گنجور

شمارهٔ ۳۲ - آب بجای می

ای بزرگی که پایه قدرت
اولش غایت کمال بود
آفتاب سعادتت آن نیست
کش پس استوار زوال بود
زین تحیت پس از دعا و ثنا
غرض بنده یک سوال بود
بارها با خواص خود گفتی
دست تحقیق چون جمال بود
پس ز بهر یکی قرابه می
که مرا بر تو رسم سال بود
چون پس از انتظار یکساله
آب بدهی مرا چه حال بود؟
تا ندیدم من آن ندانستم
کاب هرگز چنان زلال بود
هر که زینگونه می دهد بکسی
راستی جای قاف و دال بود
تو نفرموده من این دانم
کز تو این موصلت محال بود
یا غرض این بدست تا باری
بهمه مذهبی حلال بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.