گنجور

شمارهٔ ۲۸

اوحدالدین توئی آنکس که ملوک
از تو جز لطف کفایت نکنند
آن تنجنج بسخنهات کنند
که در اخبار و حکایت نکنند
بلبلان وقت گل از شاخ درخت
جز ثنای تو روایت نکنند
نه ز تقصیرست ار حق ترا
دوستان تو رعایت نکنند
آری آن از عدم توفیق است
از سر عقل و درایت نکنند
دوستان را چو نخواهید آزرد
جرم تا کرده خیانت نکنند
ورچه صد جرم کنند از سر عفو
شکر گویند و شکایت نکنند
چون نباشد گنه از حد بیرون
گله بیرون ز نهایت نکنند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اوحدالدین توئی آنکس که ملوک
از تو جز لطف کفایت نکنند
هوش مصنوعی: تو، اوحدالدین، کسی هستی که پادشاهان فقط به خاطر مهربانی و لطف تو به سراغت می‌آیند.
آن تنجنج بسخنهات کنند
که در اخبار و حکایت نکنند
هوش مصنوعی: آن‌قدر در مورد تو سخن خواهند گفت که هیچ کس درباره‌ی تو در اخبار و داستان‌ها چیزی نخواهد نوشت.
بلبلان وقت گل از شاخ درخت
جز ثنای تو روایت نکنند
هوش مصنوعی: پرنده‌های آوازخوان در زمان شکفتن گل‌ها از درخت، جز از تو لب به سخن نمی‌گشایند و فقط تو را ستایش می‌کنند.
نه ز تقصیرست ار حق ترا
دوستان تو رعایت نکنند
هوش مصنوعی: اگر دوستانت به تو توجهی نکنند، این نشان‌دهنده نقصی در تو نیست.
آری آن از عدم توفیق است
از سر عقل و درایت نکنند
هوش مصنوعی: بله، این ناشی از ناتوانی در موفقیت است که نمی‌توان به درستی و با فکر و تدبیر عمل کرد.
دوستان را چو نخواهید آزرد
جرم تا کرده خیانت نکنند
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهید دوستانتان را اذیت کنید، بهتر است خودتان هم مرتکب خیانت نشوید.
ورچه صد جرم کنند از سر عفو
شکر گویند و شکایت نکنند
هوش مصنوعی: اگر چه بسیاری از خطاها را مرتکب شوند، اما از روی بزرگواری و بخشش، شکرگزاری می‌کنند و شکایتی نمی‌کنند.
چون نباشد گنه از حد بیرون
گله بیرون ز نهایت نکنند
هوش مصنوعی: زمانی که گناه از یک حدی فراتر نرود، دیگر نمی‌توان به آن گله‌ای وارد کرد و از آن عبور کرد.