شمارهٔ ۵ - در مدح اردشیر بن حسن اسپهبد مازندران
بتافت از افق ملک و آسمان بقا
دو کوکب ملکی چون دو پیکر جوزا
دو شاخ دو حه ملک و دو شاه عرصه دین
دو ماه برج سعادت دو در بحر سخا
دو شمع جمع ملوک و دو چشم روی وجود
دو روح قالب عقل و نجم چرخ علا
دو جوهر ملکی در دو پیکر فلکی
که این ندارد جز آن و آن جز این همتا
یکی سلیمان ملک و یکی فریدون فر
یکی سکندر تاج و یکی قباد آسا
یکی نتیجه دولت یکی سلاله ملک
یکی سحاب سخاو یکی هزبر وغا
یکی بخردی چون ابرواهب الارزاق
یکی بطفلی چون عقل مدرک الاشیا
بنزد این صفت روح لعبت چابک
به پیش آن لقب عقل مرغک دانا
سوار لشکر لالا تکین این رستم
و شاق درگه با با مهین آن دارا
بسال اندک لیکن بمرتبت بسیار
بزاد خرد ولیکن بپایگه والا
بجرم لعبت چشم و بخردیش منگر
ازآنکه دیده ز خردی او بود بینا
اگر ستاره بچشم تو مینماید خرد
هم از بلندی جاهست و رتبت اعلا
سودا دیده و دل گرچه کوچکند بجرم
نه عقل و روح درین هر دو میکند مأوا؟
اگرچه مرکز از روی ذات نیست عریض
محیط دایره چرخ از او شود پیدا
وگرچه نقطه نباشد زروی جرم بسیط
نه استقامت خط را از او بود مبدا؟
تو باش تا شود اعلام رایت ایشان
ردای گردن این هفت گلشن دروا
تو باش تا که زآواز کوس نصرتشان
زهم بدرد این سقف قبه مینا
وشاق این بستاند خراج قسطنطین
غلام آن بگشاید حصار جابلقا
بروز میدان تا بر فلک سوار شوند
همی دوند قضا و قدر ز پیش و قفا
ز عجز گوشه فتراک خسته دست قدر
زرنج آبله کرده پیاده پای قضا
گشاده پردگیان فلک تماشا را
هزار دیده روشن ز روزن با لا
سپهر غاشیه بر دوش میکند زهلال
فلک بقصد زمین بوس پشت کرده دوتا
فتاده پای فلک در پیش برون زرکاب
شده وشاق ملک را عنان زدست رها
همی دمد نفس صبح وان یکاد براین
همی نویسد جبریل قل اعوذ آنرا
سپهر از پی تعویذ گردن ایشان
بکنده ناخن و دندان ز شیر واژدرها
گه از هلال کمانی بزه کند گردون
گهی ز صبح عمودی برآورد عمدا
گه از ثریا آماجگاه تیر نهد
گه از شهابی زوبین کشد زروی هوا
ز آفتاب گهی تیغ و گه سپر سازد
زماه گه خم ابرو کشد گهی طفرا
ز چیست اینهمه بازی چرخ و بوالعجبی
که تا در او نگرند آن دو شه بعین رضا
بپیش پرتو نور جمال عارضشان
که قرص خورشید از عکس آن گرفته ضیا
مه چهارده در معرض جمال هنوز
نگفته (من)که خرد گفت خامش ای رعنا
تو کیستی که نهی پای بر بساط ملوک
تو از کجا وحدیث خدایگان زکجا
تو آنگهی بر مردم مشار الیه شوی
که شکل نعل سمنش عیان کنی برما
بدست رضوان قدرت همی بپیراید
زبهر پرچم این هر دو طره جوزا
سپهر رفعت شمس الملوک زهره رکاب
جهان جان شرف الملک آفتاب لقا
دوگوشواره عرش خدایگان زمین
که می بسایند اوج ستارکان سما
حسام دین ملک شرق مرزبان جهان
که ملک یافت بمیراث از آدم و حوا
بزرگ بارخدایی که عدل شامل او
شداست واسطه گرک و میش در صحرا
شهنشهی که طریقی نهاد در بخشش
که برذخیره دریا و کان نکرد ابقا
بلند همت او آنکه در ممالک خویش
نه دزد فتنه گذارد نه یاوگی افنا
سموم قهرش اگر در خیال کوه آید
شود مفاصل که مستعد استرخا
نسیم لطفش اگر بردل جهان گذرد
زلال اطلس دوزند بر قد خارا
کیند برسر او هفت چرخ؟ هفت غلام
کیند بردر او هفت بحر؟ هفت گدا
