شمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج
ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا
بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا
ای زنقص نقض فارغ حکم تو گاه نفاذ
وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا
ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدی
وی چو ابراهیم ادهم کرده ملکی رارها
ای مسلم منصب میمونت از آسیب غدر
وی منزه جامه احرامت از گرد ریا
هاتف والله یدعو برزبان شوق حق
گفته اندر گوش هوشت هان چه میپائی هلا
عشق بیت الله ترا از خویشتن اندر ربود
همچو عشق شمع کز خود میبرد پروانه را
لطف یزدانت بمحمل رخت از مسند نهاد
رخت گل از شاخ در مهد افکند دست صبا
هر کرا توفیق ربانی گریبان گیر شد
دامنش هرگز نگیرد ملکت دارالفنا
توزراه خواجگی بر خاستی از بندگی
لاجرم کشتی برآز وخشم و شهوت پادشا
دیده گردون کجا دیده است شخصی مثل تو
در جوانی باورع در پادشاهی پارسا
فرخ آنساعت که بربستی کمر در راه دین
سائقت توفیق ایزد قائدت عون خدا
نعل سم مرکبت گوش فلک را گوشوار
خاک خیل موکبت چشم ملک راتوتیا
هم سیاه از پشت پای همتت گوی زمین
هم کبود از پشت دست رفعتت روی سما
غایت توفیق این باشد که در شغل و فراغ
هرگز اندر کار خیر از تو کسی نشنیده لا
چون همه هم تو مقصور است در دین پروری
لاجرم دایم بود همراه عزم تو قضا
چون رکاب اشرف تو کرد قصد بادیه
رب سلم گوی گشت آندم روان انبیا
شد تماشا گاه از اقبال وصدق نیتت
ره که چونان صعب و هایل مینمود از ابتدا
از تو اندر بادیه دیدند دریای روان
کاندر وغوطه خورد عقل ارکندر ای شنا
ابر رحمت گشت باران ریزبر فرق تو زانک
هر کجا باشد محیای توکم نبودحیا
ایمن آبادی شد اندر عهد توآنره چنانک
سال رکن الدین کنون تاریخ باشد سالها
هرکجا عدل جهان آرای توسایه فکند
کاه برک ایمن بود آنجا ز جذب کهربا
دور نبود گر زفرت زاید از آتش نبات
طرفه نبود گرزیمنت روید از آهن گیا
تو مجرد گشته از جمله علایق مردوار
اندران موقفکه هر کس میشد از جامه جدا
صوفیانه گفته ترک دوخته و اندوخته
گشته از جامه برهنه همچو تیغ اندروغا
چند تشریف قبا تو مردم چشمی ترا
خلعت بی جامگی بهتر بود ازصد قبا
آسمانی در علو از جامه خواهی کرد بس
آسمان را از مجره خوبتر باشد ردا
گرد رخسار تو بفزود آبروی تو از انک
گوهر شمشیر بر شمشیر بفزاید بها
جبرئیل از وجد لبیک تو در رقص آمده
گفته هردم هکذا یا بالمعالی هکذا
باداگر بردی زموقف سوی کعبه بوی تو
کعبه استقبال کردی مقدمت را تامنا
شاید اربطحای کعبه بارگیر زر شود
تا براو کردست دست زرفشانت کیمیا
حکمت ایزدتعالی در ازل چون حکم کرد
از ادای این فریضه این همیکرد اقتضا
تا تو هستی برخلایق در شریعت پیشرو
هم تو باشی در مناسک بر خلایق پیشوا
تا حرم را یمن فر تو بیفزاید شرف
تاعرب را جود دست تو بیاموزد سخا
تا شود از سعی مشکور تو گاه سعی تو
پر مروت از تو مروه پرصفا از تو صفا
کمترین سعی طوافت گرد این هفت آسمان
کمترین رمی جمارت جرم این هفت آسیا
گاه قربان تو این معنی حمل باثور گفت
کاش این منصب مرا گشتی مسلم یاترا
چون قدم در خانه کعبه نهادی آنزمان
