گنجور

شمارهٔ ۲۸۰

گر گریه من بشنوی ای یار بگریی
ور زاری من گوش کنی زار بگریی
گر حال من سوخته زار بدانی
بر درد من سوخته زار بگریی
روزی که چو پروانه به داغ تو بمیرم
چون شمع فراوان به شب تار بگریی
بسیار میازار مرا ورنه پس از من
یک روز به یاد آری و بسیار بگریی
فردا چه کنی، تو قدمی رنجه کن امروز
باشد که دمی بر سر بیمار بگریی
بر کشته خود گرچه ترا گریه نیاید
چون خلق بگریند به ناچار بگریی
از دیده خونبار جلال ار شوی آگاه
بسیار برین دیده خونبار بگریی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر گریه من بشنوی ای یار بگریی
ور زاری من گوش کنی زار بگریی
هوش مصنوعی: اگر نوای گریه من را بشنوی، ای دوست، تو هم به گریه می‌افتی؛ و اگر به زاری من گوش کنی، دل تو نیز به درد می‌آید و زار می‌زاری.
گر حال من سوخته زار بدانی
بر درد من سوخته زار بگریی
هوش مصنوعی: اگر حال و روز خراب و دردناک من را بشناسی، به خاطر دردی که دارم، به شدت گریه خواهی کرد.
روزی که چو پروانه به داغ تو بمیرم
چون شمع فراوان به شب تار بگریی
هوش مصنوعی: روزی که به عشق تو مثل پروانه جان بدهم، مثل شمعی که در شب تار زیاد می‌گرید، احساس می‌کنم.
بسیار میازار مرا ورنه پس از من
یک روز به یاد آری و بسیار بگریی
هوش مصنوعی: لطفاً مرا اذیت نکن، زیرا ممکن است بعد از رفتن من، روزی به یادم بیفتی و خیلی گریه کنی.
فردا چه کنی، تو قدمی رنجه کن امروز
باشد که دمی بر سر بیمار بگریی
هوش مصنوعی: فردا چه می‌شود، امروز کمی تلاش کن و برای بیمار گریه‌ای کن.
بر کشته خود گرچه ترا گریه نیاید
چون خلق بگریند به ناچار بگریی
هوش مصنوعی: هرچند برای کشته‌ات اشکی نمی‌ریزی، اما وقتی مردم برای او گریه می‌کنند، تو هم ناچار هستی که بگرید.
از دیده خونبار جلال ار شوی آگاه
بسیار برین دیده خونبار بگریی
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی و شکوه او با چشم اشک‌بار آگاه شوی، باید بارها و بارها بر این چشم اشک‌بار بگرید.