شمارهٔ ۱۷ - در مدیح خواجه رکن الدین
ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست
ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست
رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک
گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست
رشح اقلام تو برروی شریعت خالست
بوی اخلاق تو دردست خردمشمومست
در لگد کوب معلی تو گردون پستست
در سر انگشت معانی تو آهن مومست
سطح نه دایره چرخ برقدر تو هست
کم از ان نقطه که در ذهن خردمو هومست
رایت دولت تو برسر خورشید هماست
سایه دشمن تو خانه خود را بو مست
مذهب جود تو آنست که منع از کفرست
سنت بخششت آنستکه سختی شومست
هردعائی که نه در حق تو نامسموعست
هر ثنائی که نه درحق تو نامعلومست
مدحتت سبحه هر نوک زبانست چنانک
نعمتت عدت هر نایژه حلقومست
هرکجا رایت امیرست قدر مامورست
هرکجا حکمت اما مست قضا مأمومست
برقضا هیچ بهانه منه ایخواجه کنون
هرچه حکمست بفرماکه قضامحکومست
توئی و جز تو براطلاق کسی دیگر نیست
گر در این عصر اما میست که او معصومست
ازقضایای کرم حکم تو این فتوی داد
کانکه اوبی گنه آید بر من مأثومست
هست الحق همه چیزیست مبارک الا
دشمنی تو که آنخصم ترا میشومست
گر شود خصم تو شمشیر نه هم مسلولست؟
ور شودشمن تو شیر نه هم مجذومست؟
گرچه اقسام بتقدیرازل مضبوطست
ورچه ارزاق بتأکید قسم مقسومست
گفت توواهب معقول من و منقولست
کلک تو ضامن مشروب من و مطعومست
قصه غصه خود بیش نخواهم گفتن
زانکه ناگفته تراقصه من مفهومست
کارم از شعبده چرخ نمیگیرد نظم
در جهان از همه چیز یم سخن منظومست
هرپیاله که بمن دهر دهد ممزوجست
هر نواله که بمن چرخ دهد مسمومست
شمع اقبال تو تابان و رهی محجوبست
کل انعام تو خندان ورهی مزکومست
بکر فکرم را چز محرم نا دیده کسی
زور در دورتو مدح دگران ولو مست
باز پرس از کرمت گرزمنت باور نیست
تاهم انصاف تو گوید که فلان محرومست
نه بکاری که بود لایق او مشغولست
نه بشغلی که بود در خور او موسومست
مدتی فت که توقیع ترا منتظر است
چیست این قاعده ایچرخ نه فتح رومست
نظر بنده همه بر شرف خدمت تست
که نه تحقیق غرض قاعده مرسومست
تو بخر فضل و هنرزانکه بنزد دگران
فضل مردود بیکبار وهنر مذمومست
هم تو کن زانکه چو از درگه تو آنسوشد
جود منسوخ بتحقیق و کرم معدومست
تا که اسرار قدر در تتق پرده غیب
زاطلاع بشر و علم ملک مکتومست
بادجان تو زتیر حدثان ایمن و هست
که غژا کند تو حفظ ملک قیومست
شمارهٔ ۱۶ - در مدح صدرالدین خنجندی: المتنة لله که تأیید ظفر یافتشمارهٔ ۱۸ - در توصیف بهر و مدح رکن الدین صاعد: تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست
ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست
هوش مصنوعی: ای که بخششهای تو سرمایهی امید هر کسی است که چیزی ندارد و ای که عدالت تو کمککنندهی هر بیپناهی است.
رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک
گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست
هوش مصنوعی: محور اصلی دین را کسی تشکیل میدهد که همچون دربان برای من است و فلک بارها این را به من گفته است. او تا روز قیامت مورد احترام و خدمت من خواهد بود.
رشح اقلام تو برروی شریعت خالست
بوی اخلاق تو دردست خردمشمومست
هوش مصنوعی: نوشتههای تو بر اساس قوانین و اصول اخلاقی خوشبو و دلپذیر است و شخصیت تو به گونهای است که در دستان خرد و عقل آرام میگیرد.
