شمارهٔ ۶۴
چه کنم دوستی یگانه نماند
هیچ آزاد در زمانه نماند
بر دل من زند فلک همه زخم
مگرش جز دلم نشانه نماند
زانهمه کار و بار و آن رونق
آه و دردا که جز فسانه نماند
در دو چشمم که از تو روشن بود
جز سرشک چونادرانه نماند
مرگرا کرد باید استقبال
که میانمان بسی میانه نماند
زود باشد که جان بپردازم
که بدین رقعه جای خانه نماند
غم دل میتوان نهفت آخر
زردی روی را بهانه نماند
هر چه اسباب عیش بود برفت
جز زیانیم در زمانه نماند
هیچ نومید نیستم که کسی
در غم چرخ جاودانه نماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه کنم دوستی یگانه نماند
هیچ آزاد در زمانه نماند
هوش مصنوعی: چه کنم که در این دنیا هیچ دوستی باقی نمانده و هیچکس آزاد نیست؟
بر دل من زند فلک همه زخم
مگرش جز دلم نشانه نماند
هوش مصنوعی: یکی از دلایل و مشکلات زندگی بر دل من زخمهایی میزند، اما امیدوارم که فقط دل خودم را آزرده کند و نشانهای از این زخمها در دیگران باقی نگذارد.
زانهمه کار و بار و آن رونق
آه و دردا که جز فسانه نماند
هوش مصنوعی: از تمام فعالیتها و زندگی پررونق که داشتیم، تنها داستانی باقی مانده است و بس.
در دو چشمم که از تو روشن بود
جز سرشک چونادرانه نماند
هوش مصنوعی: چشمانم که به خاطر تو روشن و پرنور بودند، اکنون فقط اشک نامیدی از آنها باقی مانده است.
مرگرا کرد باید استقبال
که میانمان بسی میانه نماند
هوش مصنوعی: باید با مرگ روبرو شویم، زیرا زمان زیادی برای ما باقی نمانده است.
زود باشد که جان بپردازم
که بدین رقعه جای خانه نماند
هوش مصنوعی: به زودی ممکن است جانم از بدنم جدا شود، زیرا در این مکان دیگر جایی برای زندگی نمانده است.
غم دل میتوان نهفت آخر
زردی روی را بهانه نماند
هوش مصنوعی: در دل، غم را میتوان پنهان کرد، اما در نهایت، زردی چهره نشانهای از آن غم خواهد بود که نمیتواند پنهان بماند.
هر چه اسباب عیش بود برفت
جز زیانیم در زمانه نماند
هوش مصنوعی: هر چه وسایل خوشی و شادی بود، از بین رفت و تنها چیزی که از زمانه باقی مانده، خسارت و زیان است.
هیچ نومید نیستم که کسی
در غم چرخ جاودانه نماند
هوش مصنوعی: هرگز ناامید نیستم که کسی در غم این دنیا و فراز و نشیبهای آن باقی بماند.