گنجور

شمارهٔ ۱۱۴

در رخ یار خویشتن خندم
برگل و لاله و سمن خندم
هرگه آن سر و قد خرام کند
بر قد سرو در چمن خندم
گفتم از عشق خون همی گریم
گفت من بر چنین سخن خندم
تاکی ازدوست رغم دشمن را
چون بباید گریستن خندم
گوئی از ظن بیهده مگری
چون توی گریی چه سود، من خندم
تو بصد دیده میگری چو نشمع
تا چو گل من بصد دهن خندم
من مسکین بدست چو نتو حریف
گر نگریم بخویشتن خندم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در رخ یار خویشتن خندم
برگل و لاله و سمن خندم
هوش مصنوعی: من در چهره محبوبم می‌خندم و برای گل، لاله و سمن نیز لبخند می‌زنم.
هرگه آن سر و قد خرام کند
بر قد سرو در چمن خندم
هوش مصنوعی: هر بار که آن شخص با elegance و زیبایی خود وارد می‌شود، من در چمنزار مثل یک سرو به شادی می‌افتم.
گفتم از عشق خون همی گریم
گفت من بر چنین سخن خندم
هوش مصنوعی: گفتم از عشق اشک می‌ریزم، او در پاسخ گفت به چنین حرفی می‌خندم.
تاکی ازدوست رغم دشمن را
چون بباید گریستن خندم
هوش مصنوعی: تا زمانی که از دوست ناراحتی و دشمنی وجود دارد، من چگونه باید گریه کنم، در حالی که می‌خندم؟
گوئی از ظن بیهده مگری
چون توی گریی چه سود، من خندم
هوش مصنوعی: انگار از روی باورهای بی‌پایه و بی‌اساس تو، اگر تو به خاطر من گریه کنی، چه فایده‌ای دارد؟ من فقط می‌خندم.
تو بصد دیده میگری چو نشمع
تا چو گل من بصد دهن خندم
هوش مصنوعی: تو با صد چشم به من نگاه می‌کنی مثل شمعی که نورش را می‌پراکند، در حالی که من با صد لبخند مثل گلی شاداب می‌خندم.
من مسکین بدست چو نتو حریف
گر نگریم بخویشتن خندم
هوش مصنوعی: من آدم ساده‌ای هستم و اگر تو به من توجه کنی، می‌توانم به خودم بخندم.