گنجور

شمارهٔ ۵۱

دوش در سودای او بر من به بیداری گذشت
روز روشن گشت و بر من چون شب تاری گذشت
از حساب زندگانی کی برد عمری که آن
گاه در جان کندن و گاهی به بیماری گذشت
بر رخ چون زعفرانم اشک گلناری چکد
در دلم هر گه که آن رخسار گلناری گذشت
عشق شور آغاز کرد و عقل را تمکین نماند
روزگار مستی آمد دور هشیاری گذشت
باد فردوس است یا بوی خم گیسوی دوست
یا برین در کاروان مشک تاتاری گذشت
گر بنالد همچو بلبل در قفس عیبش مکن
عاشق بی دل که عمرش در گرفتاری گذشت
عمر شیرین را به تلخی بگذرانیدی جلال
ای دریغا! عهد آسانی به دشواری گذشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش در سودای او بر من به بیداری گذشت
روز روشن گشت و بر من چون شب تاری گذشت
هوش مصنوعی: دیروز شب را به یاد او در حالی که بیدار بودم گذراندم و وقتی روز شروع شد، حس کردم که بر من مانند شب تاریک است.
از حساب زندگانی کی برد عمری که آن
گاه در جان کندن و گاهی به بیماری گذشت
هوش مصنوعی: زندگی عمر ما را حساب نمی‌کند؛ چرا که بخشی از آن به مرگ و بخشی دیگر به بیماری سپری می‌شود.
بر رخ چون زعفرانم اشک گلناری چکد
در دلم هر گه که آن رخسار گلناری گذشت
هوش مصنوعی: صورت من به رنگ زعفران است و هر بار که آن چهره‌ی زیبا و گلناری از مقابل چشمانم می‌گذرد، اشک‌های گلناری در دلم می‌ریزد.
عشق شور آغاز کرد و عقل را تمکین نماند
روزگار مستی آمد دور هشیاری گذشت
هوش مصنوعی: عشق هیجان و شوری جدیدی به وجود آورد و عقل نتوانست خود را کنترل کند. زمان حال، زمان مستی و نشئگی است و دوره آگاهی و هشیاری به پایان رسیده است.
باد فردوس است یا بوی خم گیسوی دوست
یا برین در کاروان مشک تاتاری گذشت
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف عطر و بویی می‌پردازد که می‌تواند ناشی از زیبایی‌های بهشتی یا رایحه‌ی موهای دوست باشد. همچنین اشاره دارد به این که در کنار این عطر، بوی مشک تاتاری هم حس می‌شود که به فضای کاروان نسبت داده می‌شود. به طور کلی، شاعر به زیبایی و جذابیت بوی‌هایی که در طبیعت و از وجود محبوبش وجود دارد، اشاره دارد.
گر بنالد همچو بلبل در قفس عیبش مکن
عاشق بی دل که عمرش در گرفتاری گذشت
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند بلبل در قفس ناله کند، نباید عیبش را بگویی. چرا که عاشق بی‌دل، عمرش را در رنج و گرفتاری سپری کرده است.
عمر شیرین را به تلخی بگذرانیدی جلال
ای دریغا! عهد آسانی به دشواری گذشت
هوش مصنوعی: زندگی شیرین را با تلخی سپری کردی، جلال! افسوس که دوران راحتی به سختی گذشت.