گنجور

شمارهٔ ۱۶

عشقبازی با چو تو یاری خوشست
جان فدا کردن ترا کاری خوشست
عاشقی گر خود همه درد دلست
درد دل از چونتو دلداری خوشست
بست خورشید از تو زناری ز کفر
گر همه کفرست زناری خوشست
گفتم از هجر تو جانم رفت گفت
گو بدوزخ نار تو ناری خوشست
گوید آری چون بخواهم بوسه
گر دروغست ارنه این آری خوشست
گفتمش دل باز ده گفتا کدام
خشک ریشه چونتو طراری خوشست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقبازی با چو تو یاری خوشست
جان فدا کردن ترا کاری خوشست
هوش مصنوعی: دوستی و عشق با کسی مانند تو بسیار دلپذیر است و فدای تو شدن هم برایم کاری لذت‌بخش است.
عاشقی گر خود همه درد دلست
درد دل از چونتو دلداری خوشست
هوش مصنوعی: عاشقی اگر تمامش پر از غم و درد باشد، اما اینکه کسی مثل تو دلدار باشد، دل‌تنگی‌ها را شیرین می‌کند.
بست خورشید از تو زناری ز کفر
گر همه کفرست زناری خوشست
هوش مصنوعی: اگر وجود تو مانند خورشید باشد، حتی اگر به کفر نیز پیوند بخورد، آن کفر هم زیبا و دلنشین است.
گفتم از هجر تو جانم رفت گفت
گو بدوزخ نار تو ناری خوشست
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر دوری تو جانم در حال زوال است، او پاسخ داد که در آتش دوزخ، آتش تو بسیار دلپذیرتر است.
گوید آری چون بخواهم بوسه
گر دروغست ارنه این آری خوشست
هوش مصنوعی: اگر بگویم بوسه‌ای بده، اگرچه این حرفی دروغین باشد، اما حقیقتاً این درخواست خوشایند است.
گفتمش دل باز ده گفتا کدام
خشک ریشه چونتو طراری خوشست
هوش مصنوعی: به او گفتم که دل خود را باز کن و به من بده، اما او پاسخ داد که کدام درخت خشک و بی‌ثمر مانند تو، خوشی و زیبایی دارد؟