در لگد کوب معلی تو گردون پستست
در سر انگشت معانی تو آهن مومست
هوش مصنوعی: در زیر فشارهای تو، آسمان بیارزش است و در زیر انگشتان تو، معانی به نرمی و شکلپذیری آهن هستند.
سطح نه دایره چرخ برقدر تو هست
کم از ان نقطه که در ذهن خردمو هومست
هوش مصنوعی: دایرهای که به دور تو میچرخد، به اندازهای کوچک است که از نقطهای در ذهن من کمتر ارزش دارد.
رایت دولت تو برسر خورشید هماست
سایه دشمن تو خانه خود را بو مست
هوش مصنوعی: پرچم حکومت تو بر فراز آسمانها در اهتزاز است و دشمن تو در درون خانهاش احساس نا امنی میکند.
مذهب جود تو آنست که منع از کفرست
سنت بخششت آنستکه سختی شومست
هوش مصنوعی: مذهب بخشندگی تو به این معنی است که از کفر جلوگیری میکند و سنت بخشش تو، توالت سختیها را هم تحمل میکند.
هردعائی که نه در حق تو نامسموعست
هر ثنائی که نه درحق تو نامعلومست
هوش مصنوعی: هر دعایی که به نفع تو شنیده نشود و هر ستایشی که دربارهات روشن نباشد، در واقع بی فایده است.
مدحتت سبحه هر نوک زبانست چنانک
نعمتت عدت هر نایژه حلقومست
هوش مصنوعی: ستایش تو به زبان هر کسی جاری است، مانند اینکه نعمتهای تو به تعداد هر ساز و نای در گلو وجود دارد.
هرکجا رایت امیرست قدر مامورست
هرکجا حکمت اما مست قضا مأمومست
هوش مصنوعی: هر جایی که پرچم و فرماندهی یک امیر وجود داشته باشد، بیتردید آنجا هم بر اساس دستورات او عمل میشود. اما در جایی که حکمت و علم وجود داشته باشد، باید به سرنوشت و تقدیر نیز توجه کرد.
برقضا هیچ بهانه منه ایخواجه کنون
هرچه حکمست بفرماکه قضامحکومست
هوش مصنوعی: به طوری که پیداست، هیچ دلیلی برای شکایت نمیماند، ای مولای من! اکنون هر چه اراده کنی، انجام بده؛ زیرا تقدیر از پیش تعیین شده است.
توئی و جز تو براطلاق کسی دیگر نیست
گر در این عصر اما میست که او معصومست
هوش مصنوعی: تو فقط تویی و هیچ کس دیگری وجود ندارد. اگرچه در این زمان به نظر میرسد که او معصوم است.
ازقضایای کرم حکم تو این فتوی داد
کانکه اوبی گنه آید بر من مأثومست
هوش مصنوعی: به خاطر رحمت و بزرگواریات، حکمی صادر کردی که نشان میدهد آن کسی که بدون گناه است، بر من گناهکار تأثیر نمیگذارد.
هست الحق همه چیزیست مبارک الا
دشمنی تو که آنخصم ترا میشومست
هوش مصنوعی: همه چیز در واقع نیکو و مبارک است، به جز دشمنی تو که باعث میشود من نسبت به تو احساس خصومت کنم.
گر شود خصم تو شمشیر نه هم مسلولست؟
ور شودشمن تو شیر نه هم مجذومست؟
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو شمشیری باشد، آیا این شمشیر هم به نوعی آفتزده نیست؟ و اگر دشمن تو شیر باشد، آیا این شیر هم نقصی ندارد؟
گرچه اقسام بتقدیرازل مضبوطست
ورچه ارزاق بتأکید قسم مقسومست
هوش مصنوعی: اگرچه انواع سرنوشتها از قبل تعیین شدهاند و هر شخصی رزق و روزیاش به طور یقین مشخص شده است، اما همواره انسان باید تلاش کند و به اعمال خود ادامه دهد.
گفت توواهب معقول من و منقولست
کلک تو ضامن مشروب من و مطعومست
هوش مصنوعی: تو گفتهای که عقل من را به من بخشیدی و قلم تو ضمانت نوشیدنی و غذایی که من خوردهام را بر عهده دارد.
