شمارهٔ ۱۰
باز مرا عشق گریبان گرفت
باز دلم دامن جانان گرفت
عشق بتان آفت جان و دلست
وای برای کو پی ایشان گرفت
سرو بدید آن قد و حیران بماند
ماه بدید آن رخ و نقصان گرفت
گفتم اگر دل ببرد باک نیست
آه که دل برد و پی جان گرفت
باک ندارد ز سر زلف او
دل چو ره آن لب خندان گرفت
کز ظلمات ایچ نیندیشد آن
کش هوس چشمه حیوان گرفت
گفتم مردم ز غم عشق گفت
ماتمی از بهتر تو نتوان گرفت
قصه چه خوانم بمن آن کرد دوست
که دشمن انگشت بدندان گرفت
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز مرا عشق گریبان گرفت
باز دلم دامن جانان گرفت
هوش مصنوعی: بار دیگر عشق مرا اسیر خود کرد و دلم دوباره به دامان محبوبم پیوست.
عشق بتان آفت جان و دلست
وای برای کو پی ایشان گرفت
هوش مصنوعی: عشق به معشوقان جان و دل را به خطر میاندازد، وای بر کسی که در جستجوی آنان است.
سرو بدید آن قد و حیران بماند
ماه بدید آن رخ و نقصان گرفت
هوش مصنوعی: سرو زیبا را دید و حیرتزده ماند، ماه چهره او را دید و احساس نقص کرد.
گفتم اگر دل ببرد باک نیست
آه که دل برد و پی جان گرفت
هوش مصنوعی: گفتم اگر کسی دل مرا برباید، ناراحت نمیشوم، اما آه، که او فقط دل مرا نخواهد، بلکه جان من را هم میخواهد.
باک ندارد ز سر زلف او
دل چو ره آن لب خندان گرفت
هوش مصنوعی: دل به زلف او بیتوجه است چون که لبخند آن لب شیرین را دیده است.
کز ظلمات ایچ نیندیشد آن
کش هوس چشمه حیوان گرفت
هوش مصنوعی: هر کس که از تاریکیها و مشکلات چیزی نمیاندیشد، به راحتی اسیر خواستهها و هوسها میشود و در نهایت، به سرنوشت بد دچار میگردد.
گفتم مردم ز غم عشق گفت
ماتمی از بهتر تو نتوان گرفت
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که وقتی از غم عشق صحبت کردم، او پاسخ داد که نمیتوان از تو چیزی بهتر از این غم گرفت. از این جمله میتوان فهمید که او به شدت درگیر احساسات و مشکلات ناشی از عشق است و این وضعیت را جزو لاینفک زندگی میداند.
قصه چه خوانم بمن آن کرد دوست
که دشمن انگشت بدندان گرفت
هوش مصنوعی: به چه چیزی توجه کنم وقتی دوستی کارهایی کرد که دشمنان از نگرانی دندان بر جگر گذاشتند؟
حاشیه ها
1400/08/09 12:11
Mehrdad
در بیت دوم مصرع دوم وای بر آن درست است
و در بیت ششم مصرع اول هیچ نیندیشد درست میباشد