گنجور

شمارهٔ ۲۲ - در مدح صدر اجل شهاب الدین خالص

تویی که چرخ به صدر تو التجا کردست
شعاع عقل برای تو اقتدا کردست
امیر عالم عادل شهاب دین خالص
که خاک درگه تو چرخ توتیا کردست
به حرص خدمت تو آسمان کمر بستست
زبهر جود تو خورشید کیمیا کردست
نفاذ امر تو سوگند با قدر خوردست
مضای حکم تو پیوند با قضا کردست
نه تیغ نصرت تو لحظه ی برآسودست
نه تیر فکرت تو ذره ی خطا کردست
زشرم رای تو خورشید در عرق غرقست
زرشک خلق تو گل پیرهن قبا کردست
هر آنچه فاقد گشته زجود حاتم طی
بروزگار تو آنرا قضا قضا کردست
به تیغ صبح میان فلک دو نیمه گذار
اگر خلاف تو گفتست چرخ یا کردست
سپهر اگرچه تو مشگی و مشک غماز است
ترا خزانه اسرار پادشا کردست
زوال راه نیابد بساحت تو که چرخ
حریم جاه تو را باره از بقا کردست
غلام آن دل دریا وشم که در یکدم
هزارحاجت ناخواسته روا کردست
سرای دولت کردست وقف بر تو فلک
برآن چهار وسه وپنج وشش گوا کردست
تبارک الله از آن خلق خوش که پنداری
که نسختی است کز اخلاق انبیا کردست
بحسن رای سر سرکشان بپای آورد
بزخم تیغ رخ دشمنان قفا کردست
زهی مخالف سوزی که زخم خنجر تو
دل عدوی ترا لقمه بلا کردست
عدوی جاه تو پنداشت دست برد بدان
که مهره دزدد یا خانه ی دغا کردست
گمان نبرد که هر شعبده که کرد همی
همه زیادتی حشمت ترا کردست
خدای عزوجل را به لطف تعبیه هاست
که کس نداند این چون وآن چرا کردست
بسا سراب که در کسوت شراب نمود
بسا عناست که بر صورت غنا کردست
تو باش تا بزند آفتاب صبح تو تیغ
که صبح دولتت این ساعت ابتدا کردست
زمانه داد ترا صد هزار وعده خوب
هنوز از آن همه وعده یکی وفا کردست
دریغ باشد مثل تو عشر خوار کسان
زفرع آنکه کسی وقف ده گدا کردست
مرا امید بدانست تا ز پس گویند
که اینت معظم جائی که اوبنا کردست
بلند بختا دریا دلا فلک قدرا
که ایزدت شرف دین مصطفی (ص)کردست
سپاس و منت حق را که کارهای ترا
همه موافق کام و هوای ما کردست
عنان مصلحت خود بحکم ایزد ده
که هرچه آن نه بقدیر اوست ناکردست
رهی بحضرتت ار کمتر آورد زحمت
مگو که خئمت درگاه مارها کردست
که ازجناب رفیع تو تاجدا ماندست
وظیفه های مدیح تو با دعا کردست
همیشه تاکه بگوید کسی بنظم و بنثر
که سوی دلبر خود عاشقی هوا کردست
تو شادمان زی در دولت ابد که فلک
عدوی جاه ترا طعمه فنا کردست
همیشه گردش افلاک و جنبش اجرام
چنانکه رای رفیع تو اقتضا کردست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تویی که چرخ به صدر تو التجا کردست
شعاع عقل برای تو اقتدا کردست
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که گردونه‌ٔ زمان به تو پناه آورده است و نور عقل برای تو سر تعظیم فرود آورده است.
امیر عالم عادل شهاب دین خالص
که خاک درگه تو چرخ توتیا کردست
هوش مصنوعی: امیر دانا و عادل که نامش شهاب‌الدین است، به شدت از تو قدرشناسی می‌کند و درگاه تو را همچون بهترین چیزها گرامی می‌دارد.
به حرص خدمت تو آسمان کمر بستست
زبهر جود تو خورشید کیمیا کردست
هوش مصنوعی: به خاطر خواسته‌ای که برای خدمت به تو دارم، آسمان خود را آماده کرده و در برابر بخشش و generosity تو، خورشید به مانند طلا شده است.
