گنجور

شمارهٔ ۵

باز مارا هوس خوش پسری افتادست
بازمان از پی دل دردسری افتادست
کار دل سخت بدافتاد درین بار که او
بکف سخت دل بد جگری افتادست
من نمیدانم کاین مشغله بر من زچه خاست
بیش ازین نیست که ما را نظری افتادست
هان بترس ایدل سرگشته که در آنسرکوی
هر کجا پای نهی تازه سری افتادست
چه خوشست اینکه شکایت کنم از عشق بدو
یعنی این کار مرا با دگری افتادست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز مارا هوس خوش پسری افتادست
بازمان از پی دل دردسری افتادست
هوش مصنوعی: دوباره شوق و اشتیاق به خوشگذرانیدن به سراغمان آمده و از سوی دیگر، دل ما را به خاطر درد و مشکلاتش به چالش کشیده است.
کار دل سخت بدافتاد درین بار که او
بکف سخت دل بد جگری افتادست
هوش مصنوعی: کار دل در این موقعیت به شدت دشوار شده است، زیرا آن شخص با دلی محکم و پر شجاعت درگیر شده است.
من نمیدانم کاین مشغله بر من زچه خاست
بیش ازین نیست که ما را نظری افتادست
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چرا این دغدغه و مشغولیت بر من عارض شده است. تنها چیزی که می‌دانم این است که توجهی به ما شده است.
هان بترس ایدل سرگشته که در آنسرکوی
هر کجا پای نهی تازه سری افتادست
هوش مصنوعی: ای دل سرگردان، بترس! چون در هر کوی و برزنی که قدم گذا روی، ممکن است سر تازه‌ای بیابی که تو را به سمت خود جذب کند.
چه خوشست اینکه شکایت کنم از عشق بدو
یعنی این کار مرا با دگری افتادست
هوش مصنوعی: چه خوب است که من از عشق او شکایت کنم، زیرا این نشان می‌دهد که من به خاطر او نتوانسته‌ام با کسی دیگر ارتباط برقرار کنم.

حاشیه ها