شمارهٔ ۲۶۹
ای چشم و دهان تو به هم خواب و خیالی
روی تو و ابروی تو بدری و هلالی
آن زلف تو بر روی تو دیوی ست پریزاد
یا نی که به هم بر شده نوری و ظلالی
تا سوختگان ناله برآرند چو بلبل
یک ره بنما همچو گل از پرده جمالی
دی باد صبا حال سر زلف تو می گفت
بیچاره دل افتاد از آن حال به حالی
ای باد! بگو حال من خسته بر دوست
گر زان که ترا هست درین پرده مجالی
کان عاشق دلسوخته در هجر تو بگداخت
در وی بنمانده ست اثر جز که خیالی
تا خود چه بلا خواست ز بالای تو گویی
بر عالمیان رای خداوند تعالی
ای مه! بنما چهره که روزم به شب آمد
کآن روز که بی تو گذرد هست چو سالی
شد نیست به یکبار جلال از خود اگر بود
بر خاطرت از هستی او گرد ملالی
عمرش به زوال آید و هرگز نپذیرد
در خاطر او آتش عشق تو زوالی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چشم و دهان تو به هم خواب و خیالی
روی تو و ابروی تو بدری و هلالی
هوش مصنوعی: ای چشمان تو و دهانت در خواب و خیال است، چهرهات مانند مهتاب و ابرویت چون هلال ماه زیباست.
آن زلف تو بر روی تو دیوی ست پریزاد
یا نی که به هم بر شده نوری و ظلالی
هوش مصنوعی: زلف تو مانند دیوی است که بر روی تو سایه افکنده، آیا پری زیبایی است یا نه؟ که با هم نور و سایهای از خود به جا میگذارد.
تا سوختگان ناله برآرند چو بلبل
یک ره بنما همچو گل از پرده جمالی
هوش مصنوعی: به سوختگان اجازه بده تا مانند بلبلان ناله کنند. یکبار به آنها راهی نشان بده که همچون گل از زیبایی خود پرده بردارند.
دی باد صبا حال سر زلف تو می گفت
بیچاره دل افتاد از آن حال به حالی
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی از حال و هوای موهای تو میگفت، و دل بیچاره از آن حال دچار وضعیتی دیگر شد.
ای باد! بگو حال من خسته بر دوست
گر زان که ترا هست درین پرده مجالی
هوش مصنوعی: ای باد! به دوست بگو که حال من چقدر خسته و غمگین است، زیرا تو در این پرده میتوانی به او برسید.
کان عاشق دلسوخته در هجر تو بگداخت
در وی بنمانده ست اثر جز که خیالی
هوش مصنوعی: عاشق دلسوختهای که در دوری تو سوخته و حالا هیچ اثری از او نمانده جز خاطرهای از عشقش.
تا خود چه بلا خواست ز بالای تو گویی
بر عالمیان رای خداوند تعالی
هوش مصنوعی: بگذار تا ببینیم چه مصیبت و بلایی از سوی تو بر سر مردم نازل میشود، آنچه تو بخواهی از ارادهی پروردگار بزرگ است.
ای مه! بنما چهره که روزم به شب آمد
کآن روز که بی تو گذرد هست چو سالی
هوش مصنوعی: ای ماه! چهرهات را به من نشان بده، که روز من به خاطر نبودنت به شب تبدیل شده است. روزهایی که بی تو میگذرد، انگار یک سال طول میکشد.
شد نیست به یکبار جلال از خود اگر بود
بر خاطرت از هستی او گرد ملالی
هوش مصنوعی: اگر جلال و زیبایی او را یکبار هم تجربه کنی، دیگر هیچ چیزی از خودت نخواهی داشت. اگر او در ذهنت باشد، هیچ اندوهی از وجودش به تو نخواهد رسید.
عمرش به زوال آید و هرگز نپذیرد
در خاطر او آتش عشق تو زوالی
هوش مصنوعی: عمر انسان به پایان میرسد، اما او هرگز نمیپذیرد که عشق تو از یادش برود.