گنجور

شمارهٔ ۹

بیش ازین طاقت هجرانم نیست
برگ این دیده گریانم نیست
دل و جان گرچه عزیزند مرا
نیست در خورد چو جانانم نیست
گفتم از تو سخنی وز من جان
گفت امروز سر آنم نیست
جان زمن بردی و برخواهی گشت
غمم اینست و غم جانم نیست
چند ره توبت کردم که دگر
نبرم نام تو درمانم نیست
دل سرکش که نمیسازد هیچ
آه ازیندل که بفرمانم نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیش ازین طاقت هجرانم نیست
برگ این دیده گریانم نیست
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم دوری را تحمل کنم، دیگر این چشمانم قادر به گریه کردن نیستند.
دل و جان گرچه عزیزند مرا
نیست در خورد چو جانانم نیست
هوش مصنوعی: دل و جانم هرچند برایم ارزشمندند، اما وجودشان در کنارم بی‌فایده است وقتی محبوبم در دسترس نیست.
گفتم از تو سخنی وز من جان
گفت امروز سر آنم نیست
هوش مصنوعی: من به تو گفتم که چیزی بگویم، اما امروز حوصله‌ام برای این کار نیست.
جان زمن بردی و برخواهی گشت
غمم اینست و غم جانم نیست
هوش مصنوعی: تو جان مرا گرفتی و می‌روی، اما غم من این است که دیگر بر نخواهی گشت و غم جان من نیست.
چند ره توبت کردم که دگر
نبرم نام تو درمانم نیست
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که به تو فکر کرده‌ام و تصمیم گرفته‌ام دیگر نامت را بر زبان نیاورم، اما نمی‌توانم از درد و رنجی که دچارش هستم، رهایی یابم.
دل سرکش که نمیسازد هیچ
آه ازیندل که بفرمانم نیست
هوش مصنوعی: دل سرکش من هیچگاه آرام نمی‌گیرد و به راحتی تحت فرمان من نیست.

حاشیه ها

1400/08/09 12:11
Mehrdad

بیت سوم مصرع دوم به نظرم   گفت امروز سر این و آنم نیست درست تر باشد

در بیت چهارم 

جان زمن بردی و برنخواهی گشت

غمم اینست و رنه غم جانم نیست

به نظرم درست تر است با توجه به شعر سعدی که میگوید

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

ترس تنهاییست ورنه بیم رسواییم نیست