اگر نداری باور عیان ببین اینک
بانتجاع بدر گاهش آمده دریا
بنزد گنجش نو کیسه ایست کان بدخش
به پیش تختش نو دولتی خان ختا
بسا که تخت ملک پیش خویشتن دیده است
فراسیاب میان بسته در صف امرا
تو ملک اوبین چندین هزار سال شده
تبارک الله پیری بود چنین برنا؟
ولیک ذات ملک ظل عالم قدم است
که دور دهر تصرف نمی کند آنجا
زهی نموده طبعت زلال آب حیات
زهی مجاهر خلقت نسیم باد صبا
رسیده حلم تو آنجا که تابش خورشید
گذشته عدل تو زآنجا که سایه عنقا
مثال تو سبب بندگی چو حرص و طمع
عطای تو سبب زندگی چو آب و گیا
خدا یگانا کانت همی دعا گوید
که عدل تو همه جائی رسیده است الا
چه جرم کرده ام اخر چرا چنین کردی
بده و شاق سخاوت و ثاق من یغما
ببرده گیر تو این ده قراضه از بن جیب
بداده گیر تو این چند خرده زر بعطا
پس آنگی چه؟ نه چو نمن رهی شوم مفلس
بکدیه ام بدرت باید آمدن فردا؟
چنان مکن که زاسراف جود و غایت بذل
تو بی خزینه بمانی ومن رهی رسوا
درازگشت و هنوز اولست بیت مدیح
ز حد گذشت و هنوز ابتد است وردودعا
همیشه تا که بود آفتاب زرد کلاه
همیشه تا که بود آسمان کبود قبا
دوام ملک دوشه باد زیر چتر ملک
چنانکه زو ابد آموزد امتداد بقا
توباش خازن روزی بندگان خدای
که تا نه وعده تنقض کند نه استقصا
بتیغ نصرت اسلام قامع الالحاد
بیمن رایت منصور قاهر الاعدا
ز فر نام تو لفظ رهی قلاده چرخ
زمدح تو لقب بنده سید الشعرا
شمارهٔ ۴ - شکایت از روزگار: دگر باره چه صنعت کرد باماشمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج: ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بتافت از افق ملک و آسمان بقا
دو کوکب ملکی چون دو پیکر جوزا
هوش مصنوعی: دو ستاره در آسمان ظاهر شدند، مانند دو شجره دوگانه که نمایانگر زندگی و جاودانگی هستند. این دو ستاره به عنوان نشانههایی از ملک و قدرت آسمانی به نظر میرسند.
دو شاخ دو حه ملک و دو شاه عرصه دین
دو ماه برج سعادت دو در بحر سخا
هوش مصنوعی: دو شاخ و دو تاج نماد قدرت و ملک است و دو حاکم در عرصه دین نیز نمایانگر بزرگی و اعتبار مذهبی هستند. دو ماه به معنای خوشبختی و سعادت هستند که در فضای گشادهای از بخشش و سخاوت قرار دارند.
دو شمع جمع ملوک و دو چشم روی وجود
دو روح قالب عقل و نجم چرخ علا
هوش مصنوعی: دو شمع نمایانگر سلطنت و قدرت، و دو چشم بیانگر وجود و زیبایی هستند. این دو، جانهای زندهای هستند که قالب عقل و ستارههای آسمان را به تصویر میکشند.
دو جوهر ملکی در دو پیکر فلکی
که این ندارد جز آن و آن جز این همتا
هوش مصنوعی: دو نوع خاص از موجودات آسمانی در دو شکل متفاوت وجود دارند که هیچکدام نمیتوانند جایگزین یا مشابه دیگری شوند.
یکی سلیمان ملک و یکی فریدون فر
یکی سکندر تاج و یکی قباد آسا
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصیتهای تاریخی و افسانهای اشاره شده است. هر یک از این شخصیتها ویژگیها و مقامهای خاص خود را دارند. سلیمان به عنوان پادشاهی حکیم و عادل، فریدون که در اسطورهها نماد قدرت و سلطنت است، سکندر با تاج و شکوهی که دارد، و قباد که حکومتی به سبک و سیاق خود دارد، معرفی میشوند. این افراد نمادهای متفاوتی از سلطنت و قدرت هستند.
