گنجور

شمارهٔ ۵۴ - من کلامه غفرله

زهی قدرت از عالم فکر برتر
وجود تو بر فرق ایام افسر
جلال تو از فکرت عقل بیرون
کمال تو از مدرج وهم بر تر
بانصاف تو زنده جان شریعت
باقبال تو تازه دین پیمبر
زجاه تو یک پایه این سقف ازرق
زحلم تو یک ذره این گوی اغبر
زهر نقص چون عقل محضی مجرد
زهر عیب چون روح پاکی مطهر
یکی شعله از نور رای تو خورشید
یکی قطره از رشح کلک تو کوثر
نوآموز دستت دل بحر قلزم
لگدکوب قدرت سر قدرت سر چرخ اخضر
بخلق تو شد کسوت جان معطر
بخط تو شد عارض دین معنبر
وجود تو در شرع چون نور ئر چشم
شکوه تو دردست چون عقل در سر
جناب تو مظلوم را حصن محکم
و جود تو درویش را حظ اوفر
اگر مهر چون رای تو بخشدی نور
قراضات زر گرددی در هوا ذر
نسیم رضای تو هر جاکه بگذشت
گل نو شکفته برآیدازآذر
وگر شعله خشمت آتش فروزد
بآب اندر انگشت گردد سمندر
وگر بر خلاف مراد تو گردد
فرو ماند از دور چرخ مدور
بگوهر چو ماننده کردم ترا من
خرد گفت این نیست تشبیه در خور
که گر زاصل پرسند دریا و ابرست
ور از ذات گوئی سرا پای گوهر
چه معنی خوبست کایزد تعالی
نکردست در طینت تو مخمر
سخای تو بودست در هیچ معطلی؟
ضیای تو بودست در هیچ اختر؟
اگر شیر ابخر دهد شرح خلقت
کسش باز نشناسد از شیر مجمر
کسی کاو ز بهر تو بد گفت یاخواست
خلل یا زدین باشدش یا ز مادر
بوقتی که مشغول باشند هرکس
بلهو و صبوح و سماع بدلبر
صبوح تو ختم است و لهوت حکومت
سماع تو قرآن و معشوق دفتر
چه کوتاه دستی و چه پاک دامن
ازآنی تو چون سرو آزاد و سرور
تو آنی که درعهد تو کلک بیمار
بتحقیق نشنید بوی مزور
بعهد تو سوگند خوردست مسند
اگر دید و بیند دگر چون تو داور
همه عمر چونین توانگفت مدحت
که هرگز معانی نگردد مکرر
نه مدحست این خود که گر باز پرسی
همین گویدت خصم وزین نیز بهتر
در اخلاق تو هیچ عیبی نگنجد
ترا عیب حلم است الله اکبر
بلی حلم نیکوست لیکن نه چندان
که دشمن بیکبار گردد دلاور
بدی هم زبهر بدان می بباید
که باآهن آهن بسی بهتر از زر
ملکت فاسجح اگر چند نیکوست
ضربت فاوجع از ان نیست کمتر
نه با هر مزاجی بسازد نکوئی
بهرزه نگفت انکه گفتت و فی الشر
نه در چشم خفاش ظلمت به از نور؟
نه درکام بیمار تلخ است شکر؟
نه کوری افعیست سبزی زمرد؟
نه مرگ جعل میشود ورد احمر؟
تو بگذر این لفظ با دشمنانت
که خود خون شود در رگ خصم نشتر
تو چین اندر ابرو فکن تا ببینی
که در روم لرز آورد قصر قیصر
اگر باد خشمت بدنیا بجنبد
بلارک شود بید را جمله خنجر
در ایام عدلت چه پنداشت دشمن
که بشکست یأجوج سد سکندر
نه مهدی شود هر که بیابد
نه عیسی هر که بنشست بر خر
نه هر کس که او ده درم سیم دارد
بتاجی کند بر نهد همچو عبهر
چگونه بتیغی که برداشت لولی
پس آنگاه با چرخ باشد برابر
چو نارست مردم که بر تن همی پوست
بدرد چو گردد زدانه توانگر
دلیل زوالست مر مهر را اوج
نشان هلاکست مر مور را پر
بسیمی چرا کرد باید تفاخر
که دخلش بتیغ است و خرجش بساغر
عدوی تو گر صبح گردد چو صبحش
نفس همچو خنجر بر آید زخنجر
کرامات گوئیم یا محض اقبال
چنین نهضتی در زمانی مقدر
