شمارهٔ ۱۱۰
امشب من و غمگسار تا روز
دست من و زلف یار تا روز
خوش باش که بس تفاوتی نیست
از روی تو ای نگار تا روز
آن غالیه دان شور و شیرین
بی مهر بمن سپار تا روز
هر بی خردی که بینی جام و بوسه
مشناس جز این دوکار تا روز
بستان و ببخش جام و بوسه
مشناس جز این دوکار تا روز
تا باده، همی گسار تا صبح
تا بوسه، همی شمار تا روز
مارا سر خواب نیست امشب
ای شمع تو پاسدار تا روز
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب من و غمگسار تا روز
دست من و زلف یار تا روز
هوش مصنوعی: امشب من و دوستم که غم را تسکین میدهد، تا صبح با هم خواهیم بود و همچنان که دستم در دست اوست، زلف یار نیز تا صبح به یادگار خواهد ماند.
خوش باش که بس تفاوتی نیست
از روی تو ای نگار تا روز
هوش مصنوعی: شاد باش، زیرا فرقی ندارد که چهرهات چه زمانی در نظر من نمایان شود.
آن غالیه دان شور و شیرین
بی مهر بمن سپار تا روز
هوش مصنوعی: آن خنکائی که شوق و محبت را به من میآورد، به من بسپار تا روزی که در شور و شیرینی زندگی کنم.
هر بی خردی که بینی جام و بوسه
مشناس جز این دوکار تا روز
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینی، اگر به جز نوشیدن و بوسیدن چیز دیگری را نشناسد، او را نادان تلقی کن و بدان که تا روزی که این دو کار را انجام میدهد، هیچ چیز دیگری نمیفهمد.
بستان و ببخش جام و بوسه
مشناس جز این دوکار تا روز
هوش مصنوعی: لبخند و محبت را در زندگی نادیده نگیر و از این دو کار، تا زمانی که زندهای لذت ببر.
تا باده، همی گسار تا صبح
تا بوسه، همی شمار تا روز
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که تا زمانی که باده مینوشی، لحظهها را سرشار از شادی و عشق به شمار، تا صبح و تا طلوع روز ادامه بده.
مارا سر خواب نیست امشب
ای شمع تو پاسدار تا روز
هوش مصنوعی: امشب ما خواب نداریم، ای شمع، تو نگهبان ما تا روز روشن.