گنجور

شمارهٔ ۱۲

ایندل که ببند زلف در بستست
بس جان که بتیغ خشم خود خستست
بستست نقاب مشگ بر رویت
زان ماه طلسم خویش بشکستست
دل باغم تو در آمدست از پای
بگذر زسرش که این نه آن دستست
شاید که دلم ز خرمی بگسست
تا او بچه زهره در تو پیوستست
چشم ارز لب تو دوش می خوردست
انکار مکن هنوز هم مستست
فی الجمله رخ تو آفتی صعبست
هرکس که ندید روی تو رستست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایندل که ببند زلف در بستست
بس جان که بتیغ خشم خود خستست
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و قدرت شخصی اشاره دارد که در سایه زلف‌های خود، دل‌ها را به تسخیر درمی‌آورد. همچنین، به این نکته اشاره می‌کند که انسان‌ها تحت تاثیر خشم و غضب او قرار می‌گیرند و ممکن است آسیب ببینند. در واقع، این بیت تصویری از لطافت و در عین حال، خطرناک بودن عشق و علاقه است.
بستست نقاب مشگ بر رویت
زان ماه طلسم خویش بشکستست
هوش مصنوعی: نقاب مشکی که بر چهره‌ات است، از زیبایی‌ات کسر نمی‌کند، زیرا آن ماهی که در وجود توست، جادو و افسون خود را شکسته است.
دل باغم تو در آمدست از پای
بگذر زسرش که این نه آن دستست
هوش مصنوعی: دل من از غم تو پر شده است، پس به آرامی از بالای آن بگذر که این دیگر آن دستی نیست که قبلاً بود.
شاید که دلم ز خرمی بگسست
تا او بچه زهره در تو پیوستست
هوش مصنوعی: شاید قلبم از خوشحالی شکسته شده باشد، زیرا او به تو پیوسته و در تو تجلی پیدا کرده است.
چشم ارز لب تو دوش می خوردست
انکار مکن هنوز هم مستست
هوش مصنوعی: چشم من بر روی لب‌های تو بود و نمی‌توانی منکر آن شوی، زیرا هنوز هم تحت تاثیر آن هستم.
فی الجمله رخ تو آفتی صعبست
هرکس که ندید روی تو رستست
هوش مصنوعی: به طور کلی، زیبایی و جذابیت چهره تو به قدری خاص و دشوار است که هر کسی که نتوانسته آن را ببیند، در واقع از خوشبختی و بهره‌مندی بی‌بهره مانده است.