یکی نتیجه دولت یکی سلاله ملک
یکی سحاب سخاو یکی هزبر وغا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای مثبت و خاصی میپردازد. در آن اشاره شده که یکی از نتایج حکومت، داشتن نسل و فرزندی با استانداردهای بالا است. همچنین به ویژگیهای خیرخواهانه و بخشندگی به عنوان سحاب سخاوت اشاره شده و در انتها به وجود یک موجود قوی و شجاع اشاره دارد. همه این عناصر به شکلی نمادین از قدرت و عظمت میگویند.
یکی بخردی چون ابرواهب الارزاق
یکی بطفلی چون عقل مدرک الاشیا
هوش مصنوعی: در این بیت به دو نوع انسان اشاره شده است. یکی انسانهای دانا و با تجربه که مانند ابر، برکات و رزق را بر زمین میبارند و دیگری انسانهای نادان یا کودکانی که توانایی درک و فهم اشیاء را ندارند. این دو دسته نشاندهنده تفاوتهای عمیق در درک و آگاهی افراد نسبت به زندگی و جهان اطرافشان هستند.
بنزد این صفت روح لعبت چابک
به پیش آن لقب عقل مرغک دانا
هوش مصنوعی: در نزد این ویژگی، روح همچون معشوقی چابک و زیرک است و در برابر آن، لقب عقل به مانند پرندهای داناست.
سوار لشکر لالا تکین این رستم
و شاق درگه با با مهین آن دارا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک قهرمان جنگجو میپردازد که در کنار دیگران با افتخار ایستاده و در حال نبرد است. او به مانند رستم، قهرمان افسانهای، آماده مبارزه است و در این میدان به نشانهی قدرت و شجاعت خود، در کنار دیگران حضور دارد. در واقع، این تصویر رویارویی و اتحاد در جمعی از جنگجویان قدرتمند را به نمایش میگذارد.
بسال اندک لیکن بمرتبت بسیار
بزاد خرد ولیکن بپایگه والا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هرچند ممکن است سن کسی کم باشد، اما مقام و جایگاه او میتواند بسیار بالا و ارزشمند باشد. خرد و دانایی فرد، او را در مرتبهای بلند قرار میدهد، حتی اگر به لحاظ سنی جوان باشد.
بجرم لعبت چشم و بخردیش منگر
ازآنکه دیده ز خردی او بود بینا
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چشمانم و خردمندیام به او نگاه نکن، زیرا که دیده من به واسطه خرد او توانسته است ببیند.
اگر ستاره بچشم تو مینماید خرد
هم از بلندی جاهست و رتبت اعلا
هوش مصنوعی: اگر ستارهای در چشم تو دیده میشود، بدان که فهم و دانش نیز از مرتبهای بلند برخاسته است.
سودا دیده و دل گرچه کوچکند بجرم
نه عقل و روح درین هر دو میکند مأوا؟
هوش مصنوعی: هرچند که چشم و دل کوچک هستند، اما به خاطر این که عقل و روح در این دو مکان جا میگیرند، ارزش و اهمیت بیشتری پیدا میکنند.
اگرچه مرکز از روی ذات نیست عریض
محیط دایره چرخ از او شود پیدا
هوش مصنوعی: اگرچه مرکز دایره به خاطر ذات خودش نمایان نیست، اما محیط دایره به وضوح از آن مرکز شکل میگیرد.
وگرچه نقطه نباشد زروی جرم بسیط
نه استقامت خط را از او بود مبدا؟
هوش مصنوعی: اگرچه بر روی یک جرم ساده نقطهای وجود نداشته باشد، اما این موضوع مانع از آن نمیشود که خطی که از آن نقطه نشأت میگیرد، بتواند مسیر خود را ادامه دهد.
تو باش تا شود اعلام رایت ایشان
ردای گردن این هفت گلشن دروا
هوش مصنوعی: بیا و همراه ما باش تا پرچم آنها به اهتزاز درآید و پوشش این هفت باغ به دوش کشیده شود.
تو باش تا که زآواز کوس نصرتشان
زهم بدرد این سقف قبه مینا
هوش مصنوعی: بیا و بمان تا صدای شیپور یاری آنها به ما برسد و ما از این سقف آسمان آبی، رنج و درد را حس کنیم.
وشاق این بستاند خراج قسطنطین
غلام آن بگشاید حصار جابلقا
هوش مصنوعی: دوستدار از باغی که قسطنطین به آن خراج میدهد، به یاد غلامی که دژی را در جابلقا میگشاید، به شوق میآید.
