شمارهٔ ۱۰۶
خنک آنکه معشوقه چون تو دارد
که هرگز بیک بوسه یادش نیارد
وفا از دل تو کسی جوید ایجان
که خواهد که بر آب نقشی نگارد
مده وعده فردا که هجرت سرآن
ندارد که ما را بفردا گذارد
بزلفت سپردم دل و نیست برجای
کسی دل بهندوی کافر سپارد؟
میان من و تو دلی گشت ضایع
بیا تا ببینیم کاین دل که دارد
تو داری تو داری و داند همه کس
ولیکن بگفتن که یارد که یارد
مرا خود نمی باید این دل که ترسم
که درد سر دیگرم بر سر آرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خنک آنکه معشوقه چون تو دارد
که هرگز بیک بوسه یادش نیارد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که محبوبی چون تو دارد که هیچگاه در یادش نمیآید که فقط با یک بوسه میتوان او را به خاطر سپرد.
وفا از دل تو کسی جوید ایجان
که خواهد که بر آب نقشی نگارد
هوش مصنوعی: وفا و صداقت را از دل تو کسی میخواهد که بخواهد اثری از خود بر آب بگذارد.
مده وعده فردا که هجرت سرآن
ندارد که ما را بفردا گذارد
هوش مصنوعی: به امروز فکر کن و وعده آینده را فراموش کن، زیرا ما نمیتوانیم به فردا منتقل شویم و باید در لحظه حاضر زندگی کنیم.
بزلفت سپردم دل و نیست برجای
کسی دل بهندوی کافر سپارد؟
هوش مصنوعی: من دل خود را به موهای تو سپردم و نمیدانم چه کسی دلش را به دختری کافر واگذار میکند؟
میان من و تو دلی گشت ضایع
بیا تا ببینیم کاین دل که دارد
هوش مصنوعی: بین من و تو دلی خراب شد. بیایید ببینیم که این دل چه احساسی دارد.
تو داری تو داری و داند همه کس
ولیکن بگفتن که یارد که یارد
هوش مصنوعی: تو آنچه را که داری، دیگران هم میدانند؛ اما آیا کسی هست که بتواند این را بیان کند؟
مرا خود نمی باید این دل که ترسم
که درد سر دیگرم بر سر آرد
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به دل خود اعتماد کنم، زیرا میترسم که دوباره دردسرهایی برایم ایجاد کند.