گنجور

شمارهٔ ۴۴

جلوه حسن ترا محرم به جز آیینه نیست
سرّ سودای خیالت محرم هر سینه نیست
حُسن خود خواهی که بینی در دل ما کن نظر
اندرون پاکبازان کمتر از آیینه نیست
گفته ای امروز خواهم کرد کار تو تمام
لطف تو در حقّ ما ای دوست امروزینه نیست
مار زلفش گنج حُسن آشفته می دارد مگر
حسن او را بهتر از این مار در گنجینه نیست
مهربان شو، عاشق دیرینه خود را مکش
زانکه مهر هیچ کس چون عاشق دیرینه نیست
مهر می ورزد جلال آخر تو نیز ای کینه جوی
مهربانی کن سزای مهربانان کینه نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جلوه حسن ترا محرم به جز آیینه نیست
سرّ سودای خیالت محرم هر سینه نیست
هوش مصنوعی: زیبایی تو را تنها آینه می‌تواند ببیند و کسی دیگر اجازه ندارد. راز عشق و خیال تو در دل هیچ‌کس جز خود فرد نیست.
حُسن خود خواهی که بینی در دل ما کن نظر
اندرون پاکبازان کمتر از آیینه نیست
هوش مصنوعی: زیبایی و خواسته‌هایت را ببین، زیرا در دل ما همچون آینه، دلی پاک و روشن وجود دارد که کمتر از آن نیست.
گفته ای امروز خواهم کرد کار تو تمام
لطف تو در حقّ ما ای دوست امروزینه نیست
هوش مصنوعی: امروز به تو قول می‌دهم که کارهای تو را به پایان برسانم، اما یادآوری‌ات این است که محبت تو به ما چیز جدیدی نیست.
مار زلفش گنج حُسن آشفته می دارد مگر
حسن او را بهتر از این مار در گنجینه نیست
هوش مصنوعی: زلف او مانند ماری است که زیبایی‌هایش را در هم ریخته است، اما آیا زیبایی او چیزی بهتر از این زلف در گنجینه خود ندارد؟
مهربان شو، عاشق دیرینه خود را مکش
زانکه مهر هیچ کس چون عاشق دیرینه نیست
هوش مصنوعی: مهربان باش و کسی را که به تو عشق ورزیده است از خود طرد نکن، زیرا محبت هیچ‌کس مانند عشق دیرین تو نیست.
مهر می ورزد جلال آخر تو نیز ای کینه جوی
مهربانی کن سزای مهربانان کینه نیست
هوش مصنوعی: شخصی با جلال و شکوه به تو محبت می‌کند، ای کسی که کینه در دل داری، بهتر است کینه را کنار بگذاری و با مهربانی رفتار کنی؛ چرا که کسانی که مهربان‌اند سزاوار کینه نیستند.