میشنیدند از در و دیوار کعبه مرحبا
از وجودت رکن کعبه پنجگشت ازبسشرف
وز کف تو چشمه زمزم دو گشت از بس عطا
کعبه خود داند که جز تو هیچ حاکم در عمل
گرد او هرگز نگشت الا در ایام بلا
دولت الحق اینچنین فرمان بجا آوردنست
ورنه روزی چند خود هرکس بود فرمانروا
چون زکعبه روی زی روضه نهادی کش خرام
کعبه گوید هردمت کایخوشتر از جان تا کجا
بسته کعبه بردل از دوری تو سنگ سیاه
منتظر تا کی بود باز اتفاق التقا
وان بنائی را که بد دینان همی افراشتند
هم باقبال تو شد باخاک هوارآن بنا
کی شود با محدثی انصاف تو همداستان
کی دهد بر بدعتی عدل تو در عالم رضا
هراساسی کش قواعد نیست برشرح رسول
اندر ایام تو آنرا کمترک باشد بقا
اندر آنحالت که در روضه فرستادی سلام
سرخ رخ بودی بحمدالله بنزد مصطفی
هم زکلکت شرع او اندر حریم احترام
هم ز عدلت ملت او باردای کبریا
منت ایزدرا که رفتی و امدی آسوده دل
گشته امیدت وفا و بوده حاجاتت روا
گشته هریک خطوه تو صد خطا را عذر خواه
ورچه معصوم است ذات پاکت از جرم وخطا
مصطفی خواهشگرت هرجا که میبردی نماز
جبرئیل آمین گرت هرجا که میکردی دعا
وز پی آن تا کنی آنجا گذر باردگر
کعبه دل دارد کز اوچو نروضه جانداردنوا
تاازل را ز ابتدا هرگز کسی ندهد نشان
راست چونان کزابد نتوان نهادن انتها
باد چون حکم ازل حکم تو ازروی نفاذ
مدت عمر تو بادا چون ابد بی منتها
بر تو میمون وز تو مقبول بادا از خدای
این فریضت را که برقانون سنت شدادا
شمارهٔ ۵ - در مدح اردشیر بن حسن اسپهبد مازندران: بتافت از افق ملک و آسمان بقاشمارهٔ ۷ - در مدح شمس الدین ابوالفتح نطنزی: ای مهر تو در میان جانها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا
بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا
هوش مصنوعی: ای دل شاد و خرسند که از صداقت و پاکی، دعوت به سفر کردهای. در حالی که به خاطر ترس از ناامیدی و امید به رحمت الهی، خود را آماده کردهای.
ای زنقص نقض فارغ حکم تو گاه نفاذ
وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا
هوش مصنوعی: ای زن، گسلای که وجود تو محکم است؛ در زمانهایی که تصمیمات تو تسلیم میشوند، باید به خاطر داشته باشی که این تصمیمات قابل برگشت هستند.
ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدی
وی چو ابراهیم ادهم کرده ملکی رارها
هوش مصنوعی: ای کسی که مثل ابراهیم آزر فرزندی را فدای عشق خود کردهای، همانطور که ابراهیم ادهم نیز به خاطر محبوبش سلطنت را رها کرده است.
ای مسلم منصب میمونت از آسیب غدر
وی منزه جامه احرامت از گرد ریا
هوش مصنوعی: ای مسلمان، مقام و منزلت تو از آسیبهای خیانت مصون است و لباس احرامت از آلودگی ریا پاک و بیعیب است.
هاتف والله یدعو برزبان شوق حق
گفته اندر گوش هوشت هان چه میپائی هلا
هوش مصنوعی: مناجاتی از طرف الهام و عشق، حقیقتی را درگوش تو میگوید. مراقب باش که به آن نپردازی و از آن دور نشوی.
عشق بیت الله ترا از خویشتن اندر ربود
همچو عشق شمع کز خود میبرد پروانه را
هوش مصنوعی: عشق به خداوند تو را از خودت جدا کرد، مانند عشق شمع که پروانه را از خود میگیرد و به سوی خود میکشاند.
