شمارهٔ ۲۶۸
بده ساقی شراب لایزالی
به دست عاشقان لاابالی
تموّج فی السّفینَه بَحرُ خَمر
کاَنَّ الشّمس فی جَوف الهلالِ
مبادا چشم ما بی باده روشن
مبادا جان ما از عشق خالی
به چشم خفته شب کوته نماید
سَلوا عَن مُقلتی طولَ اللّیالی
همه چیزی زوالی یابد آخر
وَ عشقی قَد تبرّء عَنْ زَوالی
مگر بگذشتهای بر خاک کویش
که جان میبخشی ای باد شمالی
ز بیخویشی نمیدانم پس و پیش
وَ ما اَدْریٰ یمینی عنْ شِمالی
اگر در آب باشم ور در آتش
خیالُک مونسی فی کلّ حالی
اردتُ المالَ مالی غَیرَ قلب
و هذا القلبُ فی دُنیای مالی
چرا از دوستی دل برگرفتی
اگر نه دشمن جان جلالی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بده ساقی شراب لایزالی
به دست عاشقان لاابالی
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب ابدی را به عاشقان بیخیال بده.
تموّج فی السّفینَه بَحرُ خَمر
کاَنَّ الشّمس فی جَوف الهلالِ
هوش مصنوعی: در اینجا تصویری زیبا از دریایی که به رنگ شراب است و در وسط آن، نور خورشید مانند هلال ماه درخشان به چشم میخورد، ترسیم میشود. به طور کلی، این تصویر حال و هوای شگفتانگیز و رازآلودی را از طبیعت و دریا به نمایش میگذارد.
مبادا چشم ما بی باده روشن
مبادا جان ما از عشق خالی
هوش مصنوعی: هرگز نگذار چشمان ما بدون شراب درخشان باشند و هرگز نگذار جان ما از عشق خالی شود.
به چشم خفته شب کوته نماید
سَلوا عَن مُقلتی طولَ اللّیالی
هوش مصنوعی: چشمهای بستهی شب، ناگهان شروع به خواب میکند و در مورد چشمانم از شبهای طولانی سوالی نکنید.
همه چیزی زوالی یابد آخر
وَ عشقی قَد تبرّء عَنْ زَوالی
هوش مصنوعی: هر چیزی در نهایت از بین میرود، اما عشقی وجود دارد که از این زوال مصون است.
مگر بگذشتهای بر خاک کویش
که جان میبخشی ای باد شمالی
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که وقتی بر سر خاک محبوبم قدم میگذاری، چه حسی به من دست میدهد و جانم را زنده میکنی ای باد شمالی؟
ز بیخویشی نمیدانم پس و پیش
وَ ما اَدْریٰ یمینی عنْ شِمالی
هوش مصنوعی: از بیهویتی و سردرگمی نمیدانم کدام سمت من است و نمیدانم دست راستم کجاست یا دست چپم.
اگر در آب باشم ور در آتش
خیالُک مونسی فی کلّ حالی
هوش مصنوعی: اگر در آب باشم یا در آتش، خیالت همیشه با من است و در هر حالتی مونس من به شمار میآیی.
اردتُ المالَ مالی غَیرَ قلب
و هذا القلبُ فی دُنیای مالی
هوش مصنوعی: من مال و دارایی را خواستم، اما بدون قلب و احساس، و این قلب من هنوز در دنیای مال و ثروت غرق است.
چرا از دوستی دل برگرفتی
اگر نه دشمن جان جلالی
هوش مصنوعی: چرا از دوستی فاصله گرفتی، مگر اینکه دشمن جان با عظمت من هستی؟