گنجور

شمارهٔ ۵۰

عمرم همه در آرزوی روی تو بگذشت
و آشفتگی حال من از موی تو بگذشت
افسوس بر آن نیست که بگذشت مرا عمر
افسوس بر آن است که بی روی تو بگذشت
خون شد دلم از حسرت و از دیده بپالود
چون در دل من غمزه جادوی تو بگذشت
در حسرت خاک سر کوی تو شدم خاک
بادا خنک آن باد که در کوی تو بگذشت
چون ماه نُوَش خلق به انگشت نمایند
آن را که خم پشت ز ابروی تو بگذشت
در رُفتن خاک ره و بوسیدن پایت
باد سحر از حلقه گیسوی تو بگذشت
در چشم جلال است جهان تیره و دلگیر
تا در نظرش طرّه هندوی تو بگذشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمرم همه در آرزوی روی تو بگذشت
و آشفتگی حال من از موی تو بگذشت
هوش مصنوعی: تمام عمرم در آرزوی دیدن چهره‌ات گذشت و حال و روز ناپسند من به خاطر موهای تو به این حال درآمد.
افسوس بر آن نیست که بگذشت مرا عمر
افسوس بر آن است که بی روی تو بگذشت
هوش مصنوعی: متاسفانه عمر من سپری شد، اما افسوس من به خاطر این است که این عمر در غیاب تو گذشت.
خون شد دلم از حسرت و از دیده بپالود
چون در دل من غمزه جادوی تو بگذشت
هوش مصنوعی: دل من به خاطر حسرت و غم بسیار غمگین و خونین شده است. هنگامی که زیبایی و جذابیت تو در دل من گذشت، چشمانم پر از اشک شد.
در حسرت خاک سر کوی تو شدم خاک
بادا خنک آن باد که در کوی تو بگذشت
هوش مصنوعی: من به شدت علاقه‌مند و آرزومندم که در خاک و سرزمین تو باشم. خوشا به حال آن نسیمی که از کنار تو عبور کرده است.
چون ماه نُوَش خلق به انگشت نمایند
آن را که خم پشت ز ابروی تو بگذشت
هوش مصنوعی: وقتی که ماه نو ظاهر می‌شود، مردم آن را با انگشت نشان می‌دهند؛ اما این زیبایی و جذابیت، به قدری است که کسی که بر اثر ابروهای تو کمرش خم شده، آن را فراموش می‌کند.
در رُفتن خاک ره و بوسیدن پایت
باد سحر از حلقه گیسوی تو بگذشت
هوش مصنوعی: پرواز باد سحر از کنار گیسوان تو می‌گذشت، در حالی که من در غبار راه تو بودم و پای تو را می‌بوسیدم.
در چشم جلال است جهان تیره و دلگیر
تا در نظرش طرّه هندوی تو بگذشت
هوش مصنوعی: در چشم زیبایی او، جهان تاریک و غم‌انگیز به نظر می‌آید، تا زمانی که موهای زیبای تو از برابر دیدگانش بگذرد.