قصه غصه خود بیش نخواهم گفتن
زانکه ناگفته تراقصه من مفهومست
هوش مصنوعی: من دیگر از درد و غصهام داستانی نخواهم گفت، زیرا ناگفتهها خود نمایانگر احساسات عمیق من هستند.
کارم از شعبده چرخ نمیگیرد نظم
در جهان از همه چیز یم سخن منظومست
هوش مصنوعی: کار من تحت تأثیر جادوهای چرخ زمان نیست؛ بلکه نظم حاکم بر جهان نتیجهای از همه چیز است که در نهایت به یک سخن موزون تبدیل میشود.
هرپیاله که بمن دهر دهد ممزوجست
هر نواله که بمن چرخ دهد مسمومست
هوش مصنوعی: هر جرعهای که زمانه به من میدهد، با غم و اندوه آمیخته است و هر لقمهای که چرخ سرنوشت به من میدهد، زهرآلود و مضر است.
شمع اقبال تو تابان و رهی محجوبست
کل انعام تو خندان ورهی مزکومست
هوش مصنوعی: شمع خوشبختی تو روشن است و راه تو پنهان. همه نعمتهای تو شاداب و سرحالاند، اما اگر راه تو مسدود باشد.
بکر فکرم را چز محرم نا دیده کسی
زور در دورتو مدح دگران ولو مست
هوش مصنوعی: فکر پاک و دست نخوردهام فقط به کسانی که به آنها اعتماد دارم، مربوط است و هیچ کس دیگری حق ندارد به آن نزدیک شود. حتی اگر دیگران هم ستایش کرده و مشغول باشند، من به این مسأله اهمیت نمیدهم.
باز پرس از کرمت گرزمنت باور نیست
تاهم انصاف تو گوید که فلان محرومست
هوش مصنوعی: اگر به رحمت و بزرگواریات شک داری، دوباره سوال کن. بگذار انصاف تو بگوید که فلان شخص مستحق کمک نیست.
نه بکاری که بود لایق او مشغولست
نه بشغلی که بود در خور او موسومست
هوش مصنوعی: نه کسی که برای کارش مناسب است مشغول به کار است و نه شغلی که شایسته او باشد، شناخته شده است.
مدتی فت که توقیع ترا منتظر است
چیست این قاعده ایچرخ نه فتح رومست
هوش مصنوعی: مدتی است که نامهات در انتظار پاسخ است و نمیدانم چرا این شرایط اینگونه است؛ این وضع نه به پیروزی بر رومیان شباهت دارد.
نظر بنده همه بر شرف خدمت تست
که نه تحقیق غرض قاعده مرسومست
هوش مصنوعی: من تمام توجه و علاقهام به خدمت و همچنین احترام به شماست و بر این باورم که نیازی به تحقیق و بررسی بیشتر در این زمینه نیست، چرا که این یک قاعدهی عادی و پذیرفتهشده است.
تو بخر فضل و هنرزانکه بنزد دگران
فضل مردود بیکبار وهنر مذمومست
هوش مصنوعی: تو علم و هنر را کسب کن، چون در نظر دیگران علم بیارزش و هنر ناپسند است.
هم تو کن زانکه چو از درگه تو آنسوشد
جود منسوخ بتحقیق و کرم معدومست
هوش مصنوعی: نه تنها تو، بلکه وقتی که از درگاه تو دور شود، بخشش من هم از بین رفته و نیکی از میان رفته است.
تا که اسرار قدر در تتق پرده غیب
زاطلاع بشر و علم ملک مکتومست
هوش مصنوعی: تا زمانی که رازهای سرنوشت در پرده غیب نهان است و انسان و علم ملائکه از آن آگاهی ندارند.
بادجان تو زتیر حدثان ایمن و هست
که غژا کند تو حفظ ملک قیومست
هوش مصنوعی: ای بادجان، تو در برابر تیرها و بلایا ایمنی و پناهگاه تو، حفاظت از ملک و جهان را تأمین میکند.