچو بهشتی
این چه جهانست یارب این چه بهارست
هوش مصنوعی: جهان از زیبایی بهار بهشتی به نظر میرسد. ای خدا، این چه دنیایی است و این چه بهاری است؟
باغ کنایت ز روضه های بهشتست
شاخ حکایت ز جامه های فرشتست
هوش مصنوعی: باغ کمی از باغهای بهشت را نشان میدهد و شاخههای آن داستانهایی از لباسهای فرشتگان را روایت میکند.
خیز که از باغ بوی نسترن آمد
خیز که بر شاخ برگ یاسمن آمد
هوش مصنوعی: بلند شو، چون بوی خوش گل نسترن به مشام میرسد. بلند شو، چون بر شاخهها، گل یاسمن شکوفا شده است.
خاک بخندید باز و آتش گل را
از نفس باد آب در دهن آمد
هوش مصنوعی: خاک دوباره شاداب شد و آتش گل از دمی که باد به آن دمید، به فکر و خیال افتاد.
بر رخ آب از نسیم صد گره افتاد
در سر زلف بنفشه صدشکن آمد
هوش مصنوعی: نسیم سبب شده که روی آب، به شکلهای گوناگون، تغییراتی ایجاد شود و در عین حال، زلفهای چتریِ بنفشه هم به طرز زیبا و شکستهای جلوهگر شدهاند.
لاله سیراب باز در قدح آویخت
نرگس سرمست باز در چمن آمد
هوش مصنوعی: گل لاله دوباره در ظرف آبی که دارد زندگی می دهد، به نمایش درآمد و گل نرگس هم که شاداب و سرمست است، دوباره در مرتع ظاهر شد.
سرخ شد و خوی گرفت عارض لاله
کز ره دور آمد و بتاختن آمد
هوش مصنوعی: چهرهٔ لاله به خاطر دوری و شتابی که آورد، سرخ و متعهد شد.
نرگس بگشاد بازدیده چو یعقوب
کش زدم باد بوی پیرهن آمد
هوش مصنوعی: نرگس با نگاهش مثل یعقوب، که وقتی بوی پیراهن یوسف را شنید، دلتنگی و شوقی در دل من ایجاد کرد.
شاخ برهنه دگر بحلیه درون شد
بلبل خاموش باز در سخن آمد
هوش مصنوعی: شاخ بیبرگ دیگر زینت ندارد، اما بلبل خاموش دوباره زبان به سخن گشود.
قدرت معبود پایدت که ببینی
سوی چمن شوبخانه درچه نشینی
هوش مصنوعی: قدرت خدایی تو را حفظ کند تا زمانی که به باغ زیبایی بروی و در آنجا آرام بگیری.
باد بهار آمد و زگل خبر آورد
ابر ز بهر نثار او گهر آورد
هوش مصنوعی: باد بهاری آمد و خبر از گلها آورد، ابر نیز برای تقدیم به او جواهراتی به همراه داشت.
بیعت با او بکرده اند ریاحین
نرگس آمد ز پیش و تاج زر آورد
هوش مصنوعی: گلیها با او پیمان بستهاند، نرگسها به پیش آمده و تاجی از طلا آوردهاند.
شاخ بنفشه مگر بباغ تو گوئی
باز سر زلف سوی یکدیگر آورد
هوش مصنوعی: شاید شاخ بنفشه در باغ تو باشد که گویی دوباره سر زلفها به سوی یکدیگر میخرامند.
نیم شکفته بباغ لاله همانا
دست ز حناکنون مگر بدر آورد
هوش مصنوعی: در باغ لاله، گلی که هنوز نیمه باز شده است، به دلیل تأثیر حنا (رنگ قرمز) نمیتواند به خوبی خود را نمایان کند. تنها زمانی میتواند خودش را نشان دهد که از این رنگ رها شود.
