گنجور

شمارهٔ ۱۳۵

وای من از دست دل کو نیست در فرمان من
عاقبت هم بر سر دل رفت خواهد جان من
با که گویم محنت هجران بی‌پایان او
از که جویم چاره این درد بی‌درمان من
هر زمان گوید مرا از چیست این افغان تو
بی‌سبب آخر نباشد این همه افغان من
ای نهان گشته ز چشمم نیستم آگه ز تو
از کجا پرسم خبر جان من و جانان من
سخت کاسد گشته بازار می و شکر کنون
از لب و دندان تو دور از لب و دندان من
جان من بادت فدای جان و من خود کیستم
صدهزارت جان فدا بادا و اول جان من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وای من از دست دل کو نیست در فرمان من
عاقبت هم بر سر دل رفت خواهد جان من
هوش مصنوعی: من از دلم ناراحتم، چرا که تحت کنترل من نیست و به نظر می‌رسد که در نهایت، خودم را به خاطر دلخواهی‌های آن از دست خواهم داد.
با که گویم محنت هجران بی‌پایان او
از که جویم چاره این درد بی‌درمان من
هوش مصنوعی: با کی صحبت کنم درباره‌ی دردی که از جدایی او بی‌پایان است؟ از چه کسی باید راه چاره‌ای برای این درد درمان‌ناپذیرم پیدا کنم؟
هر زمان گوید مرا از چیست این افغان تو
بی‌سبب آخر نباشد این همه افغان من
هوش مصنوعی: هر بار که صدای ناله و فریاد تو به گوشم می‌رسد، از خود می‌پرسم که این صحبت‌ها درباره چیست. اما بی‌دلیل نیست که من این‌قدر نگران و مضطرب هستم.
ای نهان گشته ز چشمم نیستم آگه ز تو
از کجا پرسم خبر جان من و جانان من
هوش مصنوعی: ای کسی که از دید من پنهان شده‌ای، من نمی‌دانم از کجا باید خبر تو را بپرسم. جان من و جانان من در دستان توست.
سخت کاسد گشته بازار می و شکر کنون
از لب و دندان تو دور از لب و دندان من
هوش مصنوعی: بازار می و شراب اکنون کساد شده و شکر، از لب و دندان تو دور است و نسل من از آن محروم مانده است.
جان من بادت فدای جان و من خود کیستم
صدهزارت جان فدا بادا و اول جان من
هوش مصنوعی: جان من فدای تو باد، اما من چه کسی هستم؟ صد هزار جان را فدای تو می‌کنم، حتی جان خودم.