بروز میدان تا بر فلک سوار شوند
همی دوند قضا و قدر ز پیش و قفا
هوش مصنوعی: وقتی زمان نبرد فرا میرسد، نیروهای قضا و قدر از جلو و عقب به حرکت درمیآیند تا در این میدان حاضر شوند.
ز عجز گوشه فتراک خسته دست قدر
زرنج آبله کرده پیاده پای قضا
هوش مصنوعی: از ناتوانی در گوشهای نشسته و با دستهایی رنجیده و زخمدار، از سرنوشت رنج میبرد.
گشاده پردگیان فلک تماشا را
هزار دیده روشن ز روزن با لا
هوش مصنوعی: آسمان با زیباییهایی که دارد، هزاران چشمی را به تماشا دعوت کرده است و این تماشا از راهی که به بلندیها میرسد، امکانپذیر است.
سپهر غاشیه بر دوش میکند زهلال
فلک بقصد زمین بوس پشت کرده دوتا
هوش مصنوعی: آسمان با تمام زیباییهایش، بر دوش دارد دُرّهای آسمانی را که برای زمین فرود میآید و با کمال احترام به زمین پشت مینهد.
فتاده پای فلک در پیش برون زرکاب
شده وشاق ملک را عنان زدست رها
هوش مصنوعی: ستارهها در آسمان در حال افتادن هستند و این نشان از آن دارد که فرمانروایی و سلطنت از دست رفته و دیگر کسی نمیتواند آن را در اختیار داشته باشد.
همی دمد نفس صبح وان یکاد براین
همی نویسد جبریل قل اعوذ آنرا
هوش مصنوعی: صبح آرام آرام فرامیرسد و در این لحظه، جبرئیل آیات یکی از سورهها را بر آن میخواند: "بگو پناه میبرم به..."
سپهر از پی تعویذ گردن ایشان
بکنده ناخن و دندان ز شیر واژدرها
هوش مصنوعی: آسمان برای نجات و بهبود حال آنها، ناخن و دندان شیرهای وحشی را کند.
گه از هلال کمانی بزه کند گردون
گهی ز صبح عمودی برآورد عمدا
هوش مصنوعی: زمانی که ماه هلالی به صورت کمانی دیده میشود، گاهی اوقات هم صبح به صورت عمودی و با هدف مشخصی طلوع میکند.
گه از ثریا آماجگاه تیر نهد
گه از شهابی زوبین کشد زروی هوا
هوش مصنوعی: گاهی از ارتفاعات آسمان تیراندازی میکند و گاهی ستارهای مانند نیزه از آسمان پایین میآید.
ز آفتاب گهی تیغ و گه سپر سازد
زماه گه خم ابرو کشد گهی طفرا
هوش مصنوعی: خورشید گاهی به شکل تیغ ظاهر میشود و گاهی به عنوان سپر عمل میکند. بعضی اوقات نیز با خم کردن ابرو، خودش را به نمایش میگذارد.
ز چیست اینهمه بازی چرخ و بوالعجبی
که تا در او نگرند آن دو شه بعین رضا
هوش مصنوعی: این بیت به تماشا و تفکر درباره دنیای پیچیده و شگفتانگیز زندگی اشاره دارد که در آن، دو چهره معروف و بزرگ را میتوان دید که با آرامش و رضایت در حال مشاهده این دنیا هستند. این تصویر نشاندهنده تعجب و شگفتی است که در چرخش روزگار و حوادث آن وجود دارد.
بپیش پرتو نور جمال عارضشان
که قرص خورشید از عکس آن گرفته ضیا
هوش مصنوعی: به پیش نور زیبایی چهره آنها برو که حتی خورشید هم از درخشش آن تصویر گرفته است.
مه چهارده در معرض جمال هنوز
نگفته (من)که خرد گفت خامش ای رعنا
هوش مصنوعی: ماه چهارده در زیباییاش هنوز ظاهر نشده است و من هنوز چیزی نگفتهام، اما خرد به من گفته است که ای دلبر، ساکت باش.
تو کیستی که نهی پای بر بساط ملوک
تو از کجا وحدیث خدایگان زکجا
هوش مصنوعی: تو کیستی که بر سفره پادشاهان پا میگذاری؟ و از کجا آمدهای و داستان بزرگان را از کجا میدانی؟
تو آنگهی بر مردم مشار الیه شوی
که شکل نعل سمنش عیان کنی برما
هوش مصنوعی: تو زمانی بر دیگران آشکار خواهی شد که نشانههای نیکی و خوبی را برای ما نمایان کنی.
