گنجور

شمارهٔ ۹۴

هر که جان پیش تو فدی نکند
وصل تو سوی او ندی نکند
آفتاب از طریق حسن رود
جز بروی تو اقتدی نکند
هر کجا وصل تو نماید روی
تن که باشد که جان فدی نکند
وعده داد وصل تو ما را
مدتی رفت و هیچ می نکند
چشم بیمار تو چه بی آبست
که بجز خون دل غذی نکند
دست رنجه مکن بکشتن من
کشتن چون منی کری نکند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که جان پیش تو فدی نکند
وصل تو سوی او ندی نکند
هوش مصنوعی: اگر کسی جانش را برای تو فدا نکند، تو هم او را به وصال خود راه نمی‌دهی.
آفتاب از طریق حسن رود
جز بروی تو اقتدی نکند
هوش مصنوعی: خورشید تنها از زیبایی رود یاد نمی‌گیرد و به غیر از تو به کسی نظر نمی‌کند.
هر کجا وصل تو نماید روی
تن که باشد که جان فدی نکند
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی تو نمایان شود، جان من فدای تو نخواهد شد.
وعده داد وصل تو ما را
مدتی رفت و هیچ می نکند
هوش مصنوعی: به ما وعده داده بودی که به زودی به ما می‌پیوندی، اما مدتی گذشت و هیچ اقدامی نکردی.
چشم بیمار تو چه بی آبست
که بجز خون دل غذی نکند
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو چنان خشک و بی‌روشن است که جز با خون دل نمی‌توان آن را سیراب کرد.
دست رنجه مکن بکشتن من
کشتن چون منی کری نکند
هوش مصنوعی: لطفاً دست از آزارم بردار، زیرا کشتن کسی مثل من به هیچ‌کس لطمه‌ای نمی‌زند.