شمارهٔ ۱۲۳
بی تو چونان زغم هجر تو می بگدازم
که بگوشی نرسد صعب ترین آوازم
کشته عشق توام جای ملامت باشد؟
خود بدین زنده ام انصاف و بدین مینازم
چند بردوخته چشم از تو درم پرده خویش
چند سوزم بغم عشقت و تاکی سازم
زلف را گو بمدارا دل من بازفرست
ورنه این شرم در اندازم و اندریازم
مهرتنگ شکرت را بدو لب بردارم
بند زلفت چو دل و جان پس پشت اندازم
از رخت گل چنم و شعبده ها دانم کرد
وز لبت می خورم و عربده ها آغازم
ترکتازی کنم و بوسه پیاپی زنمت
تا که گوید که مزن وز تو که دارد بازم
برزنم دست بابرویت و همچون زلفت
پای بر ماه نهم تا که سر اندربازم
نشود مس وجودم بحقیقت اکسیر
تا نه در بوته هجر تو همی بگدازم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی تو چونان زغم هجر تو می بگدازم
که بگوشی نرسد صعب ترین آوازم
هوش مصنوعی: بی تو آنقدر از درد دوری میسوزم که حتی سختترین نالهام هم به گوش کسی نمیرسد.
کشته عشق توام جای ملامت باشد؟
خود بدین زنده ام انصاف و بدین مینازم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو جان باختم، آیا این جای سرزنش است؟ من به همین عشق زندهام، به انصاف و به این عشق افتخار میکنم.
چند بردوخته چشم از تو درم پرده خویش
چند سوزم بغم عشقت و تاکی سازم
هوش مصنوعی: چند بار به یاد تو چشم به راه نشستهام و خودم را در پردهی رازهایم پنهان کردهام. چقدر باید در غم عشق تو بسوزم و تا کی این وضعیت را تحمل کنم؟
زلف را گو بمدارا دل من بازفرست
ورنه این شرم در اندازم و اندریازم
هوش مصنوعی: به زلفت بگو که با آرامش رفتار کند و دل من را به من برگرداند، وگرنه من احساس شرم میکنم و این احساس را نادیده میگیرم و از آن عبور میکنم.
مهرتنگ شکرت را بدو لب بردارم
بند زلفت چو دل و جان پس پشت اندازم
هوش مصنوعی: عشق تو را همچون شکر میدانم و با لبهایم از تو خواهم گفت. موهای تو را مانند دل و جانم میخواهم، و برای تو همه چیز را پشت سر میگذارم.
از رخت گل چنم و شعبده ها دانم کرد
وز لبت می خورم و عربده ها آغازم
هوش مصنوعی: از زیبایی تو بهرهمند میشوم و میدانم که از تو چه خیالاتی به ذهنم میرسد. همچنین از لبهای تو نوشیدنی لذتبخش مینوشم و به خاطر آن دچار شور و هیجان میشوم.
ترکتازی کنم و بوسه پیاپی زنمت
تا که گوید که مزن وز تو که دارد بازم
هوش مصنوعی: من به عشق تو خواهند پردهداری کنم و مکرر لبهای تو را خواهم بوسید تا اینکه تو بگویی این کار را متوقف کن و من از چه کسی این عشق را دارم.
برزنم دست بابرویت و همچون زلفت
پای بر ماه نهم تا که سر اندربازم
هوش مصنوعی: دست را بر پیشانی زیبای تو میزنم و مانند زلفی که بر روی زمین قرار دارد، قدم به قدم بر ماه مینهم تا سرم را به تو نزدیک کنم و در آغوش بگیرم.
نشود مس وجودم بحقیقت اکسیر
تا نه در بوته هجر تو همی بگدازم
هوش مصنوعی: من تا زمانی که در آتش عشق تو نسوزم، وجودم به حقیقت تبدیل نخواهد شد.