قدر بو العجب بازیی کرد پیدا
که در وی بس لطفها بود مضمر
بسا شکل مشکل که گردون نماید
که در ضمنش اغراض گردد میسر
همی تا تو در نصرت دین کنی سعی
ترا عون ایزد تمامست یاور
همی نصرت و فتح در جست و مدرج
در انصاف مظلوم و قهر ستمگر
حسود تو گر چند کور و کبودست
معالی قدرت شد او را مصور
شب تیره در غیبت مهر روشن
اگر چه ز انجم همی ساخت لشگر
چو آهیخت خورشید درآبگون تیغ
چو سیماب در لرزه افتند اختر
گل ار کرد بدعهدیی یا دو رویی
که تا رنگ و بوئیش گردد مقزر
چو منشور ملک ریاحین ستاند
بیک بادش اوراق گردد مبتر
زدشمن چو ایمن شدی جای خوفست
که زخم آورداندر گشاد از مششدر
چو دشمن ز قصد تو ایمن نشیند
بقصد تو بر خیزد آنگه مکابر
چو در کار جزئی بسازی تو با خصم
بکلی طمع آرد آنگاه یکسر
چو دشمن بشاشت نماید بیندیش
که زیر بشاشت بلائیست منکر
اگر چند باز از کبوتر نترسد
ولیک از پی حزم باشد زره ور
چنان لعب بر دشمن افکن که از دفع
نپردازد او با تمنای دیگر
عدو ار یکی ار صدند ار هزاراند
تو و نیت خوب و رای مظفر
همی تا برون آرد این زرد مهره
سپیده دم از جیب این سبز چنبر
مباد اندر ایام یک لحظه خالی
ز تو بالش و ازعدوی تو بستر
مقاصد پس پشت افکن چو مسند
فلک زیر پای اندر آور چو منبر
همه جرم‌بخشا همه عفوفرما
همه علم‌پرور همه عدل‌گستر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی قدرت از عالم فکر برتر
وجود تو بر فرق ایام افسر
هوش مصنوعی: ای ز نیکویی و توانایی‌ات که از تفکر و اندیشه فراتر است، بر سر روزگار تاجی می‌زنی.
جلال تو از فکرت عقل بیرون
کمال تو از مدرج وهم بر تر
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت تو فراتر از فکر و عقل مردم است و کمال وجود تو از تصور و خیالات نیز بالاتر است.
بانصاف تو زنده جان شریعت
باقبال تو تازه دین پیمبر
هوش مصنوعی: با انصاف، تو مانند جان در شریعت زنده‌ای و با وجود تو، دین پیامبر همچنان نو و تازه باقی مانده است.
زجاه تو یک پایه این سقف ازرق
زحلم تو یک ذره این گوی اغبر
هوش مصنوعی: از مقام و مرتبه تو، این سقف آسمان بلند است و از دانش و فهم تو، این دُرّ و گوهر بی‌نظیر به دست آمده است.
زهر نقص چون عقل محضی مجرد
زهر عیب چون روح پاکی مطهر
هوش مصنوعی: نقص و عیب مانند زهرهایی هستند که بر تن و روح تاثیر می‌گذارند. نقص‌ها همانند عقل خالص و مجرد، به شکل نامحسوس و عمیق در وجود انسان رخنه می‌کنند، در حالی که عیب‌ها مانند روحی پاک و مطهر، می‌توانند بر زندگی و کیفیت آن اثرگذار باشند.
یکی شعله از نور رای تو خورشید
یکی قطره از رشح کلک تو کوثر
هوش مصنوعی: یکی از ویژگی‌های نیکوی تو مانند نور خورشید است و همان‌طور که قطره‌ای از آب، ویژگی‌های دریا را دارد، نور تو نیز نشان‌دهنده عظمت و زیبایی است.
نوآموز دستت دل بحر قلزم
لگدکوب قدرت سر قدرت سر چرخ اخضر
هوش مصنوعی: یادگیر عزیز، با پاهایی که از قدرت و توانایی برخوردارند، در دنیای وسیع و پرچالش پیش برو و بر فراز قدرت‌های متنوع تسلط پیدا کن.