لطف یزدانت بمحمل رخت از مسند نهاد
رخت گل از شاخ در مهد افکند دست صبا
هوش مصنوعی: زیبایی و محبت خداوند همچون ستری است که تو را در آغوش میگیرد و گلی را از درختی میچینند و در گهواره مینشانند، در حالی که نسیم ملایمی به آرامی به آن دامن میزند.
هر کرا توفیق ربانی گریبان گیر شد
دامنش هرگز نگیرد ملکت دارالفنا
هوش مصنوعی: هرکس که از لطف و مساعدت الهی بهرهمند شود، دیگر هیچ چیز نمیتواند او را از دنیای فانی جدا کند.
توزراه خواجگی بر خاستی از بندگی
لاجرم کشتی برآز وخشم و شهوت پادشا
هوش مصنوعی: تو از طریق علم و کمالات به مقام رهبری و خواجگی رسیدهای، پس حتمی است که از خواستهها و تمایلات نفسانی خود رهایی یافتهای و تسلط بر خشم و شهوت، به عنوان فرمانروای درونیات را پیدا کردهای.
دیده گردون کجا دیده است شخصی مثل تو
در جوانی باورع در پادشاهی پارسا
هوش مصنوعی: چشمان آسمان کجا شخصی مانند تو را در جوانی و در مقام پادشاهی با تقوا دیده است؟
فرخ آنساعت که بربستی کمر در راه دین
سائقت توفیق ایزد قائدت عون خدا
هوش مصنوعی: ساعت خوبی است که در آن برای دین خود تلاش کنی و در این راه، خداوند به تو یاری میرساند و توفیق میدهد.
نعل سم مرکبت گوش فلک را گوشوار
خاک خیل موکبت چشم ملک راتوتیا
هوش مصنوعی: این بیت به تشبیه و توصیف زیبایی و عظمت یک کالسکه یا مرکب میپردازد. نعلهای این مرکب به قدری چشمنواز و با شکوه هستند که تا آسمان میرسند و گوش فلک را مانند گوشوارههایی آراسته میکنند. همچنین، حضور این مرکب و عربها به قدری درخشان و جذاب است که چشم فرشتگان و موجودات آسمانی را نیز به خود جلب میکند. این تصویر نشاندهندهی جلال و زیبایی است که در ظاهر یک وسیله نقلیه ساده نهفته است.
هم سیاه از پشت پای همتت گوی زمین
هم کبود از پشت دست رفعتت روی سما
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن قدرت و اراده انسان اشاره دارد. هر جا که با تلاش و همت خود قدم میگذاری، زمین زیر پاهایت سیاه میشود و آسمان نیز از پشت دستان بلندت کبود میگردد. این نشاندهنده تأثیر عمیق و مثبت انسان بر محیط اطرافش است؛ یعنی هر کوشش و تلاشی که انجام میدهی، باعث تغییر و تحول در جهان پیرامونت میشود.
غایت توفیق این باشد که در شغل و فراغ
هرگز اندر کار خیر از تو کسی نشنیده لا
هوش مصنوعی: بهترین نتیجهای که میتوان به دست آورد این است که در تمام فعالیتها و اوقات فراغت، هیچکس هرگز از تو در مورد کارهای نیکو خبری نداشته باشد.
چون همه هم تو مقصور است در دین پروری
لاجرم دایم بود همراه عزم تو قضا
هوش مصنوعی: چون همه چیز در دین و پرورش آن محدود است، پس همواره اراده تو به سرنوشت (قضا) ارتباط دارد.
چون رکاب اشرف تو کرد قصد بادیه
رب سلم گوی گشت آندم روان انبیا
هوش مصنوعی: زمانی که رکاب اشرف (قدرت و مقام) تو در فکر سفر به بیابان باشد، در آن لحظه، جان انبیا و پیامبران به سمت هدایت و راهنمایی میآید.