بدست رضوان قدرت همی بپیراید
زبهر پرچم این هر دو طره جوزا
هوش مصنوعی: به مدد رحمت الهی، قدرت به خوبی و زیبایی برمیخیزد تا برای پرچم این دو دسته، نمادی شکوهمند ایجاد کند.
سپهر رفعت شمس الملوک زهره رکاب
جهان جان شرف الملک آفتاب لقا
هوش مصنوعی: در آسمان، خورشید پادشاهی درخشان است که مانند زهره، جهان را همراهی میکند و شرافت و مقام پادشاهی به مانند آفتابی درخشان در دیدار با او جلوه میکند.
دوگوشواره عرش خدایگان زمین
که می بسایند اوج ستارکان سما
هوش مصنوعی: طعمهای از بهترین جواهرات در آسمان که به گوشهای پادشاهان زمین آویخته شدهاند و به زیبایی بر فراز ستارگان میدرخشند.
حسام دین ملک شرق مرزبان جهان
که ملک یافت بمیراث از آدم و حوا
هوش مصنوعی: حسام دین، حاکم و نگهبان کشور شرق است که به عنوان میراث از آدم و حوا، سلطنت و فرمانروایی را به ارث برده است.
بزرگ بارخدایی که عدل شامل او
شداست واسطه گرک و میش در صحرا
هوش مصنوعی: خداوندی بزرگ و عادل که عدالتش سراسر وجودش را در بر گرفته است، به نوعی میانجی بین گرگ و میش در بیابان است.
شهنشهی که طریقی نهاد در بخشش
که برذخیره دریا و کان نکرد ابقا
هوش مصنوعی: شاهی که راهی را در بخشش انتخاب کرد که نه به ذخیره دریا و معادن قدرتش افزود.
بلند همت او آنکه در ممالک خویش
نه دزد فتنه گذارد نه یاوگی افنا
هوش مصنوعی: کسی که دارای اراده و همت بلند است، در سرزمین خود نه اجازه میدهد که دزدان و فتنهگران عرض وجود کنند و نه بیخود و بیهدف زندگی میکند.
سموم قهرش اگر در خیال کوه آید
شود مفاصل که مستعد استرخا
هوش مصنوعی: اگر خشم او در تصور به کوه برسد، مفاصل آن به حالتی میافتد که برای از هم پاشیدن آماده است.
نسیم لطفش اگر بردل جهان گذرد
زلال اطلس دوزند بر قد خارا
هوش مصنوعی: اگر نسیم محبت او بر دل جهان بوزد، لطافت و زیبایی را همچون پارچهای از ابریشم بر قامت سنگی مینشیند.
کیند برسر او هفت چرخ؟ هفت غلام
کیند بردر او هفت بحر؟ هفت گدا
هوش مصنوعی: آیا هفت آسمان بر سر او سایه میافکند؟ آیا هفت دریا در کنار او قرار دارد؟ آیا هفت نیازمند در انتظار او هستند؟
اگر نداری باور عیان ببین اینک
بانتجاع بدر گاهش آمده دریا
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت ایمان نداری، همین حالا شاهد باش که دریا به سمت تو آمده و به تو کمک میکند.
بنزد گنجش نو کیسه ایست کان بدخش
به پیش تختش نو دولتی خان ختا
هوش مصنوعی: در نزد گنجشک، کیسهای وجود دارد که حاکم جدید ختا به خاطر آن به جلو تختش میآید.
بسا که تخت ملک پیش خویشتن دیده است
فراسیاب میان بسته در صف امرا
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات، تخت سلطنت خود را در برابر چشمانش دیده است، در حالی که فراسیاب (شخصیت افسانهای) را در میان جمعی از فرماندهان و مسئولان میبیند.
تو ملک اوبین چندین هزار سال شده
تبارک الله پیری بود چنین برنا؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که تو چگونه میتوانی در روسیاهیش چندین هزار سال عمر کرده باشی؟ خدا را شکر میکنم، که در این سن و سال، به حدی جوان و活力 داری که قابل تصور نیست.
ولیک ذات ملک ظل عالم قدم است
که دور دهر تصرف نمی کند آنجا
هوش مصنوعی: وجود حقیقی و اصلی، همچون سایهای از ملک و ملکوت، از ابتدا و از نخستین روزها در عالم وجود دارد. آنجا جایی است که گذر زمان و تغییرات دنیا نمیتواند بر آن تأثیری داشته باشد.
