گنجور

شمارهٔ ۹۸

هجران تو ای پسر نگوید
تا از من خسته دل چه جوید
ترسم که دل فضول سرکش
دست از تو بخون دیده شوید
بس خار که در دلم خلد صبر
تا کی گل وصل می ببوید
گفتی که دلت زهجر چونست
از زلف بپرس تا بگوید
از باغ جمال خوبرویان
البته گل وفا نروید
بل تا همه خون شود دل از غم
تا از پی تو همی چه پوید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هجران تو ای پسر نگوید
تا از من خسته دل چه جوید
هوش مصنوعی: فراق و دوری تو چیزی نمی‌گوید؛ دل خسته من چه خواسته‌ای دارد؟
ترسم که دل فضول سرکش
دست از تو بخون دیده شوید
هوش مصنوعی: می‌ترسم که دل پرشور و بی‌تاب مرا به جایی برساند که از عشق تو بی‌خبر شوم و بر عواطف من مسلط شود.
بس خار که در دلم خلد صبر
تا کی گل وصل می ببوید
هوش مصنوعی: در دل من پر از خار و خاری است که به خاطر صبر کرده‌ام، اما تا کی باید منتظر بمانم تا بوی گل وصل در بیاید؟
گفتی که دلت زهجر چونست
از زلف بپرس تا بگوید
هوش مصنوعی: گفتی حال دل تو از جدایی چگونه است؟ از زلف بپرس تا حال آن را برایت بگوید.
از باغ جمال خوبرویان
البته گل وفا نروید
هوش مصنوعی: در دنیای زیبایی‌ها، از چهره‌های خوش‌صورت، به هیچ‌وجه نمی‌توان انتظار وفاداری را داشت.
بل تا همه خون شود دل از غم
تا از پی تو همی چه پوید
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل از غم پر خون شود، به دنبالت می‌گردم.