بخلق تو شد کسوت جان معطر
بخط تو شد عارض دین معنبر
هوش مصنوعی: خلق تو باعث شده که جان انسان‌ها خوشبو و معطر شود و خط زیبایت، نماد دین و معنویت گردیده است.
وجود تو در شرع چون نور ئر چشم
شکوه تو دردست چون عقل در سر
هوش مصنوعی: وجود تو در دین مانند نوری است که در چشم می‌درخشد و احترام و شکوه تو در دست مانند عقل در سر است.
جناب تو مظلوم را حصن محکم
و جود تو درویش را حظ اوفر
هوش مصنوعی: تو برای مظلومان مانند دژی محکم هستی و بخشش تو برای درویشان مانند نعمتی فراوان است.
اگر مهر چون رای تو بخشدی نور
قراضات زر گرددی در هوا ذر
هوش مصنوعی: اگر محبت و مهر مانند تصمیم تو به دیگران داده می‌شد، آنگاه ذرات کوچک طلا در آسمان نمایان می‌شدند.
نسیم رضای تو هر جاکه بگذشت
گل نو شکفته برآیدازآذر
هوش مصنوعی: نسیم خوشایند تو هرجا که بوزد، گل‌های تازه‌ای شکوفا می‌شوند از آتش عشق.
وگر شعله خشمت آتش فروزد
بآب اندر انگشت گردد سمندر
هوش مصنوعی: اگر خشم تو مثل شعله‌ای باشد که آتش به راه اندازد، در این صورت حتی آب هم نمی‌تواند آن را خاموش کند و به طور غیرقابل پیش‌بینی شما را گرفتار خواهد کرد.
وگر بر خلاف مراد تو گردد
فرو ماند از دور چرخ مدور
هوش مصنوعی: اگر چیزی برخلاف خواسته‌ات پیش بیاید، از چرخش دور زمان عقب می‌ماند.
بگوهر چو ماننده کردم ترا من
خرد گفت این نیست تشبیه در خور
هوش مصنوعی: خرد گفت: وقتی که من تو را به جواهر تشبیه کردم، این مقایسه در شان تو نیست.
که گر زاصل پرسند دریا و ابرست
ور از ذات گوئی سرا پای گوهر
هوش مصنوعی: اگر از اصل و بنیاد بپرسند، دریا و ابر هستند، و اگر از ذات و حقیقت بگویی، تمام وجود گوهر خواهد بود.
چه معنی خوبست کایزد تعالی
نکردست در طینت تو مخمر
هوش مصنوعی: چه زیباست که خداوند در آفرینش تو نیکویی و زیبایی نهاده است.
سخای تو بودست در هیچ معطلی؟
ضیای تو بودست در هیچ اختر؟
هوش مصنوعی: آیا بخشندگی تو در هیچ تاخیری وجود نداشته است؟ آیا نور تو در هیچ ستاره‌ای نمایان نبوده است؟
اگر شیر ابخر دهد شرح خلقت
کسش باز نشناسد از شیر مجمر
هوش مصنوعی: اگر شیر، بخار و دودی ایجاد کند، هیچ‌کس نمی‌تواند از آن بخار به حقیقت و اصل وجودش پی ببرد.
کسی کاو ز بهر تو بد گفت یاخواست
خلل یا زدین باشدش یا ز مادر
هوش مصنوعی: کسی که برای تو بدگویی کرده یا به تو آسیب رسانده، از مادر خود نیز به دنیا نیامده است.
بوقتی که مشغول باشند هرکس
بلهو و صبوح و سماع بدلبر
هوش مصنوعی: زمانی که هر کسی در حال خوش‌گذرانی و خوشحالی با معشوقش است، مشغول شادی و سرگرمی‌اند.
صبوح تو ختم است و لهوت حکومت
سماع تو قرآن و معشوق دفتر
هوش مصنوعی: صبح تو پایان است و بهشت، حکومت شنیداری تو قرآن و معشوق، کتابی است برای دل.
چه کوتاه دستی و چه پاک دامن
ازآنی تو چون سرو آزاد و سرور
هوش مصنوعی: تو همچون سرو آزاد و سرور، با دستانی کوتاه و دامن پاک و عفیف هستی.