باد مگر نافه های تبت بگشاد
ابر مگر رزمه های شوشتر آورد
هوش مصنوعی: شاید باد، گلهای خوشبوی تبت را منتشر کرد و ابر هم، نرگسهای شوشتر را به همراه آورد.
گفتم با بید خنجر از چه کشیدی
گفت ندانی چنار دست برآورد
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که من از بید پرسیدم که چرا خنجر را کشیدهای، و بید پاسخ داد که تو نمیدانی، چرا که چنار نیز دستش را به سوی بید دراز کرده است. این کنایه به وضعیت دشواری و التهاب بین دو طرف است.
باد که چون او نسیم مشگ ختا نیست
شمه از بوی خلق خواجه ما نیست
هوش مصنوعی: باد که نیست مثل نسیم خوشبو و دلپذیر ختا، بویی از وجود و حضور محبوب ما ندارد.
صدر جهان رکن دین سپهر سعادت
آنکه مر او را مسلمست سیادت
هوش مصنوعی: به بالاترین مقام و منصب دست یافته است، و سزاوار رهبری و رکن دین میباشد. فردی که در آسمان خوشبختی قرار دارد و برتری او برای همه واضح و روشن است.
هست محلش ز اوج چرخ فراتر
هست عطایش زابر و بحر زیادت
هوش مصنوعی: این مکان بالاتر از اوج آسمان است و بخشش آن گسترهای وسیعتر از دریا دارد.
عقل ازو قاصرست وقت کفایت
چرخ ازو عاجزست گاه جلادت
هوش مصنوعی: عقل انسان در زمانی که نیاز به همراهی و نظارت دارد، ناتوان است و در لحظههای خطر و چالش، چرخ زندگی از او شکستخورده و ناتوان میشود.
ای دل پاک تو کرده علم بمونس
ای کف راد تو کرده جود بعادت
هوش مصنوعی: ای دل پاک تو دانشی شفابخش پیدا کردهای، ای دست بخشنده تو به عادت خود generosity را به نمایش گذاشتهای.
از فلکت بند کیست وزتو اشارت
از قدرت امتثال وز تو ارادت
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که از چه چیزی در عالم خارج میتوان آزاد شد و چه کسی میتواند بر ما تأثیر بگذارد. همچنین به قدرت و ارادهای اشاره میشود که میتواند به اطاعت و تبعیت منجر شود. خلاصه این که انسانها تحت تأثیر نیروها و علائمی هستند که از بیرون به آنها میرسد و این تأثیر میتواند بر خواستهها و ارادههایشان اثر بگذارد.
مدحت تو لازم است همچو تلاوت
خدمت تو واجبست همچو عبادت
هوش مصنوعی: ستایش تو ضروری است، درست مانند تلاوت قرآن، و خدمت به تو واجب است، همانطور که عبادت واجب است.
کلک نگیرد بنانت جز بفتاوی
لا نرود بر زبانت جز بشهادت
هوش مصنوعی: غلطنویسی را از دستانت دور کن و فقط حرف حق را بر زبان آئی.
عقل خجل گشته از تو کان چه بیانست
کان بفغان آمده که آن چه بنانست
هوش مصنوعی: عقل از تو شرمنده شده است، زیرا آنچه را که نمیتواند بیان کند، به زاری در آمده است که چه بر این اساس میتواند نوشته شود.
بی اثر نعمت تو نیست دهانی
بی کمر خدمت تو نیست میانی
هوش مصنوعی: هیچ دهانی نمیتواند از نعمت تو بینصیب باشد و هیچ کسی نمیتواند در میانه خدمت به تو، بدون قید و شرط باقی بماند.
در ره تو چرخ کیست حلقه بگوشی
بر در تو عقل کیست بسته دهانی
هوش مصنوعی: در راه تو، چه کسی حاضر است که گوش به فرمان باشد؟ و چه کسی است که عقل خود را بسته و سکوت کرده باشد؟
چون تو نخیزد بروزگار کریمی
چون تو نزاید ز چرخ پیر جوانی
هوش مصنوعی: اگر تو در دنیا نباشی، روزگار هم نمیتواند مانند تو انسانهای کریم و بزرگوار به وجود آورد.