شد تماشا گاه از اقبال وصدق نیتت
ره که چونان صعب و هایل مینمود از ابتدا
هوش مصنوعی: به خاطر نیکنیتی و شانس تو، اکنون اینجا به تماشا درآمده است، در حالی که در ابتدا این راه بسیار دشوار و پرپیچ و خم به نظر میرسید.
از تو اندر بادیه دیدند دریای روان
کاندر وغوطه خورد عقل ارکندر ای شنا
هوش مصنوعی: در دل بیابان، دریای زندهای مشاهده کردند که عقل در آن غوطهور شد و خود را گم کرد.
ابر رحمت گشت باران ریزبر فرق تو زانک
هر کجا باشد محیای توکم نبودحیا
هوش مصنوعی: ابر رحمت باران لطیفی میبارد بر سر تو، زیرا هرجا که تو باشی، نشان ادب و حیا کم نیست.
ایمن آبادی شد اندر عهد توآنره چنانک
سال رکن الدین کنون تاریخ باشد سالها
هوش مصنوعی: در دوران تو، امنیت و آبادانی ایجاد شده است به گونهای که این سال به نام رکنالدین شناخته خواهد شد و سالها در تاریخ ثبت خواهد شد.
هرکجا عدل جهان آرای توسایه فکند
کاه برک ایمن بود آنجا ز جذب کهربا
هوش مصنوعی: هرجا که عدالت جهان را سامان دهد و سایهاش را بر کیان مردم بگستراند، آن مکان از خطرات و آفات در امان میماند، مانند جایی که کاه در برابر جذب کهربا محفوظ میماند.
دور نبود گر زفرت زاید از آتش نبات
طرفه نبود گرزیمنت روید از آهن گیا
هوش مصنوعی: دور نیست اگر آتش به نبات تبدیل شود و شگفتانگیز نیست اگر آهن به گیاه تبدیل گردد.
تو مجرد گشته از جمله علایق مردوار
اندران موقفکه هر کس میشد از جامه جدا
هوش مصنوعی: تو از تمام وابستگیهای دنیوی جدا شدهای، همانطور که هر شخصی وقتی از لباس خود جدا میشود، به وضعیت دیگری وارد میشود.
صوفیانه گفته ترک دوخته و اندوخته
گشته از جامه برهنه همچو تیغ اندروغا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی از صوفی میپردازد که با ترک دنیا و دلبستگیهای مادی، به معنای عمیقتری از زندگی پی برده است. او همچون تیغی برهنه و تیز، از زرق و برق دنیایی دوری جسته و به سادگی و خلوص درونی رسیده است. این تصویر نمادی از پاکی و رهایی از زوائد دنیوی به شمار میآید.
چند تشریف قبا تو مردم چشمی ترا
خلعت بی جامگی بهتر بود ازصد قبا
هوش مصنوعی: چندین بار خود را به زیبایی آراستهای، اما من ترجیح میدهم که تو بیپرده و ساده نمایان شوی، زیرا این سادگی برای من از هر نوع زینت و لباس زیباتر است.
آسمانی در علو از جامه خواهی کرد بس
آسمان را از مجره خوبتر باشد ردا
هوش مصنوعی: اگر بخواهی برتری آسمان را نشان دهی، باید آن را از پوششی زیباتر بیارایی، زیرا آسمان با لباس زیبا و شگفتانگیز میتواند جذابتر از آنچه که هست، جلوه کند.
گرد رخسار تو بفزود آبروی تو از انک
گوهر شمشیر بر شمشیر بفزاید بها
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهی تو، اعتبار و آبروی تو را افزایش میدهد، همانطور که ارزش یک گوهر با قرار گرفتن بر روی شمشیر بیشتر میشود.
جبرئیل از وجد لبیک تو در رقص آمده
گفته هردم هکذا یا بالمعالی هکذا
هوش مصنوعی: جبرئیل از خوشحالی و شوق پاسخ تو به دعوت الهی در حال رقص و شادی است و هر بار میگوید: این گونه، ای با عظمت، این گونه!