تو آنی که درعهد تو کلک بیمار
بتحقیق نشنید بوی مزور
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که در زمان تو، قلم بیمار به‌راستی بوی نادرستی را نشنیده است.
بعهد تو سوگند خوردست مسند
اگر دید و بیند دگر چون تو داور
هوش مصنوعی: اگر کسی بر مسند قضاوت نشسته باشد و تو را ببیند، قسم خورده که در میان دیگران کسی مانند تو را نخواهد یافت.
همه عمر چونین توانگفت مدحت
که هرگز معانی نگردد مکرر
هوش مصنوعی: تمام عمر می‌توان چنین ستایشی را بیان کرد که هرگز مفاهیم آن تکرار نخواهد شد.
نه مدحست این خود که گر باز پرسی
همین گویدت خصم وزین نیز بهتر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این چیزی که من می‌گویم، ستایش نیست. اگر دوباره سؤال کنی، همین را می‌گویم و حتی طرف مقابل هم می‌تواند این را بهتر از من بگوید.
در اخلاق تو هیچ عیبی نگنجد
ترا عیب حلم است الله اکبر
هوش مصنوعی: در کردار و رفتار تو هیچ نقطه ضعفی وجود ندارد، تنها عیب تو صبر و بردباری‌ات است که بسیار ستودنی است.
بلی حلم نیکوست لیکن نه چندان
که دشمن بیکبار گردد دلاور
هوش مصنوعی: بله، خویشتن‌داری خوب است، اما نه به اندازه‌ای که دشمن با یک بار ضربه، دلیر شود.
بدی هم زبهر بدان می بباید
که باآهن آهن بسی بهتر از زر
هوش مصنوعی: برای مقابله با بدی‌ها، انسان باید از خوبی‌ها استفاده کند، چرا که در برخی موارد، چیزهای قیمتی مثل طلا از آهن هم کم‌فایده‌ترند.
ملکت فاسجح اگر چند نیکوست
ضربت فاوجع از ان نیست کمتر
هوش مصنوعی: هرچند حکمرانی و ریاست ممکن است خوب و زیبا باشد، اما ضربه‌ای که از آن می‌خوردی به هیچ وجه کمتر از آن خوبی نیست.
نه با هر مزاجی بسازد نکوئی
بهرزه نگفت انکه گفتت و فی الشر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نیکویی و خوبی همیشه با همه نوع خلق و خویی سازگار نیست. به عبارت دیگر، انسان‌ها باید دقت کنند که با چه کسانی در ارتباط هستند و هر نیکی و خوبی را به همه‌کس هدیه ندهند، زیرا ممکن است برخی افراد آن را درک نکنند یا سوء استفاده کنند.
نه در چشم خفاش ظلمت به از نور؟
نه درکام بیمار تلخ است شکر؟
هوش مصنوعی: آیا در چشم خفاش، تاریکی از روشنی بهتر است؟ آیا برای بیمار، شکر هم تلخ نیست؟
نه کوری افعیست سبزی زمرد؟
نه مرگ جعل میشود ورد احمر؟
هوش مصنوعی: آیا سبزی زمرد نه نشان از سم افعی است؟ آیا مرگ به وسیله گل سرخ به حقیقت نمی‌رسد؟
تو بگذر این لفظ با دشمنانت
که خود خون شود در رگ خصم نشتر
هوش مصنوعی: بهتر است عبارات و کلمات را از دشمنان دور نگه‌دارید؛ زیرا این واژه‌ها می‌توانند به آن‌ها آسیب برسانند و دشمنی را تشدید کنند.
تو چین اندر ابرو فکن تا ببینی
که در روم لرز آورد قصر قیصر
هوش مصنوعی: اگر به ابرویت چین بیندازی، خواهی دید که در روم، قصر سزار لرز برمی‌دارد.
اگر باد خشمت بدنیا بجنبد
بلارک شود بید را جمله خنجر
هوش مصنوعی: اگر خشم تو به دنیا بیفتد، همه چیز مثل بید در مقابل خنجر خواهد بود.