از کرم تست تازه شاخ مروت
وز سخن تست زنده جان جهانی
هوش مصنوعی: به خاطر بزرگواری تو، تازگی اخلاق پسندیدهای در من ایجاد شده و با گفتارت، جان جهانیان را زنده میکنی.
کمتر لفظی ز تو ذخیره بحری
کمتر بخشش ز تو نهاده کانی
هوش مصنوعی: در میان تمام زیباییهایی که از تو شنیدهام، کمتر کلماتی همچون تو وجود دارد و بخششهایت نیز از ارزش بالایی برخوردار است؛ تو همچون معدن نایابی هستی که دُرّ و گهر کمنظیری به دیگران میبخشی.
زود شود از صریر کلک تو پیدا
هر چه زاسرار غیب هست نهانی
هوش مصنوعی: نیک زود متوجه میشود که هر آنچه از رازهای پنهان عالم وجود دارد، با نوشتن تو نمایان میشود.
چرخ چو حزمت ندیده سخت رکابی
دهر چو عزمت ندیده گرم عنانی
هوش مصنوعی: زندگی مانند چرخش یک دنده است که اگر از سختیها و مشکلات عبور نکنیم، به آرامش و شکوفایی نمیرسیم. اگر از تجربیات و چالشهای زندگی بگذریم، به موفقیت و مقامهای بالا دست خواهیم یافت.
ای کف راد تو گشته ضامن ارزاق
وی بتو زنده شده مکارم اخلاق
هوش مصنوعی: ای صاحب کفایت، تو ضامن روزی creatures شدهایی و به واسطه تو، فضائل اخلاقی زنده و پابرجا گشتهاند.
مرکب اقبال تو همیشه بزین باد
پایه قدرت فراز چرخ برین باد
هوش مصنوعی: به موفقیت و خوشبختی تو همیشه افزوده باد و پایههای قدرتت بر فراز آسمانها مستحکم بماند.
در خم چوگان حکم تو همه ساله
حلقه چرخ کبود و گوی زمین باد
هوش مصنوعی: در میدان بازی چوگان، همیشه فرمان تو حکمفرماست و گوی زمین تحت تأثیر حرکت چرخ کبود قرار دارد.
حاجت ها شد روا و مشکلها حل
از سر کلک تو و همیشه چنین باد
هوش مصنوعی: خواست ها برآورده شد و دشواری ها با تدبیر تو حل شده است، ای کاش همیشه همینطور باقی بماند.
روز تو مستغرق رعایت خلقست
عمر تو مقصور بر رعایت دین باد
هوش مصنوعی: زندگی تو باید در خدمت رعایت حال دیگران باشد و عمرت باید به رعایت اصول دین اختصاص یابد.
در همه وقتی معین شرع رسولی
در همه حالت خدای یار و معین باد
هوش مصنوعی: در هر زمانی که قرار است، باید قوانین و دستورات پیامبری را رعایت کنیم و همواره خداوند حامی و یاور ما باشد.
بر عدوی تو فلک کشیده کمانست
بر نفس او اجل گشاده کمین باد
هوش مصنوعی: در برابر دشمن تو، آسمان کمان کشیده است و در کمین نفس او، سرنوشت آمادهی فرود است.
تا مدد دهر از شهور و سنینست
عمر تو افرون تر از الوف و مئین باد
هوش مصنوعی: زندگی تو از سالها و ماهها بیشتر است و در واقع باید گفت که عمر تو گویی از هزاران و میلیونها بیشتر ارزش دارد.
روی تو میمون و روی بخت تو گلگون
بر عدوی تو ز دور چرخ شبیخون
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو مانند میمونی است و بختت مانند گلی سرخ و در برابر دشمنانت، روزگار به تو آسیب میزند.