شمارهٔ ۵۹
دست ما کی رسد به بالایت
خیز تا سر نهیم بر پایت
بعد ازین تا که زندگی باشد
سر ما و آستان سودایت
ور نیابیم کام دل از تو
جان ببازیم در تمنّایت
وه که روزم چه تیره می دارد
عنبرین زلف یاسمن سایت
در همه باغ و بوستان گشتم
نیست سروی به قدّ و بالایت
وه که خورشید را خجل کرده ست
نور رخسار عالم آرایت
ای بسا دل که داده ست به باد
آن سر زلف باد پیمایت
وی بسا جان که آمده ست بر لب
در هوای لب شکرخایت
شب و روزم اسیر غم دارند
زلف رعنا و روی زیبایت
غمزه ات تیر می زند در چشم
دیده مستغرق تماشایت
مردمی کن بیابه نزد جلال
تا کند در دو چشم خود جایت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دست ما کی رسد به بالایت
خیز تا سر نهیم بر پایت
هوش مصنوعی: ای کاش که ما به مقام و جایگاه تو برسیم، به خاطر همین انتظار داریم که تو برخیزی تا ما بتوانیم سر خود را به پای تو بگذاریم و از تو فرمان ببریم.
بعد ازین تا که زندگی باشد
سر ما و آستان سودایت
هوش مصنوعی: پس از این، تا زمانی که زندگی ادامه دارد، سر ما همچنان به سوی درگاه تو خواهد بود.
ور نیابیم کام دل از تو
جان ببازیم در تمنّایت
هوش مصنوعی: اگر موفق نشویم به خواستهام از تو برسیم، برای رسیدن به آرزویت جان را فدای تو میکنم.
وه که روزم چه تیره می دارد
عنبرین زلف یاسمن سایت
هوش مصنوعی: روزهایم به خاطر زلفهای معطر یاسمن، چقدر تیره و غمانگیز میشود.
در همه باغ و بوستان گشتم
نیست سروی به قدّ و بالایت
هوش مصنوعی: در تمام باغها و پارکها گشتم، اما هیچ درختی به بلندای تو پیدا نکردم.
وه که خورشید را خجل کرده ست
نور رخسار عالم آرایت
هوش مصنوعی: وای که زیبایی چهرهٔ تو حتی خورشید را شرمنده کرده است.
ای بسا دل که داده ست به باد
آن سر زلف باد پیمایت
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها هستند که به خاطر زیبایی و جذابیت موهای تو، مجبور به رنج و غم شدهاند.
وی بسا جان که آمده ست بر لب
در هوای لب شکرخایت
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که جانشان به لب رسیده و در انتظار یک لبخند از تو هستند که آنها را به زندگی برگرداند.
شب و روزم اسیر غم دارند
زلف رعنا و روی زیبایت
هوش مصنوعی: روز و شب من در بند غم زلف دلربا و چهره زیبایت است.
غمزه ات تیر می زند در چشم
دیده مستغرق تماشایت
هوش مصنوعی: نگاه تو مانند تیری است که به چشم من میخورد و مرا غرق در تماشای زیباییات میکند.
مردمی کن بیابه نزد جلال
تا کند در دو چشم خود جایت
هوش مصنوعی: افرادی را به سمت جلال ببر تا در دو چشمان خود، جای تو را پیدا کند.

جلال عضد