گنجور

شمارهٔ ۱۳۶

لحظه آن سنبل از گل وا فکن
واتشی در پیر و در برنا فکن
پرتوی از نور رخسارت بتاب
غلغلی در عالم بالا فکن
زاب آن چاه زنخدان چو سیم
قطره در نرگس شهلا فکن
عاشقان را شربت جلاب ده
شکری زان لعل در دریا فکن
در هوایت ذره سرگشته ام
آفتابا سایه بر ما فکن
سر همی با ما گران داری چرا
چون جنایت افکنی پیدا فکن
گرگناهی کرده ام اعلام کن
ور غباری هست بر صحرا فکن
با لبت گفتم که بوسی بخش گفت
گر شتابی نیست با فردا فکن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لحظه آن سنبل از گل وا فکن
واتشی در پیر و در برنا فکن
هوش مصنوعی: لحظه‌ای گل سنبل را بچین و آتشی بر دل پیرمردان و جوانان برافروز.
پرتوی از نور رخسارت بتاب
غلغلی در عالم بالا فکن
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره‌ات نوری بپاش و شور و شادی را در دنیا منتشر کن.
زاب آن چاه زنخدان چو سیم
قطره در نرگس شهلا فکن
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلربا مانند دریاچه‌ای است که جلوه‌اش همچون نرگس‌های سفید و روشن می‌درخشد. در این تصویر، زیبایی و لطافت چهره به خوبی مشهود است.
عاشقان را شربت جلاب ده
شکری زان لعل در دریا فکن
هوش مصنوعی: به عاشقان نوشیدنی گوارایی بده که بوی شیرینی آن از لعل‌های دریا برمی‌خیزد.
در هوایت ذره سرگشته ام
آفتابا سایه بر ما فکن
هوش مصنوعی: در عشق تو، همچون ذره‌ای سرگردان هستم، ای آفتاب! بر ما سایه افکن.
سر همی با ما گران داری چرا
چون جنایت افکنی پیدا فکن
هوش مصنوعی: چرا خود را بر ما سنگین می‌کنی و در حالی که گناهی انجام می‌دهی، خود را پنهان می‌کنی؟
گرگناهی کرده ام اعلام کن
ور غباری هست بر صحرا فکن
هوش مصنوعی: اگر گناهی کرده‌ام، آن را به من بگویید و اگر هم بر روی صحرا غباری نشسته است، آن را بزدایید.
با لبت گفتم که بوسی بخش گفت
گر شتابی نیست با فردا فکن
هوش مصنوعی: با لبت به تو گفتم که اگر مایل به بوسیدن هستی، عجله نکن و کار را به فردا بسپار.