شمارهٔ ۴۴ - درمدح امام اجل عزالاسلام معین الدین حسین
باز خورشید چرخ رخشان شد
باز کار جهان بسامان شد
چشم اسلام باز روشن گشت
لب امید باز خندان شد
روز تاریک گشته روشن گشت
کار دشوار بوده آسان شد
باز عیسی ز مهد روی نمود
باز دجال فتنه پنهان شد
آخرین یارب مسلمانان
مدد لطف و فضل یزدان شد
چون گزاریم شکر این نعمت
که حقیقت ز حد امکان شد
تا بدانند کز پریشانیت
کار اسلام چون پریشان شد
تنت از رنج تب چو گشت ضعیف
تب ترابود و چرخ لرزان شد
نه لب برق خنده زد زین غم
نه ستاره سپید دندان شد
مسند شرع بی مهابت تو
از لباس شکوه عریان شد
منبر وعظ تو چو حنانه
هم دوتا گشت و هم بافغان شد
چرخ بهر دعات صوفی وار
دلق پوشید و سبحه گردان شد
عرش میخواند آیه الکرسی
آسمان لن یصیبنا خوان شد
گاه طاوس سدره چون طوطی
قل هوالله خوان بالحان شد
گاه عیسی برقیه می آمد
بزمین چون طبیب حیران شد
عاف یارب و اشف مرضانا
ورد تسبیح هر مسلمان شد
مهر میگفت صبح را که مخند
نشنیدی که خواجه نالان شد
صبح میگفت مهر را که مترس
ذات پاکش نه جوهر جان شد؟
ذکر وحشت نمیکنم آن رفت
رنج بگذشت و غم بپایان شد
چرخ بیخردگی اگر کردست
عذرها گفت از ان پشیمان شد
بهر آنچت اشارتست اکنون
طاعت آورد و بنده فرمان شد
رنج اگر چند صعب بود گذشت
کوری احمقی که تاوان شد
چه شماتت کند عدو که ترا
عارضه چند روز مهمان شد
جرم ماه ار نحیف شد زمحاق
عزا و بین هزار چندان شد
خصم گوریش کن که خواجه ما
بر سر درس و ختم قرآن شد
می چه پنداشت حاسدت آخر
که مگر ماهتاب کتان شد؟
یا خران را نموده اند بخواب
که رفعناه نقش پالان شد
گاو ریشی همی نباید کرد
که بهاراست وپشم ارزان شد
روز کوری اوست گر خفاش
دشمن آفتاب رخشان شد
دشمنان را قفا همی خارد
نیت روی مردمی آن شد
تیغ شو چون حسودگردن گشت
پتک شو چون عدوت سندان شد
مارشد مور از آنکه مهلت یافت
سربکوبش وگر نه ثعبان شد
کافر نعمت ترا این بس
که اسیر وبال کفران شد
شوخی زاهدان حال نمای
آفت کشت و منع باران شد
همه ناموس کرد و کبر آخر
هم تبلبیس چون تو نتوان شد
ما ندیدیم در جهان باری
هیچ دیوی که او سلیمان شد
تا که گویند زاهل علم کسی
درفقیهی عدال نعمان شد
از تو خالی مباد مسند شرع
کز تو بنیاد ظلم ویران شد
باد قربانت خصم میش ارچه
بهر اسحق کیش قربان شد
شمارهٔ ۴۳ - در مدح بدرالین عمر: رخ خوب تو ناموس قمر بردشمارهٔ ۴۵ - در مدح معین الدین حسین هنگام ادای حج: شیرمردان چو عزم کار کنند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز خورشید چرخ رخشان شد
باز کار جهان بسامان شد
هوش مصنوعی: خورشید دوباره درخشان شد و جهان به حالت سامان و نظم خود برگشت.
چشم اسلام باز روشن گشت
لب امید باز خندان شد
هوش مصنوعی: چشم امید بر افق اسلام نور جدیدی را دریافت کرد و لبها با شادی و بشارت به خنده آمدند.
روز تاریک گشته روشن گشت
کار دشوار بوده آسان شد
هوش مصنوعی: در روزهایی که تاریکی و سختی وجود دارد، ناگهان مسیر مشکلات روشن و حل میشود.
باز عیسی ز مهد روی نمود
باز دجال فتنه پنهان شد
هوش مصنوعی: عیسی دوباره به دنیا آمده و به مردم نشان داده است، اما دجال که نماد فتنه و فساد است، به طور پنهانی ناپدید شده است.
