شمارهٔ ۵۲
جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت
کوی جانان از لطافت زحمت جان بر نتافت
شعله ای زد شمع رویش هر دو عالم محو شد
ذره بی تاب تاب مهر تابان برنتافت
گفتمش جان است آن لب گشت چون از نازکی
این سخن لعل لب جان بخش جانان بر نتافت
تیر باران بلا بود و دل اندر راه او
پشت بر جان کرد و روی از تیرباران برنتافت
قالب خاکی من شد غرقه در غرقاب اشک
کز تنور سینه ام زین بیش طوفان بر نتافت
خود چگونه بر تواند تافت خون عالمی
گردنی کز نازکی بار گریبان بر نتافت
پای او بر دیده مالیدم شد از مژگان به رنج
برگ گل سر تیزی خار مغیلان بر نتافت
هر که در این پرده محرم شد ز خود بیگانه گشت
هر که با این درد الفت یافت درمان بر نتافت
شعله دل سر برآورد از گریبان جلال
زان که آتش بیش ازین در زیر دامان بر نتافت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت
کوی جانان از لطافت زحمت جان بر نتافت
هوش مصنوعی: جان ما نتوانست دوری از خاکی که معشوق در آن سرزمین است را تحمل کند و این خاک به خاطر لطافت عشق و زیبایی معشوق، سختیهای زندگی را به جان خریده است.
شعله ای زد شمع رویش هر دو عالم محو شد
ذره بی تاب تاب مهر تابان برنتافت
هوش مصنوعی: شعله ای از شمع زیبایی او به وجود آمد که نورش تمامی جهان را از بین برد. هیچ ذره ای نمیتوانست در برابر درخشش او تاب بیاورد و طاقت این نور تابان را نداشت.
گفتمش جان است آن لب گشت چون از نازکی
این سخن لعل لب جان بخش جانان بر نتافت
هوش مصنوعی: به او گفتم که آن لبان به قدری زیبا و نرم هستند که نمیتوانند شنوندهی این سخن باشند. لبانی که مانند لعل میدرخشد و جان میبخشند، نتوانست این حرف را تحمل کند.
تیر باران بلا بود و دل اندر راه او
پشت بر جان کرد و روی از تیرباران برنتافت
هوش مصنوعی: سختیها مانند تیرهایی از بلا به دل فرود میآمد و دل برای او جان را فراموش کرده بود و نمیتوانست از این مصیبت چشم بپوشد.
قالب خاکی من شد غرقه در غرقاب اشک
کز تنور سینه ام زین بیش طوفان بر نتافت
هوش مصنوعی: وجود خاکی من در دریایی از اشک فرو رفته است، اشکهایی که از آتش دل و سینهام سرچشمه میگیرد و دیگر نمیتواند طوفان این احساسات را تحمل کند.
خود چگونه بر تواند تافت خون عالمی
گردنی کز نازکی بار گریبان بر نتافت
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی به تنهایی قدرت دارد که خون یک دنیا را به دوش بکشد، در حالی که از ظرافت و نازکی لباسش نگران است و نمیتواند آن را خراب کند؟
پای او بر دیده مالیدم شد از مژگان به رنج
برگ گل سر تیزی خار مغیلان بر نتافت
هوش مصنوعی: من به تواضع و احترام، پای او را بر چشمانم گذاشتم، اما مژگانم به خاطر رنجی که از زیبایی او بردم، مانند گل سرخی که تیغ خار مغیلان را تحمل نکرد، نتوانست به درد و رنج ادامه دهد.
هر که در این پرده محرم شد ز خود بیگانه گشت
هر که با این درد الفت یافت درمان بر نتافت
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنیای آشنا و رازهای پنهان نزدیک شد، دیگر از خود بیگانه میشود و هویت خود را گم میکند. و هر کسی که با این احساس عمیق ارتباط برقرار کرد، نمیتواند از آن رنج و درد رهایی یابد.
شعله دل سر برآورد از گریبان جلال
زان که آتش بیش ازین در زیر دامان بر نتافت
هوش مصنوعی: شعلههای عشق و احساس در دل به اوج رسیدند و از درون وجودش بروز کردند، زیرا او به سوز و آتش بیش از این در دلش تاب نیاورد.