در ایام عدلت چه پنداشت دشمن
که بشکست یأجوج سد سکندر
هوش مصنوعی: در روزگار عدل تو، دشمن چه تصوری داشت که یأجوج به دیوار سکندر حمله کند و آن را بشکند؟
نه مهدی شود هر که بیابد
نه عیسی هر که بنشست بر خر
هوش مصنوعی: هر کسی نمی‌تواند به مقام و شأن مهدی برسد و هر کسی که روی خر بنشیند و راحت زندگی کند، به عظمت عیسی نخواهد رسید.
نه هر کس که او ده درم سیم دارد
بتاجی کند بر نهد همچو عبهر
هوش مصنوعی: هر کسی که دارایی و ثروت دارد، نمی‌تواند به راحتی بر خود تاجی مثل تاج پادشاهان بگذارد. این نشان‌دهنده این است که ثروت به تنهایی نمی‌تواند شخص را به مقام و اعتبار خاصی برساند.
چگونه بتیغی که برداشت لولی
پس آنگاه با چرخ باشد برابر
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته می‌پردازد که چگونه می‌توان با سلاحی که یک نفر به دست دارد، در برابر چیزی که در حرکت است، مقابله کرد. به عبارت دیگر، در اینجا به تضاد و تناقض میان نیرنگ و قدرت در حال تغییر اشاره می‌شود.
چو نارست مردم که بر تن همی پوست
بدرد چو گردد زدانه توانگر
هوش مصنوعی: اگر انسان ناعادل باشد و کسی بر او ظلم کند، به زودی دچار مشکلات و بدبختی خواهد شد. مانند دردی که بر تن می‌آید و نشان‌دهنده ضعف و بی‌پناهی اوست.
دلیل زوالست مر مهر را اوج
نشان هلاکست مر مور را پر
هوش مصنوعی: عشق و محبت به دلیل بزرگی و اوج خود، می‌تواند باعث آسیب و زوال شود. همان‌طور که وجود یک موریانه در بالای تاج گیاه نشان‌دهنده خطر و نابودی آن است.
بسیمی چرا کرد باید تفاخر
که دخلش بتیغ است و خرجش بساغر
هوش مصنوعی: چرا باید کسی که درآمدش از راه تزویر و فریب به دست می‌آید، به خود ببالد در حالی که هزینه‌هایش صرف چیزهای بی‌ارزش می‌شود؟
عدوی تو گر صبح گردد چو صبحش
نفس همچو خنجر بر آید زخنجر
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو روزی به صبح برود، نفسش مانند خنجری از خنجر برمی‌آید.
کرامات گوئیم یا محض اقبال
چنین نهضتی در زمانی مقدر
هوش مصنوعی: ما از معجزات و کرامت‌ها صحبت می‌کنیم یا اینکه این حرکت به خاطر شانس و اقبال در زمانی مشخص اتفاق افتاده است.
قدر بو العجب بازیی کرد پیدا
که در وی بس لطفها بود مضمر
هوش مصنوعی: به خوبی مشخص شد که این بازی دارای زیبایی‌ها و لطف‌هایی است که درون آن نهفته است.
بسا شکل مشکل که گردون نماید
که در ضمنش اغراض گردد میسر
هوش مصنوعی: بسیاری از مسائل پیچیده‌ای که در دنیا وجود دارد، به گونه‌ای طراحی شده‌اند که در کنار آنها، اهداف و مقاصد خاصی قابل دستیابی باشد.
همی تا تو در نصرت دین کنی سعی
ترا عون ایزد تمامست یاور
هوش مصنوعی: هر زمانی که تو برای یاری دین تلاش کنی، یاری خداوند تمام و کمال خواهد بود.
همی نصرت و فتح در جست و مدرج
در انصاف مظلوم و قهر ستمگر
هوش مصنوعی: در تلاش برای رسیدن به پیروزی و کمک به کسانی هستیم که به حقشان ظلم شده است، در حالی که با ستمگران به مقابله می‌پردازیم.
حسود تو گر چند کور و کبودست
معالی قدرت شد او را مصور
هوش مصنوعی: حسود هرچند که نابینا و زخمی است، اما قدرت و مقام تو را به خوبی می‌بیند و درک می‌کند.