باداگر بردی زموقف سوی کعبه بوی تو
کعبه استقبال کردی مقدمت را تامنا
هوش مصنوعی: عطار به ما میگوید که وقتی بادی از سمت تو میوزد، گویا کعبه به استقبال تو میآید و به خاطر ورود تو خوشحال و شاد است. به عبارتی، حضور تو برای کعبه آنچنان ارزشمندی دارد که انگار کعبه منتظر تو بوده است.
شاید اربطحای کعبه بارگیر زر شود
تا براو کردست دست زرفشانت کیمیا
هوش مصنوعی: شاید زمزمههای تو به وسعت کعبه برسد و مانند طلا بر آن بیفزاید، تا دستهای ثروتمند و طلاییات بر آن کشیده شود.
حکمت ایزدتعالی در ازل چون حکم کرد
از ادای این فریضه این همیکرد اقتضا
هوش مصنوعی: حکمت خداوند در ابتدا زمانی که فرمان پرداخت این وظیفه را صادر کرد، اقتضا میکرد که این کار انجام شود.
تا تو هستی برخلایق در شریعت پیشرو
هم تو باشی در مناسک بر خلایق پیشوا
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در میان مردم هستی، در مسیر دین و شریعت پیشتاز باشی، همچنین در مراسم و مناسک نیز باید رهبری مردم را بر عهده داشته باشی.
تا حرم را یمن فر تو بیفزاید شرف
تاعرب را جود دست تو بیاموزد سخا
هوش مصنوعی: تا زمانی که حرم (مکان مقدس) با وجود تو ارزشمندتر شود، شرافت و حیثیت عربها را همدلی و بخشش تو یاد میدهد.
تا شود از سعی مشکور تو گاه سعی تو
پر مروت از تو مروه پرصفا از تو صفا
هوش مصنوعی: تا وقتی که تلاش و کوشش تو شایسته ستایش باشد، زمان تلاش تو باید با نوع دوستی و محبت همراه باشد و از تو، روح و صفای واقعی سر بزند.
کمترین سعی طوافت گرد این هفت آسمان
کمترین رمی جمارت جرم این هفت آسیا
هوش مصنوعی: حداقل تلاش برای دور زدن این هفت آسمان، معادل کوچکترین سنگی است که به سمت جرم این هفت قاره پرتاب میشود.
گاه قربان تو این معنی حمل باثور گفت
کاش این منصب مرا گشتی مسلم یاترا
هوش مصنوعی: گاه به خاطر تو این فکر به ذهنم میرسد که ای کاش به مقام و جایگاهی میرسیدم که به من نسبت داده میشد.
چون قدم در خانه کعبه نهادی آنزمان
میشنیدند از در و دیوار کعبه مرحبا
هوش مصنوعی: زمانی که پا در خانه کعبه میگذاری، در و دیوار کعبه نیز به تو خوشآمد میگویند و شادی خود را ابراز میکنند.
از وجودت رکن کعبه پنجگشت ازبسشرف
وز کف تو چشمه زمزم دو گشت از بس عطا
هوش مصنوعی: وجود تو به قدری با ارزش و محترم است که به خودی خود، کعبه را به دور خود میچرخاند و از دست تو چشمهی زمزم شکل گرفته است، چرا که بخششها و نعمتهای تو بینهایت است.
کعبه خود داند که جز تو هیچ حاکم در عمل
گرد او هرگز نگشت الا در ایام بلا
هوش مصنوعی: کعبه خود میداند که در هیچ زمانی جز در روزهای سخت و بلا، هیچ کس جز تو بر گرد آن حاکم نبوده است.
دولت الحق اینچنین فرمان بجا آوردنست
ورنه روزی چند خود هرکس بود فرمانروا
هوش مصنوعی: دولت حقیقی به این شکل است که فقط از سوی حق انجام میشود وگرنه هر کسی میتواند مدتی فرمانروا باشد.
