شمارهٔ ۴۲
به بالین غریبانت گذر نیست
ز حال مستمندانت خبر نیست
ز تو پروای هستی نیست ما را
تو را پروای ما گر هست وگر نیست
تویی منظور من در هر دو عالم
مرا بر دنیی و عقبی نظر نیست
یکایک تلخی دوران چشیدم
ز هجران هیچ شربت تلخ تر نیست
اسیر هجر و نومید از وصالم
شبم تاریک و امّید سحر نیست
همی خواهم که رویت باز بینم
جز اینم در جهان کامی دگر نیست
دلی خالی نمی بینم ز دردت
کدامین دل که خونش در جگر نیست
درین میدان سرافرازی کسی راست
که او را بیم جان و خوف سر نیست
به جز جانان نیاید در دل ما
که خلوتخانه است این رهگذر نیست
رخ و چشم تو تا غایب شد از چشم
من شوریده دل را خواب و خور نیست
جلال خسته را از در مکن دور
که او را خود جز این در هیچ در نیست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بالین غریبانت گذر نیست
ز حال مستمندانت خبر نیست
هوش مصنوعی: در کنارههای افرادی که به غریب هستند، کسی به مشکلات و حال خوشحالها نمیرسد و از وضعیت نیازمندان خبری نیست.
ز تو پروای هستی نیست ما را
تو را پروای ما گر هست وگر نیست
هوش مصنوعی: ما به وجود تو اهمیتی نمیدهیم، اما تو به حال ما اهمیت میدهی، چه وجود داشته باشیم و چه نه.
تویی منظور من در هر دو عالم
مرا بر دنیی و عقبی نظر نیست
هوش مصنوعی: تو تنها آرزوی من هستی و در هیچ یک از این دو جهان (دنیا و آخرت) به چیز دیگری اهمیت نمیدهم.
یکایک تلخی دوران چشیدم
ز هجران هیچ شربت تلخ تر نیست
هوش مصنوعی: همه تلخیهای زندگی را به خاطر فقدان عشق تجربه کردهام و هیچ چیزی به اندازه این جدایی تلخ نیست.
اسیر هجر و نومید از وصالم
شبم تاریک و امّید سحر نیست
هوش مصنوعی: در شب و روزهای دوری از معشوق، احساس ناراحتی و ناامیدی دارم و امیدی به روشنایی صبح و reunite شدن با او ندارم.
همی خواهم که رویت باز بینم
جز اینم در جهان کامی دگر نیست
هوش مصنوعی: میخواهم دوباره چهرهات را ببینم، در این دنیا هیچ چیزی دیگر برای من خوشی نخواهد بود.
دلی خالی نمی بینم ز دردت
کدامین دل که خونش در جگر نیست
هوش مصنوعی: نمی بینم دلی که از درد خالی باشد، کدام دل است که از خون خود در جگر نداشته باشد؟
درین میدان سرافرازی کسی راست
که او را بیم جان و خوف سر نیست
هوش مصنوعی: در این میدان کسی موفق و سرافراز است که از جان خود نترسد و از خطر نگران نباشد.
به جز جانان نیاید در دل ما
که خلوتخانه است این رهگذر نیست
هوش مصنوعی: جز محبوب هیچکس نمیتواند وارد دل ما شود، زیرا اینجا دلی است که جای خلوت ماست و کسی که در این دل میآید، رهگذری بیش نیست.
رخ و چشم تو تا غایب شد از چشم
من شوریده دل را خواب و خور نیست
هوش مصنوعی: زمانی که صورت و چشمهای تو از نظر من دور میشود، دل آشفتهام نه خواب دارد و نه حوصلهی غذا.
جلال خسته را از در مکن دور
که او را خود جز این در هیچ در نیست
هوش مصنوعی: جلال خسته را از در دور نکن، زیرا او به جز این در هیچ در دیگری ندارد.