گنجور

شمارهٔ ۷۴

بوئی از بوستان همی آید
راحتی در روان همی آید
بنده باد گشته ام کز وی
بوی زلف فلان همی آید
باز دل بر فصول می پیچد
عشق بر بوی جان همی آید
پیش گلبرگ عارض تو ز شرم
غنچه بسته دهان همی آید
بزر و سیم غره شد نرگس
که چنین سرگران همی آید
رمقی مانده از دل و غم عشق
بتقاضای آن همی آید
غنچه ترتیب مهد می سازد
که صبا ناتوان همی آید
هم ز خنده خجل شود روزی
گل که خنده زنان همی آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوئی از بوستان همی آید
راحتی در روان همی آید
هوش مصنوعی: عطر گلستان به مشام می‌رسد و احساس آرامش به جان می‌آید.
بنده باد گشته ام کز وی
بوی زلف فلان همی آید
هوش مصنوعی: من از کسی که بوی زلفش به مشامم می‌رسد، همچون بنده‌ای در آمده‌ام.
باز دل بر فصول می پیچد
عشق بر بوی جان همی آید
هوش مصنوعی: دل دوباره به عشق روی می‌آورد و با عطر زندگی، انسانی که در آن عشق وجود دارد، همراه می‌شود.
پیش گلبرگ عارض تو ز شرم
غنچه بسته دهان همی آید
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی صورت تو در برابر گلبرگ‌ها قرار می‌گیرد، غنچه از شرم نمی‌تواند دهان باز کند.
بزر و سیم غره شد نرگس
که چنین سرگران همی آید
هوش مصنوعی: بزرگ و باارزش بودن نرگس باعث شده است که دیگران با دل و جان به سوی او بیایند و به زیبایی‌اش توجه کنند.
رمقی مانده از دل و غم عشق
بتقاضای آن همی آید
هوش مصنوعی: دلی همچنان زنده است و غم عشق به شدت درخواستی دارد.
غنچه ترتیب مهد می سازد
که صبا ناتوان همی آید
هوش مصنوعی: غنچه با زیبایی خاصی که دارد، فضایی دلنشین و شاداب ایجاد می‌کند، به طوری که نسیم ملایم هم به خاطر لطافت و زیبایی آن به اینجا می‌آید.
هم ز خنده خجل شود روزی
گل که خنده زنان همی آید
هوش مصنوعی: روزگاری خواهد آمد که گل، از خنده‌ای که به همراه دارد، خجالت زده خواهد شد.