آخرین یارب مسلمانان
مدد لطف و فضل یزدان شد
هوش مصنوعی: خداوند بزرگواری و رحمت خود را به مسلمانان ارزانی داشت.
چون گزاریم شکر این نعمت
که حقیقت ز حد امکان شد
هوش مصنوعی: زمانی که ما شکرگزار این نعمت باشیم که حقیقت به فراتر از محدودیتهای ممکن رسیده است.
تا بدانند کز پریشانیت
کار اسلام چون پریشان شد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی مشکلات و سردرگمیهای تو واضح شود، دیگران میفهمند که اوضاع دین و ایمان نیز به همان اندازه دچار بحران و ناآرامی است.
تنت از رنج تب چو گشت ضعیف
تب ترابود و چرخ لرزان شد
هوش مصنوعی: بدنت از شدت بیماری ضعیف شده است و در همین حال، آسمان نیز به نظر مضطرب و ناآرام میآید.
نه لب برق خنده زد زین غم
نه ستاره سپید دندان شد
هوش مصنوعی: نه لبخندی بر لبانش نشسته، نه از شادی ستارهای درخشان بر دندانهایش دیده میشود.
مسند شرع بی مهابت تو
از لباس شکوه عریان شد
هوش مصنوعی: تشخیص شریعت و قوانین دین در سایه عظمت و جلال تو، از جلوه و شکوه خود تهی و بیپناه شده است.
منبر وعظ تو چو حنانه
هم دوتا گشت و هم بافغان شد
هوش مصنوعی: منبر وعظ تو مانند حنانه، دوشد و با فریاد به شنوندگان رسید.
چرخ بهر دعات صوفی وار
دلق پوشید و سبحه گردان شد
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک درویش، لباس سادهای بر تن کرد و به چرخش درآمد و نمادی از عبادت و ذکر را به نمایش گذاشت.
عرش میخواند آیه الکرسی
آسمان لن یصیبنا خوان شد
هوش مصنوعی: عرش آسمان آیهای را میخواند که بیانگر این است که هیچ مشکلی به ما نخواهد رسید.
گاه طاوس سدره چون طوطی
قل هوالله خوان بالحان شد
هوش مصنوعی: گاهی طاوس سدره مثل طوطی با لحنهای مختلف ذکر "الله" را میخواند.
گاه عیسی برقیه می آمد
بزمین چون طبیب حیران شد
هوش مصنوعی: گاهی عیسی به زمین میآمد و مانند یک پزشک حیرتزده میشد.
عاف یارب و اشف مرضانا
ورد تسبیح هر مسلمان شد
هوش مصنوعی: خدایا، به ما آرامش عطا کن و بیمارانمان را شفا ببخش. همچنین، ذکر تسبیح هر مسلمان به شمار آید.
مهر میگفت صبح را که مخند
نشنیدی که خواجه نالان شد
هوش مصنوعی: خورشید به صبح اشاره میکرد و میگفت: آیا نشنیدید که صاحبخانه در حال ناله است و غمگین شده؟
صبح میگفت مهر را که مترس
ذات پاکش نه جوهر جان شد؟
هوش مصنوعی: صبح به خورشید میگوید که نترس از این که ذات مقدسش، نه تنها روح را زنده میکند، بلکه خود جوهر اصلی وجود است.
ذکر وحشت نمیکنم آن رفت
رنج بگذشت و غم بپایان شد
هوش مصنوعی: به یادآوری سختیها و عذابها نیازی ندارم، چون آن روزها گذشته و غمها به پایان رسیدهاند.
چرخ بیخردگی اگر کردست
عذرها گفت از ان پشیمان شد
هوش مصنوعی: اگر زندگی به شکل نادانی پیش رفته و بهانهها ارائه کرده، حالا از آن کار خود پشیمان شده است.
بهر آنچت اشارتست اکنون
طاعت آورد و بنده فرمان شد
هوش مصنوعی: به خاطر نشانهای که از تو دریافت کرد، اکنون اطاعت میکند و به عنوان فرمانبردار در آمده است.
رنج اگر چند صعب بود گذشت
کوری احمقی که تاوان شد
هوش مصنوعی: اگرچه رنج ممکن است سخت و دشوار باشد، اما در نهایت از بین میرود. افرادی که نادان و بیخبر هستند، به دلیل ناآگاهیشان، هزینههای سنگینی را پرداخت میکنند.
