شمارهٔ ۷۸
تا خط تو رخت بیرون میکشد
ناله من سر بگردون میکشد
زلف تو همچون مهندس بررخت
هر زمان شکلی دگرگون میکشد
خاک پایت خیمه بر مه میزند
آب چشمم سر بجیحون میکشد
با که داند گفت دل جز با لبت
جورها کز زلف شبگون میکشد
بار تو کش چرخ نتواند کشید
خود نپرسی کاین دلم چون میکشد
از فلک هرگز کشیده کی بود
دل ز هجرت آنچه اکنون میکشد
دل که گفت از غم فشاندم آستین
دامن از هجر تو در خون میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا خط تو رخت بیرون میکشد
ناله من سر بگردون میکشد
هوش مصنوعی: هرگاه خط نوشته تو از دل من بیرون میآید، ناله و غم من به آسمان میرود.
زلف تو همچون مهندس بررخت
هر زمان شکلی دگرگون میکشد
هوش مصنوعی: موهای تو مانند هنرمند یا طراح در هر زمانی شکلی تازه و متفاوت به خود میگیرد.
خاک پایت خیمه بر مه میزند
آب چشمم سر بجیحون میکشد
هوش مصنوعی: خاک پای تو مانند چادرش در آسمان ستارهها برپا شده است و اشکهای من به سوی زمین روان میشود.
با که داند گفت دل جز با لبت
جورها کز زلف شبگون میکشد
هوش مصنوعی: دل نمیداند با که صحبت کند، جز با لبهای تو که از زلفهای تیره و سیاه شب الهام میگیرد.
بار تو کش چرخ نتواند کشید
خود نپرسی کاین دلم چون میکشد
هوش مصنوعی: بار سنگینی که بر دوش من است، چرخ فلک نمیتواند آن را تحمل کند. خودت هم نمیپرسی که چرا دلم اینگونه به شدت میتپد و میکشد؟
از فلک هرگز کشیده کی بود
دل ز هجرت آنچه اکنون میکشد
هوش مصنوعی: از آسمان هرگز دل به دوری و هجرت نمیزد، اما اکنون چه مشکلی را متحمل میشود.
دل که گفت از غم فشاندم آستین
دامن از هجر تو در خون میکشد
هوش مصنوعی: دل میگوید از غصه آستینم را بالا زدم و دامنم را از جدایی تو در خون میزنم.