گنجور

شمارهٔ ۸۹

مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد
ز وصلیش شکرها گویم ز بختم منتی باشد
به دیداری و گفتاری زیار خویش خرسندم
پس ار بوسی بود توفیر آن خود دولتی باشد
همه جا نخواهد از عاشق لبش بوسی دریغ آرد
چنین یارست بسم الله کسی کِش رغبتی باشد
مرا شیرین لبش بی‌جرم دشنام ار دهد هرگز
نخواهم داد خویش از وی بلی تا فرصتی باشد
چنان خو کرده دل با غم که گر جایی غمی بیند
به صد لطفش همی‌گوید بگو گر خدمتی باشد
بتا چون گل مشو خندان که من چون شمع می‌گریم
که عمر گل ازین معنی‌ست کاندک مدتی باشد
ترا هر ساعتی از من به تازه خدمتی باید
مرا هر لحظه از تو بی‌وفایی محنتی باشد
تو با این دل مسلمانی؟ نیی والله محالست این
مسلمان آن بود کورا به دل در رحمتی باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد
ز وصلیش شکرها گویم ز بختم منتی باشد
هوش مصنوعی: اگر شبی با لب‌های شیرین او دل تنها باشم، از خوشحالی و شیرینی وصالش، شکرها و نعمت‌ها را تحسین می‌کنم، حتی اگر بخواهد که سرنوشتم در این باره چیزی جز نعمت نباشد.
به دیداری و گفتاری زیار خویش خرسندم
پس ار بوسی بود توفیر آن خود دولتی باشد
هوش مصنوعی: من از دیدار و گفتگو با تو خوشحالم، حتی اگر بوسه‌ای بین ما نباشد. این خود نعمتی بزرگ است.
همه جا نخواهد از عاشق لبش بوسی دریغ آرد
چنین یارست بسم الله کسی کِش رغبتی باشد
هوش مصنوعی: در هر جایی، از یک عاشق هیچ‌گاه از نوازش لب‌ها کم نمی‌شود و چنین یاری که به عشق و محبت گرایش داشته باشد، آغاز به کارش با نام خداوند خواهد بود.
مرا شیرین لبش بی‌جرم دشنام ار دهد هرگز
نخواهم داد خویش از وی بلی تا فرصتی باشد
هوش مصنوعی: اگر او با کلام شیرینش به من دشنام هم بدهد، هرگز از او دلخور نخواهم شد؛ تا زمانی که فرصتی هست، این را خواهم پذیرفت.
چنان خو کرده دل با غم که گر جایی غمی بیند
به صد لطفش همی‌گوید بگو گر خدمتی باشد
هوش مصنوعی: دل چنان به غم عادت کرده است که اگر در جایی غمی ببیند، با نرمی و مهربانی می‌گوید: بگو اگر کمکی از من برمی‌آید.
بتا چون گل مشو خندان که من چون شمع می‌گریم
که عمر گل ازین معنی‌ست کاندک مدتی باشد
هوش مصنوعی: ای معشوقه، مثل گل خندان نباش، چون من مثل شمع در حال گریه‌ام. عمر گل به خاطر این معنا بسیار کوتاه است.
ترا هر ساعتی از من به تازه خدمتی باید
مرا هر لحظه از تو بی‌وفایی محنتی باشد
هوش مصنوعی: هر لحظه باید من خدمت تازه‌ای به تو ارائه دهم، و در عوض، هر لحظه از تو باید یک بی‌وفایی و درد برای من داشته باشد.
تو با این دل مسلمانی؟ نیی والله محالست این
مسلمان آن بود کورا به دل در رحمتی باشد
هوش مصنوعی: آیا تو خود را مسلمان می‌دانی؟ نه، این امکان‌پذیر نیست. آن مسلمان واقعی کسی است که با دلش رحمتی برای دیگران داشته باشد، حتی اگر ظاهراً کور باشد.