شمارهٔ ۴۲ - سپاس
ای بزرگی که ز شیرین سخنت
عقل از جام نکت می نوشید
بهتر از مدح تو کس ننویسد
خوشتر از لفظ تو کس ننیوشید
چاکر از دوری درگاه تو صدر
هم بجانت که ز جان بخروشید
مانعی هست مر او را در پیش
که بسی از پی دفعش کوشید
آسمان کرد نثار اختر خویش
چون رهی خلعت خاصت پوشید
گوهر مدح تو اندردل داشت
کز مسامش همه بیرون جوشید
شمارهٔ ۴۱ - جواب مجدالدین همگر: یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددینشمارهٔ ۴۳ - عذر تقصیر خدمت: ای کریمی که همای نظرت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بزرگی که ز شیرین سخنت
عقل از جام نکت می نوشید
هوش مصنوعی: ای بزرگ، سخنان شیرین تو به اندازهای دلنشین و حکمتآموز است که عقل از آنها نوشیدن میآموزد.
بهتر از مدح تو کس ننویسد
خوشتر از لفظ تو کس ننیوشید
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه تو ستایش نمیکند و هیچ کس هم لذتبخشتر از کلام تو را نمیشنود.
چاکر از دوری درگاه تو صدر
هم بجانت که ز جان بخروشید
هوش مصنوعی: از دوری از تو، چنان به شدت دلم میخواهد که حتی از جانم هم برایت فدا کنم.
مانعی هست مر او را در پیش
که بسی از پی دفعش کوشید
هوش مصنوعی: او با مانعی مواجه است که بسیاری برای از میان برداشتن آن تلاش کردهاند.
آسمان کرد نثار اختر خویش
چون رهی خلعت خاصت پوشید
هوش مصنوعی: آسمان ستارهاش را به شکل هدیه به تو تقدیم کرد، همانطور که راهی برای پوشاندن خود به لباس مخصوصی انتخاب میکند.
گوهر مدح تو اندردل داشت
کز مسامش همه بیرون جوشید
هوش مصنوعی: در دل گوهر ستایش تو نهفته بود که به خاطر نزدیکیش، همهچیز از آن بیرون سرریز شد.