نفاذ امر تو سوگند با قدر خوردست
مضای حکم تو پیوند با قضا کردست
هوش مصنوعی: با قدرت و حکم تو، همه چیز در جهان به جریان افتاده و مقدرات از آن تو تأثیر می‌پذیرد.
نه تیغ نصرت تو لحظه ی برآسودست
نه تیر فکرت تو ذره ی خطا کردست
هوش مصنوعی: نه شمشیر پیروزی تو در لحظه ای به آرزو رسیده است، نه تیر اندیشه تو حتی یک ذره خطا کرده است.
زشرم رای تو خورشید در عرق غرقست
زرشک خلق تو گل پیرهن قبا کردست
هوش مصنوعی: خورشید از شرم زیبایی تو به عرق نشسته و گل‌های سرخ رنگ از وجود تو، رخت زیبای قبا را پوشانده‌اند.
هر آنچه فاقد گشته زجود حاتم طی
بروزگار تو آنرا قضا قضا کردست
هوش مصنوعی: هر چیزی که از بخشش حاتم طایی بی‌بهره مانده، در زمان تو به سرنوشت محتوم دچار شده است.
به تیغ صبح میان فلک دو نیمه گذار
اگر خلاف تو گفتست چرخ یا کردست
هوش مصنوعی: اگر صبح با روشنایی‌اش آسمان را به دو نیم تقسیم کند، و چرخ فلک بر خلاف تو سخنی بگوید یا کاری انجام دهد، نگران نباش.
سپهر اگرچه تو مشگی و مشک غماز است
ترا خزانه اسرار پادشا کردست
هوش مصنوعی: آسمان هرچند که رنگش سیاه است و مانند مشک بوی رازها را می‌دهد، اما تو را به عنوان گنجینه‌ای از اسرار پادشاه قرار داده است.
زوال راه نیابد بساحت تو که چرخ
حریم جاه تو را باره از بقا کردست
هوش مصنوعی: زوال و نابودی نمی‌تواند به تو نزدیک شود، زیرا آسمان با تمام عظمتش، جایگاه تو را از ماندگاری پر کرده است.
غلام آن دل دریا وشم که در یکدم
هزارحاجت ناخواسته روا کردست
هوش مصنوعی: من آن بنده‌ام که کسی با دلی پر از عشق و بزرگواری، در یک لحظه هزار خواسته ناخواسته‌ام را برآورده کرده است.
سرای دولت کردست وقف بر تو فلک
برآن چهار وسه وپنج وشش گوا کردست
هوش مصنوعی: جهان به خاطر تو و به خاطر خوشبختی‌ات در حال حرکت است و آسمان به آن عددهای خاص (چهار، سه، پنج و شش) برای تو شهادت می‌دهد.
تبارک الله از آن خلق خوش که پنداری
که نسختی است کز اخلاق انبیا کردست
هوش مصنوعی: خداوند را سپاس می‌گویم از آن خلق زیبایی که گویی الگویی است از رفتار و اخلاق پیامبران.
بحسن رای سر سرکشان بپای آورد
بزخم تیغ رخ دشمنان قفا کردست
هوش مصنوعی: با نظر خوب و تدبیر، سرکشان را به پایین آورد و این کار را با زخم‌های تیز و آسیب‌های دشمنان انجام داده است.
زهی مخالف سوزی که زخم خنجر تو
دل عدوی ترا لقمه بلا کردست
هوش مصنوعی: چقدر زیبا و قشنگ است سوزشی که خنجر تو بر دل دشمنان زده و آن‌ها را دچار بلا و سختی کرده است.
عدوی جاه تو پنداشت دست برد بدان
که مهره دزدد یا خانه ی دغا کردست
هوش مصنوعی: دشمن تو گمان کرد که به تو آسیب رسانده، در حالی که او فقط از جایگاه تو حسادت کرده و یارانه‌های تو را به سرقت برده یا به ترفندهایش در دام انداخته است.
گمان نبرد که هر شعبده که کرد همی
همه زیادتی حشمت ترا کردست
هوش مصنوعی: فکر نکن که هر تردستی که انجام دادم، فقط برای بدست آوردن بیشتر از مقام و اعتبار تو بوده است.
