گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

گفتم از دست عشق جان بردم
خود کنون پای در میان بردم
طعنه دشمنان بشست ولیک
آنچه از دست دوستان بردم
عاشقم این همه قناعت چیست
گر روان را در آسمان بردم
دوش دیدم خیال او در خواب
بس خجالت که آنزمان بردم
گفت با این همه بخفتی هم
والله ار بر تو این گمان بردم
دیده گر خون شود ز غم شاید
که من از وی نه این نه آن بردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم از دست عشق جان بردم
خود کنون پای در میان بردم
هوش مصنوعی: گفتم که از عشق بلایی به جانم رسیده است، حالا خودم را در میانه راه می‌بینم.
طعنه دشمنان بشست ولیک
آنچه از دست دوستان بردم
هوش مصنوعی: دشمنان هر چه می‌خواستند بر من ایراد گرفتند و آزارم کردند، اما آنچه از جانب دوستانم به من آسیب رسید، دردناک‌تر بود.
عاشقم این همه قناعت چیست
گر روان را در آسمان بردم
هوش مصنوعی: عاشق هستم و از این همه ساده‌زیستی تعجب می‌کنم؛ اگر روحم را به آسمان ببرم چه اهمیتی دارد؟
دوش دیدم خیال او در خواب
بس خجالت که آنزمان بردم
هوش مصنوعی: دیشب در خواب تصویری از او را دیدم و خیلی شرمنده شدم، زیرا در آن لحظه فرصتی برای ابراز احساسات نداشتم.
گفت با این همه بخفتی هم
والله ار بر تو این گمان بردم
هوش مصنوعی: او گفت: با این همه حوادث و مشکلات، تو خوابیدی! راستش را بخواهی، اگر به تو چنین گمانی بردم.
دیده گر خون شود ز غم شاید
که من از وی نه این نه آن بردم
هوش مصنوعی: اگر چشم‌هایم از غم پر از اشک شوند، شاید نشان دهد که من از آن شخص نه این چیز را خواستم و نه آن چیز را.