گنجور

شمارهٔ ۴۳ - عذر تقصیر خدمت

ای کریمی که همای نظرت
بر ولی تو همایون آمد
از پی شرم سخای تو حباب
چون عرق بر رخ جیحون آمد
قبه هفتم با رفعت خویش
پیش قدر تو چو هامون آمد
چرخ در خون عدویت شد ازان
صبح با جامه پر خون آمد
بنده گر کرد بخدمت تقصیر
تا نگوئی تو که بس دون آمد
مانعی بود مر او را ظاهر
بشنو این عذر که موزون آمد
چاکرت چون ز قبول کرمت
لایق حضرت میمون آمد
سربرافراشت بگردون شرف
وینخبر چونسوی گردون آمد
خواست حالی که نثاری سازد
ورچه زان قدر من افزون آمد
همه بر بنده فشاند اختر خویش
وین نثاریست که اکنون آمد
همه پروین و نبات النعش است
که زاشکال دگرگون آمد
نه خطا گفتم به زین باید
این خطا در سخنم چون آمد
طبع من کز گهر مدحت تو
صدف لؤلؤ مکنون آمد
در جهاداشت در او در که ازان
هر یکی مایه قارون آمد
چون ز مدح تو براندیشیدم
بعضی از پوست به بیرون آمد
سر تو سبز و دلت خرم باد
که رخ بخت تو گلگون آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کریمی که همای نظرت
بر ولی تو همایون آمد
هوش مصنوعی: ای بخشنده‌ای که نگاه خاص تو بر ولی تو نیکو و بزرگوار است.
از پی شرم سخای تو حباب
چون عرق بر رخ جیحون آمد
هوش مصنوعی: از روی شرم و بزرگواری تو، مانند حبابی که به خاطر گرما بر روی آب جاری می‌شود، جیحون نیز به حالت خاصی در آمده است.
قبه هفتم با رفعت خویش
پیش قدر تو چو هامون آمد
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که مقام و جایگاه قبه هفتم به اندازه‌ای بلند و والا است که در مقایسه با ارزش و اهمیت تو، مانند بیابان وسیع هامون به نظر می‌رسد. به عبارت دیگر، عظمت و شان تو به قدری بالاتر از آن جایگاه است که حتی این قبه نیز در برابر آن کوچک و کم‌ارزش جلوه می‌کند.
چرخ در خون عدویت شد ازان
صبح با جامه پر خون آمد
هوش مصنوعی: از صبح، چرخ زمان به خاطر دشمنی و کینه‌ورزی در خون غوطه‌ور شد و با لباسی پر از خون وارد میدان شد.
بنده گر کرد بخدمت تقصیر
تا نگوئی تو که بس دون آمد
هوش مصنوعی: اگر من در خدمت به تو کوتاهی کرده‌ام، پس لطفاً نگو که من آدم بی‌ارزشی هستم.
مانعی بود مر او را ظاهر
بشنو این عذر که موزون آمد
هوش مصنوعی: او به خاطر مانعی که داشت، نتوانست به درستی خود را معرفی کند. به همین دلیل از تو می‌خواهد این عذرش را که به خاطر موزون بودن کلامش به تعدادی از چیزها اشاره کرده، بپذیری.
چاکرت چون ز قبول کرمت
لایق حضرت میمون آمد
هوش مصنوعی: چون تو بر پذیرفتن و کرامت خود توفیق دادی، بنده‌ات هم شایسته درگاه تو شد.
سربرافراشت بگردون شرف
وینخبر چونسوی گردون آمد
هوش مصنوعی: سربلند و بزرگ به آسمان رفت و این خبر چگونه به آسمان رسید؟
خواست حالی که نثاری سازد
ورچه زان قدر من افزون آمد
هوش مصنوعی: من آرزوی حالتی دارم که بتوانم آن را هدیه کنم، حتی اگر به خاطر آن، بر بار من افزوده شود.
همه بر بنده فشاند اختر خویش
وین نثاریست که اکنون آمد
هوش مصنوعی: همه ستارگان سرنوشت خود را بر من نازل کردند و این چیزی است که اکنون به من هدیه شده است.
همه پروین و نبات النعش است
که زاشکال دگرگون آمد
هوش مصنوعی: همهٔ افراد مانند ستاره‌ها هستند که در شکل‌ها و حالت‌های مختلف ظهور می‌کنند.
نه خطا گفتم به زین باید
این خطا در سخنم چون آمد
هوش مصنوعی: من در سخن خود، اگر اشتباهی گفته‌ام، باید این اشتباه را بپذیرم و اصلاح کنم.
طبع من کز گهر مدحت تو
صدف لؤلؤ مکنون آمد
هوش مصنوعی: روح من به زیبایی‌های تو به مانند مرواریدی پنهان در صدف، سرشار از ارزش و عظمت است.
در جهاداشت در او در که ازان
هر یکی مایه قارون آمد
هوش مصنوعی: در دنیا، هر کسی از چیزی بهره‌مند است و آن بهره می‌تواند به اندازه ثروت قارون باشد.
چون ز مدح تو براندیشیدم
بعضی از پوست به بیرون آمد
هوش مصنوعی: وقتی به ستایش تو فکر می‌کنم، از شوق و احساسات، برخی از احساسات درونم به سمت بیرون نمایان می‌شود.
سر تو سبز و دلت خرم باد
که رخ بخت تو گلگون آمد
هوش مصنوعی: برای تو آرزو می‌کنم که چهره‌ات همیشه شاداب و دل‌ات خوش‌باشد، زیرا که شانس و تقدیر تو به شکلی زیبا و خوش‌رنگ به سراغت آمده است.