شمارهٔ ۵۸ - در وصف بنای مدرسه صدر منصور نظام الدین و مدح امیر نور الدین
زهی عالی بنای قصر معمور
که باد آفات دهر از ساحتت دور
هوای روشنت چون مطلع مهر
بنای عالیت چون روضه حور
بشرم از رفعت تو سقف مرفوع
خجل از رتبت تو بیت معمور
فرود قبه تو قبه چرخ
بزیر پایه تو پایه طور
چو قبله شرط اکرم تو واجب
چو کعبه حظ تعظیم تو موفور
دهد چوب تو شرم صندل و عود
سزد خاک تو رشک مشک و کافور
نهادت ایمنست از گردش چرخ
بنایت فارغست از صدمت صور
مسلم خاکت از آفات و عاهات
منزه صحت از مکروه و محذور
سزد دربان تو چیپال و قیصر
سزد فراش تو خاقان و فغفور
مفیدانت چو طوطی جمله منطق
فقیهانت چو غنچه جمله مستور
بسان دیده شرعی و در تو
سواد العین دست صدر منصور
نظام الدین درو چون مردم چشم
مناظر خواجه در دهر منظور
محل نور باشد دیده و امروز
بنور الدین شود نور علی نور
امیر عالم عادل که او را
فلک محکوم باشد دهر مأمور
برفعت همچو کیوانست معروف
بمنصب همچو خورشید ست مشهور
ممالک را بنور عدل حاکم
سلاطبن را بحسن رای دستور
بکار خیر در آفاق موصوف
بنام نیک در اطراف مذکور
عجب نبود اگر آثار خیرش
شود بر صفحه ایام مسطور
بیان او نماید سحر مطلق
بنان او فشاند او فشاند در منثور
بلطف وعنف با هر دشمن و دوست
نماید نوش نحل و نیش زنبور
همه آثار او در عدل مجموع
همه ایام او بر خیر مقصور
زهی دولت زهی توفیق الحق
چنین باشد نشان سعی مشکور
قضا از نوک کلک تیر گردون
بعز جاودانش داده منشور
مدارس خود بسی کردند لیکن
بدین رونق که را بودست مقدور
کسی را کش بود دولت مساعد
بهر کاری بود محمود و مأجور
زهی اخلاق تو مرضی مألوف
زهی خیرات تو مقبول و مبرور
بر عدلت ستم مقهور و مخذول
بر حلمت گنه معفو و مغفور
زخشمت گر فتد یکشعله در بحر
معین گردد آنکه بحر مسجور
اگر عدلت زند برچرخ بانگی
نماند ز دور چرخ رنجور
نباشد بخشش مالیت معدود
نگردد معنی ذاتیت محصور
پود مرحوم هرک از تست محروم
بود معذور هرک از تست مذعور
بدیهه است این قصیده گر نکو نیست
بفضل خویش میفرمای معذور
همی تا زاید از تأثیر دوران
بیاض روز از شبهای دیجور
ز تو خالی مبادا صدر مسند
مبارک بر تواین ایوان معمور
همیشه رتبت قدر تو عالی
همیشه دشمن جاه تو مقهور
شمارهٔ ۵۷ - در مدح اقضی القضات صدرالدین صاعد مسعود: زهی موافق رای تو جنبش تقدیرشمارهٔ ۵۹ - در مدح امام فاضل شمس الدین ابوافتح النطنزی: زهی در یای گوهر بخشش موج انگیز پهناور
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی عالی بنای قصر معمور
که باد آفات دهر از ساحتت دور
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که این قصر زیبا و آباد است و بادهای ناگوار زمان نمیتوانند به آن آسیبی برسانند.
هوای روشنت چون مطلع مهر
بنای عالیت چون روضه حور
هوش مصنوعی: هوا و هوای روشن تو به اندازه شکوه خورشید است و ساختار تو مانند باغی است که پر از زیبایی و لطافت است.
بشرم از رفعت تو سقف مرفوع
خجل از رتبت تو بیت معمور
هوش مصنوعی: من از مقام بلند تو شرمندهام و به خاطر منزلت و جایگاه تو در این مکان آباد احساس خجالت میکنم.