شب تیره در غیبت مهر روشن
اگر چه ز انجم همی ساخت لشگر
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک که خورشید حضور ندارد، هرچند ستاره‌ها به‌شکل گروهی در آسمان درخشانند، اما باز هم نمی‌توانند به روشنی روز برسند.
چو آهیخت خورشید درآبگون تیغ
چو سیماب در لرزه افتند اختر
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید در آبی روشن درخشان می‌شود، مانند اینکه که تیغی از نقره به لرزه می‌افتد، ستاره‌ها نیز به تب و تاب می‌افتند.
گل ار کرد بدعهدیی یا دو رویی
که تا رنگ و بوئیش گردد مقزر
هوش مصنوعی: اگر گلی به خاطر پیمان‌شکنی یا نیرنگش به زشتی و بدی تغییر کند، تا زمانی که عطر و رنگش باقی است، نیکو خواهد بود.
چو منشور ملک ریاحین ستاند
بیک بادش اوراق گردد مبتر
هوش مصنوعی: وقتی که باد به باغ گل‌ها بوزد، گل‌ها به سرعت و شتاب شکوفا و پخش می‌شوند.
زدشمن چو ایمن شدی جای خوفست
که زخم آورداندر گشاد از مششدر
هوش مصنوعی: وقتی از دشمن امنیت یافتید، باید مراقب باشید، چون ممکن است جراحتی در کار باشد که در ابتدا پنهان مانده است.
چو دشمن ز قصد تو ایمن نشیند
بقصد تو بر خیزد آنگه مکابر
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن از نیت تو احساس امنیت کند، به قصد تو برمی‌خیزد و کارهایی انجام می‌دهد.
چو در کار جزئی بسازی تو با خصم
بکلی طمع آرد آنگاه یکسر
هوش مصنوعی: اگر در کارهای کوچک با دشمن خود سازش کنی، او به طور کلی طمع و خواسته‌های بیشتری خواهد داشت.
چو دشمن بشاشت نماید بیندیش
که زیر بشاشت بلائیست منکر
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن خوشحالی و سرخوشی خود را نشان می‌دهد، باید مراقب باشی که در زیر این خوشحالی ممکن است خطر بزرگ و پنهانی وجود داشته باشد.
اگر چند باز از کبوتر نترسد
ولیک از پی حزم باشد زره ور
هوش مصنوعی: اگرچه کبوتر بارها از خطر نترسد، اما از روی احتیاط باید زره بپوشد.
چنان لعب بر دشمن افکن که از دفع
نپردازد او با تمنای دیگر
هوش مصنوعی: به‌گونه‌ای با دشمن خود بازی کن که نتواند خود را از خواسته‌های دیگر دور کند و همیشه مشغول دفع آن باشد.
عدو ار یکی ار صدند ار هزاراند
تو و نیت خوب و رای مظفر
هوش مصنوعی: اگر دشمن یک نفر باشد یا صد نفر یا حتی هزار نفر، تو تنها با نیت خوب و اندیشه پیروزمندانه به پیش برو.
همی تا برون آرد این زرد مهره
سپیده دم از جیب این سبز چنبر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف لحظه‌ای می‌پردازد که خورشید در حال طلوع است و نور طلایی آن از جیب یک چنبر سبز رنگ بیرون می‌آید. این تصویر نمادی از زیبایی و شگفتی طبیعت و تغییرات آن در زمان صبح است.
مباد اندر ایام یک لحظه خالی
ز تو بالش و ازعدوی تو بستر
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم در هیچ لحظه‌ای از زندگی‌ام بی تو بمانم و خواب و آرامش را بدون وجود تو تجربه کنم.
مقاصد پس پشت افکن چو مسند
فلک زیر پای اندر آور چو منبر
هوش مصنوعی: هدف‌هایت را کنار بگذار و مانند من، پایه‌های آسمان را زیر پا بیاور، مانند منبری که بر روی آن قرار می‌گیری.
همه جرم‌بخشا همه عفوفرما
همه علم‌پرور همه عدل‌گستر
هوش مصنوعی: همه کسانی که می‌توانند گناهان را ببخشند و به دیگران رحم کنند، همه آن‌هایی که دانش و علم را ترویج می‌دهند و به عدالت اهمیت می‌دهند، در حقیقت نقش مهمی در تحول و بهبود جامعه دارند.