گنجور

شمارهٔ ۵۶

تماشا می‌کنم از دور هرکسی دلبری دارد
چه تدبیر ای مسلمانان دل من کافری دارد
به خون من چرا کوشد سر زلفین خونخوارش
مگر زلفش نمی‌خواهد که چون من چاکری دارد
مرا گفتی گر از سنگی ترا غم نیست گرداند
تو این معنی کسی را گو که از هستی دری دارد
دل اندر وصل چو نبندم که وصل تو کسی یابد
که جز اشکش بود سیمی به جز چهره زری دارد
مرا تا دسترس نبود به وصل از پای ننشینم
همی‌جویم که می‌دانم که این رشته سری دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.