فرود قبه تو قبه چرخ
بزیر پایه تو پایه طور
هوش مصنوعی: زیر سقف آسمان، مکان تو مانند کوه طور است.
چو قبله شرط اکرم تو واجب
چو کعبه حظ تعظیم تو موفور
هوش مصنوعی: وقتی که جهتگیری به سمت تو، نشانه بزرگمنشی و احترام است، باید به تو تأکید و ارج نهیم، چرا که عظمت و ارزش تو همچون خانه کعبه بینظیر و بسیار مهم است.
دهد چوب تو شرم صندل و عود
سزد خاک تو رشک مشک و کافور
هوش مصنوعی: چوب تو به اندازهای زیباست که صندل و عود در برابرش شرمندهاند و خاک تو باعث میشود که عطر مشک و کافور حسرت بکشند.
نهادت ایمنست از گردش چرخ
بنایت فارغست از صدمت صور
هوش مصنوعی: سرشت تو از تغییرات روزگار در امان است و بنیاد تو از آسیبهای طبیعت آزاد است.
مسلم خاکت از آفات و عاهات
منزه صحت از مکروه و محذور
هوش مصنوعی: زمین تو از هرگونه آسیب و نقص در امان است و از هر چیز ناپسند و نادرست سالم و پاک میباشد.
سزد دربان تو چیپال و قیصر
سزد فراش تو خاقان و فغفور
هوش مصنوعی: انصاف است که دربان تو در مرتبهای بالا باشد و خدمتکار تو از مقامهای بزرگ برخوردار.
مفیدانت چو طوطی جمله منطق
فقیهانت چو غنچه جمله مستور
هوش مصنوعی: شما به مانند طوطی، از نظر دانش و آگاهی بسیار مفید و آموزنده هستید، در حالی که سخن فقیهان شما مانند گلهایی است که هنوز درون غنچه پنهان ماندهاند و مشخص نیستند.
بسان دیده شرعی و در تو
سواد العین دست صدر منصور
هوش مصنوعی: چشم نظارت مانند دیدگاه شرعی و در تو نشانهی بینایی است، همچون نشان و علامتی از قدرت و رهبری.
نظام الدین درو چون مردم چشم
مناظر خواجه در دهر منظور
هوش مصنوعی: نظامالدین مانند کسانی است که به زیباییهای زندگی چشم دارند و خواجه در این دنیا از نگاه مردم مورد توجه و پذیرش است.
محل نور باشد دیده و امروز
بنور الدین شود نور علی نور
هوش مصنوعی: چشمها باید محل نور باشند و امروز نورالدین، نوری بر نورهای دیگر اضافه خواهد کرد.
امیر عالم عادل که او را
فلک محکوم باشد دهر مأمور
هوش مصنوعی: امیر بزرگ و عادل که جهان تحت فرمان اوست و زمان به دست او میچرخد.
برفعت همچو کیوانست معروف
بمنصب همچو خورشید ست مشهور
هوش مصنوعی: او از نظر جایگاه و مقام به ستاره کیوان میماند و در اعتبار و شهرت به مانند خورشید درخشان است.
ممالک را بنور عدل حاکم
سلاطبن را بحسن رای دستور
هوش مصنوعی: سرزمینها با نور انصاف حاکم و درستی در تصمیمگیری آباد میشوند.
بکار خیر در آفاق موصوف
بنام نیک در اطراف مذکور
هوش مصنوعی: کارهای نیک در دنیا با نام خوب شناخته میشوند و در همه جا مورد توجه قرار میگیرند.
عجب نبود اگر آثار خیرش
شود بر صفحه ایام مسطور
هوش مصنوعی: نیازی نیست که تعجب کنیم اگر کارهای خوب او در تاریخ و روزگار ثبت شود.
بیان او نماید سحر مطلق
بنان او فشاند او فشاند در منثور
هوش مصنوعی: بیان او جادو و سحری را به نمایش میگذارد و دست او این سحر را در نثر جاری میکند.