چه شماتت کند عدو که ترا
عارضه چند روز مهمان شد
هوش مصنوعی: دشمن دردی نخواهد کرد که تو چند روزی به مشکل و رنج دچار شدی و مهمان سرنوشت بودی.
جرم ماه ار نحیف شد زمحاق
عزا و بین هزار چندان شد
هوش مصنوعی: اگر ماه درخشانی از غم و اندوه ضعیف شود، در میان هزاران دیگر همچنان برجسته و متمایز خواهد بود.
خصم گوریش کن که خواجه ما
بر سر درس و ختم قرآن شد
هوش مصنوعی: با دشمن خود درگیر شو، زیرا مولای ما در حال تحصیل علم و پایان قرآن است.
می چه پنداشت حاسدت آخر
که مگر ماهتاب کتان شد؟
هوش مصنوعی: تو چه فکر کردی ای حسود که با وجود تو، زیبایی و نور ماه تابان کم شود؟
یا خران را نموده اند بخواب
که رفعناه نقش پالان شد
هوش مصنوعی: گویی به خرها خواب دادهاند و ما هم بار آنها را برداشتیم.
گاو ریشی همی نباید کرد
که بهاراست وپشم ارزان شد
هوش مصنوعی: در بهار که فصل رشد و شکوفایی است، نباید از گاو ریشی مراقبت کرد چون پشم او اکنون ارزان شده است.
روز کوری اوست گر خفاش
دشمن آفتاب رخشان شد
هوش مصنوعی: اگر دشمنان نور و روشنی مانند خفاشها در شب باشند، روزی که آنها به میدان بیایند، تاریک و بیفروغ خواهد بود.
دشمنان را قفا همی خارد
نیت روی مردمی آن شد
هوش مصنوعی: دشمنان را پشت سر میزند و نیت خوب و گلایهی مردمی را بروز میدهد.
تیغ شو چون حسودگردن گشت
پتک شو چون عدوت سندان شد
هوش مصنوعی: اگر به تو حسد ورزیدند، مانند شمشیری تیز و آماده باش. و اگر دشمنانت بر تو ضربه میزنند، مانند پتکی محکم و استوار باش.
مارشد مور از آنکه مهلت یافت
سربکوبش وگر نه ثعبان شد
هوش مصنوعی: اگر فرصتی به موریانه داده شود، میتواند به دشمنی خطرناک تبدیل شود. اگر مدت زمان کافی به او داده شود، میتواند به یک مار بزرگ و خطرناک تبدیل شود.
کافر نعمت ترا این بس
که اسیر وبال کفران شد
هوش مصنوعی: کافر که نعمتهای تو را نادیده میگیرد، خود به اندازه کافی در مشکلات و عذابهای ناشی از ناسپاسی گرفتار شده است.
شوخی زاهدان حال نمای
آفت کشت و منع باران شد
هوش مصنوعی: زاهدان با رفتارهای خود، وضعیت زمین را به گونهای نشان میدهند که مانند آفتی بر کشت اثر میگذارد و مانع از بارش باران میشود.
همه ناموس کرد و کبر آخر
هم تبلبیس چون تو نتوان شد
هوش مصنوعی: همه به خاطر شهرت و غرورشان به کارهای نادرست دست زدند، اما در نهایت نمیتوانند به بزرگی تو برسند.
ما ندیدیم در جهان باری
هیچ دیوی که او سلیمان شد
هوش مصنوعی: ما در هیچ نقطهای از دنیا ندیدیم که کسی به مقام سلیمان برسد، مانند دیوها.
تا که گویند زاهل علم کسی
درفقیهی عدال نعمان شد
هوش مصنوعی: از آن زمان که گفتند کسی در علم فقه و عدالت به بالاترین مقام رسید، دیگر هیچکس به اندازه او در این زمینه شناخته نشده است.
از تو خالی مباد مسند شرع
کز تو بنیاد ظلم ویران شد
هوش مصنوعی: نباید جایی که مربوط به قوانین دین است خالی از وجود تو باشد، زیرا از وجود توست که ظلم و ستم ریشه کن خواهد شد.
باد قربانت خصم میش ارچه
بهر اسحق کیش قربان شد
هوش مصنوعی: باد، تو جان من هستی! حتی اگر دشمن من، در مقابل من ایستاده باشد و برای من قربانی شود، من به خاطر عشق و شوق به اسحاق، حاضر به فدا شدن هستم.