زهی نموده طبعت زلال آب حیات
زهی مجاهر خلقت نسیم باد صبا
هوش مصنوعی: طبع تو همچون آب زلال و حیاتبخش است و همچنین درخشش و زیبایی خلقت مانند نسیم ملایم باد صباست.
رسیده حلم تو آنجا که تابش خورشید
گذشته عدل تو زآنجا که سایه عنقا
هوش مصنوعی: حلم و صبر تو به جایی رسیده که نور خورشید نمیتواند به آنجا برسد و عدالت تو فراتر از آن است که سایه پرندهای افسانهای مانند عنقا به آنجا بیفتد.
مثال تو سبب بندگی چو حرص و طمع
عطای تو سبب زندگی چو آب و گیا
هوش مصنوعی: وجود تو باعث میشود که انسان به بندگی و پرستش بپردازد، همانطور که حرص و طمع انسان را به سوی خواستهها میکشاند. همچنین، نعمتهای تو مانند آب و گیاه برای زندگی ضروریاند و برکت و زندهدلی را به همراه دارند.
خدا یگانا کانت همی دعا گوید
که عدل تو همه جائی رسیده است الا
هوش مصنوعی: خداوند یگانه، همواره در دعا میگوید که عدالت تو در همه جا برقرار است، مگر...
چه جرم کرده ام اخر چرا چنین کردی
بده و شاق سخاوت و ثاق من یغما
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه خطایی انجام دادهام که اینگونه با من رفتار کردی؛ این رفتار سخت و ناگوار تو بر من سنگینی میکند، چون تو انسانی سخاوتمند و بخشنده بودی.
ببرده گیر تو این ده قراضه از بن جیب
بداده گیر تو این چند خرده زر بعطا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر تو این ده تکه کوچک را از جیب خود برداشتی و به دیگران بخشیدی، همچنین اگر این چند قطعه طلا را که کم ارزش هستند، به کسی بدهی، در واقع به او عطا و بخشش کردهای.
پس آنگی چه؟ نه چو نمن رهی شوم مفلس
بکدیه ام بدرت باید آمدن فردا؟
هوش مصنوعی: پس از این چه میشود؟ آیا من مانند نمن (مردی فقیر) در این دنیا باقی میمانم و باید با وضعیت فلاکت بارم هر روز به در خانه تو بیایم؟
چنان مکن که زاسراف جود و غایت بذل
تو بی خزینه بمانی ومن رهی رسوا
هوش مصنوعی: چنان رفتار نکن که بخشش بیش از حد و زیادهروی در generosity باعث شود تمام منابع خود را از دست بدهی و در نهایت بیپناه و شرمنده باقی بمانی.
درازگشت و هنوز اولست بیت مدیح
ز حد گذشت و هنوز ابتد است وردودعا
هوش مصنوعی: مدح و ستایش به قدری زیاد و گسترش یافته است که با وجود اینکه به انتها نرسیده، هنوز در ابتدای راه است. دعا و درخواست از خدا نیز در همین وضعیت است و هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار دارد.
همیشه تا که بود آفتاب زرد کلاه
همیشه تا که بود آسمان کبود قبا
هوش مصنوعی: تا زمانی که آفتاب زرد و آسمان آبی وجود دارد، همیشه همینطور خواهد بود.
دوام ملک دوشه باد زیر چتر ملک
چنانکه زو ابد آموزد امتداد بقا
هوش مصنوعی: دوام و پایداری کشور به خاطر حمایت و وسعت آن است، به گونهای که از آن میتوان درس جاودانگی و ادامه حیات را آموخت.
توباش خازن روزی بندگان خدای
که تا نه وعده تنقض کند نه استقصا
هوش مصنوعی: تو همچون خزانهدار روزی بندگان خدا هستی، چرا که نه وعدهات را میشکنی و نه در درخواستها و نیازهای مردم کمکاری میکنی.
بتیغ نصرت اسلام قامع الالحاد
بیمن رایت منصور قاهر الاعدا
هوش مصنوعی: با شمشیر حمایت از اسلام، دشمنان را شکست میدهیم و با دست راست پیروزی، بر دشمنان غالب خواهیم شد.
ز فر نام تو لفظ رهی قلاده چرخ
زمدح تو لقب بنده سید الشعرا
هوش مصنوعی: از نام تو، واژهها به راحتی میرخسند و به دیوانگی درمیآیند. ستارهها به خاطر ستایش تو، به تو عنوان «سید الشعراء» را میدهند.