بلطف وعنف با هر دشمن و دوست
نماید نوش نحل و نیش زنبور
هوش مصنوعی: با لطف و سختی، هم به دشمن و هم به دوست، عسل زنبور و نیش او را به نمایش میگذارد.
همه آثار او در عدل مجموع
همه ایام او بر خیر مقصور
هوش مصنوعی: تمام کارهای او به عدالت مربوط است و تمام روزهای او در نیکی خلاصه میشود.
زهی دولت زهی توفیق الحق
چنین باشد نشان سعی مشکور
هوش مصنوعی: چه خوشبختی و چه سعادت بزرگی که نشانهی تلاش و تلاشکردن، چنین پرمنزلت و شایستهی قدردانی است.
قضا از نوک کلک تیر گردون
بعز جاودانش داده منشور
هوش مصنوعی: نصیب و سرنوشت از دقت پرتاب تیر تقدیر به کسی داده شده که جاودانه و محترم است.
مدارس خود بسی کردند لیکن
بدین رونق که را بودست مقدور
هوش مصنوعی: مدارس زیادی ایجاد شدهاند، اما رسیدن به این سطح از پیشرفت و رونق برای کسی ممکن نبوده است.
کسی را کش بود دولت مساعد
بهر کاری بود محمود و مأجور
هوش مصنوعی: هر کسی که در شرایط مناسب قرار گیرد، در کارهای خود موفق و بهرهور خواهد بود.
زهی اخلاق تو مرضی مألوف
زهی خیرات تو مقبول و مبرور
هوش مصنوعی: ای کاش اخلاق تو پسندیده و آشنا باشد و نیکیهای تو مورد قبول و مبرور قرار گیرد.
بر عدلت ستم مقهور و مخذول
بر حلمت گنه معفو و مغفور
هوش مصنوعی: بر اثر عدالتت، ستمگران شکست خورده و ناتوان هستند و به خاطر بردباریات، گناهان بخشیده و معاف شدهاند.
زخشمت گر فتد یکشعله در بحر
معین گردد آنکه بحر مسجور
هوش مصنوعی: اگر از جذبه و زیبایی تو یک شعله در دریا ایجاد شود، آن دریا به حالت مشخصی در خواهد آمد و به مانند دریایی مهار شده در خواهد آمد.
اگر عدلت زند برچرخ بانگی
نماند ز دور چرخ رنجور
هوش مصنوعی: اگر عدالت بر زندگی حاکم شود، دیگر صدای ناله و شکایت از مشکلات و رنجهای زندگی به گوش نخواهد رسید.
نباشد بخشش مالیت معدود
نگردد معنی ذاتیت محصور
هوش مصنوعی: اگر به دیگران بخشی و سخاوت کنی، ثروت تو کم نمیشود و در واقع، این ویژگیها و صفات تو را بیشتر و بهتر معرفی میکند و محدود به یک مفهوم نخواهد بود.
پود مرحوم هرک از تست محروم
بود معذور هرک از تست مذعور
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو بینصیب بود، باید معذور باشد و کسی که از تو بهرهمند شده، شایستهی ستایش است.
بدیهه است این قصیده گر نکو نیست
بفضل خویش میفرمای معذور
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر این شعر خوب نیست، به خاطر لطف و مهربانی خود شاعر است که عذرخواهی میکند.
همی تا زاید از تأثیر دوران
بیاض روز از شبهای دیجور
هوش مصنوعی: از تأثیر زمان، روزهایی روشن به وجود میآید که از شبهای تاریک و سخت فاصله میگیرد.
ز تو خالی مبادا صدر مسند
مبارک بر تواین ایوان معمور
هوش مصنوعی: نگذار که این جایگاه بزرگ و با شکوه، از وجود تو خالی بماند، ای کسی که این مکان را زنده و پر رونق میکنی.
همیشه رتبت قدر تو عالی
همیشه دشمن جاه تو مقهور
هوش مصنوعی: همیشه مقام و جایگاه تو بلند و ارزشمند است و دشمنان تو همواره در برابر جاه و منزلت تو شکستخورده و سرخورده خواهند بود.