خدای عزوجل را به لطف تعبیه هاست
که کس نداند این چون وآن چرا کردست
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به خاطر نعمت‌های فراوانی که فراهم کرده، به گونه‌ای عمل کرده است که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید چرا و چگونه این کارها انجام شده‌اند.
بسا سراب که در کسوت شراب نمود
بسا عناست که بر صورت غنا کردست
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزها هستند که ظاهری فریبنده دارند؛ مانند سراب که مانند شراب به نظر می‌رسد و یا زشتی‌هایی که به شکل زیبایی جلوه می‌کنند.
تو باش تا بزند آفتاب صبح تو تیغ
که صبح دولتت این ساعت ابتدا کردست
هوش مصنوعی: بگذار تا آفتاب صبح با نوید خوشی‌ها و آغاز روز، روشنایی‌اش را بر زندگی‌ات بتابد، چرا که این زمان، شروعی نو و پر از فرصت‌هاست.
زمانه داد ترا صد هزار وعده خوب
هنوز از آن همه وعده یکی وفا کردست
هوش مصنوعی: دوران به تو قول‌های زیادی داد، اما هنوز از میان آن همه وعده، تنها یکی به حقیقت پیوسته است.
دریغ باشد مثل تو عشر خوار کسان
زفرع آنکه کسی وقف ده گدا کردست
هوش مصنوعی: در واقع نباید افراد مثل تو که در موقعیت‌های خاص به جای کمک به دیگران، از آن‌ها بهره‌برداری می‌کنند، به آسانی فراموش شوند. این اشخاص مانند درختانی هستند که به جای محصول دادن، فقط به دیگران آسیب می‌زنند.
مرا امید بدانست تا ز پس گویند
که اینت معظم جائی که اوبنا کردست
هوش مصنوعی: من امیدوارم که زمانی بعد از من بگویند اینجا جاییست که او (من) ساخت و عظمتش را به یاد دارند.
بلند بختا دریا دلا فلک قدرا
که ایزدت شرف دین مصطفی (ص)کردست
هوش مصنوعی: خوشبختانی که دریا دل هستند، ای فلک! از اینجا به روشنی معلوم است که خداوند تو را به مقام والای دین پیامبر (ص) رسانده است.
سپاس و منت حق را که کارهای ترا
همه موافق کام و هوای ما کردست
هوش مصنوعی: سپاس گزاریم از حق که همه کارهایت با آرزوها و تمایلات ما همخوانی داشته است.
عنان مصلحت خود بحکم ایزد ده
که هرچه آن نه بقدیر اوست ناکردست
هوش مصنوعی: سرنخ و هدایت کارهای خود را به اراده خدا واگذار کن، زیرا هر چیزی که خارج از تقدیر او باشد، انجام نخواهد شد.
رهی بحضرتت ار کمتر آورد زحمت
مگو که خئمت درگاه مارها کردست
هوش مصنوعی: اگر کسی به درگاه تو کم از خواسته‌اش را بیاورد و اذیتش کند، نگو که این کم‌کاری است؛ زیرا خدمت تو در حق ما بزرگی کرده است.
که ازجناب رفیع تو تاجدا ماندست
وظیفه های مدیح تو با دعا کردست
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و ستوده شدن فردی اشاره دارد که مقام بلندی دارد و نامش با احترام بر زبان‌ها جاری است. شاعر بیان می‌کند که وظیفه‌اش برای تمجید از او به دعا و نیایش می‌انجامد و شرایطی را توصیف می‌کند که نشان از ارادت و محبت او به این شخصیت والا دارد.
همیشه تاکه بگوید کسی بنظم و بنثر
که سوی دلبر خود عاشقی هوا کردست
هوش مصنوعی: همیشه کسی باید باشد که به شعر و نثر بپردازد و عشق خود به معشوقش را بیان کند.
تو شادمان زی در دولت ابد که فلک
عدوی جاه ترا طعمه فنا کردست
هوش مصنوعی: در زندگی خوش باش و از نعمت‌های همیشگی بهره‌مند شو، زیرا زمانه دشمن مقام و جایگاه تو را از بین برده است.
همیشه گردش افلاک و جنبش اجرام
چنانکه رای رفیع تو اقتضا کردست
هوش مصنوعی: گردش همیشگی فضا و حرکت اجرام آسمانی براساس خواسته‌ی بلند نظر تو صورت می‌گیرد.