چون زکعبه روی زی روضه نهادی کش خرام
کعبه گوید هردمت کایخوشتر از جان تا کجا
هوش مصنوعی: وقتی که از کعبه به سمت باغ بهشتی میروی، کعبه با هر گامی که برمیداری، میگوید که ای خوشتر از جان، تا کجا میروی؟
بسته کعبه بردل از دوری تو سنگ سیاه
منتظر تا کی بود باز اتفاق التقا
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری تو همچون کعبه بسته شده است و سنگ سیاه آن نیز مدتهاست که در انتظار است، باید ببینیم تا کی این دو بار دیگر به هم خواهند رسید.
وان بنائی را که بد دینان همی افراشتند
هم باقبال تو شد باخاک هوارآن بنا
هوش مصنوعی: بنایی که کافران ساختند، به خاطر تو و محبتت درهم شکست و نابود شد.
کی شود با محدثی انصاف تو همداستان
کی دهد بر بدعتی عدل تو در عالم رضا
هوش مصنوعی: کی امکان دارد که تو با سخنگوی تازهنفس و نوین به توافق برسی؟ چگونه میتوانی بر بدعت و نوآوری در دنیا با انصاف و عدالت رفتار کنی؟
هراساسی کش قواعد نیست برشرح رسول
اندر ایام تو آنرا کمترک باشد بقا
هوش مصنوعی: در این دنیا، قواعد و اصولی که پیامبر (ص) در زمان خود قرار داده، اگر به دقت رعایت نشود، کمتر پایدار خواهند بود.
اندر آنحالت که در روضه فرستادی سلام
سرخ رخ بودی بحمدالله بنزد مصطفی
هوش مصنوعی: در آن حال که در باغ بهشتی سلام فرستادی، چهرهات چون گل سرخ بود و به لطف خدا در کنار پیامبر قرار داشتی.
هم زکلکت شرع او اندر حریم احترام
هم ز عدلت ملت او باردای کبریا
هوش مصنوعی: دولت تو با قانونهای خود در مرز احترام قرار دارد و با عدالت تو، در عظمت و بزرگی الهی تأثیرگذار است.
منت ایزدرا که رفتی و امدی آسوده دل
گشته امیدت وفا و بوده حاجاتت روا
هوش مصنوعی: شکرگزاری پروردگار به خاطر اینکه رفتی و برگشتی، دل راحتی پیدا کردی و امیدت به برآورده شدن خواستههایت افزایش یافته است.
گشته هریک خطوه تو صد خطا را عذر خواه
ورچه معصوم است ذات پاکت از جرم وخطا
هوش مصنوعی: هر گامی که برمیداری، با صد خطا همراه است؛ اما تو باید به خاطر آنها عذرخواهی کنی، زیرا ذات پاک تو از هرگونه جرم و خطا پاک است.
مصطفی خواهشگرت هرجا که میبردی نماز
جبرئیل آمین گرت هرجا که میکردی دعا
هوش مصنوعی: هر کجا که پیامبر خدا، مصطفی، از تو درخواست میکرد، جبرئیل دعاهای تو را تأیید میکرد و در هر جایی که دعا میکردی، بر آن آمین میگفت.
وز پی آن تا کنی آنجا گذر باردگر
کعبه دل دارد کز اوچو نروضه جانداردنوا
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، باید بار دیگر از آنجا عبور کنی، زیرا دل، مانند کعبه، در خود زیبایی و زندگی دارد.
تاازل را ز ابتدا هرگز کسی ندهد نشان
راست چونان کزابد نتوان نهادن انتها
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند نشانهای از راستبودن آغاز چیزی بدهد، زیرا نمیتوان پایان آن را از ابتدا مشخص کرد.
باد چون حکم ازل حکم تو ازروی نفاذ
مدت عمر تو بادا چون ابد بی منتها
هوش مصنوعی: باد، همچنان که از ابتدا فرمان میبرد، تو نیز بر اساس ارادهات و بر اساس مدت عمرت، همانند یک حالت ابدی و بیپایان وجود داری.
بر تو میمون وز تو مقبول بادا از خدای
این فریضت را که برقانون سنت شدادا
هوش مصنوعی: برای تو خوشی و قبولیت از سوی خداوند باد، که این مسئولیت تو بر اساس سنتهای نیکو established شده است.