شمارهٔ ۲۶۵
من صورتی چنین نشنیدم به دلبری
یا رب چه گویمت که چه پاکیزه منظری
سایه ز ما دریغ مدار، ای که می کند
در باغ حسن قدّ بلندت صنوبری
قدّ ترا چو سرو چمن دید سجده کرد
گفتا ز من به یک سر و گردن فزون تری
همسایه توام که تو آثار رحمتی
در سایه توام که تو خورشید انوری
معروف گشته نرگس شوخت به دلبری
مشهور گشته غمزه مستت به ساحری
خلقی به رهگذار تو آورده جان به لب
زنهار از آن زمان، که بیایی و بگذری
زیور مبند بر رخ و رخساره ای چو ماه
ای آفتاب حسن! چه محتاج زیوری
چون صبر و هوش رفت برود، کو دلت جلال
باده ای بریخت پاک و تو در بند ساغری
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من صورتی چنین نشنیدم به دلبری
یا رب چه گویمت که چه پاکیزه منظری
هوش مصنوعی: من هرگز چنین چهره زیبایی را ندیدم، ای خدا! نمیدانم چطور بگویم که این منظره چقدر دلپذیر و پاکیزه است.
سایه ز ما دریغ مدار، ای که می کند
در باغ حسن قدّ بلندت صنوبری
هوش مصنوعی: از تو میخواهم که سایهات را از من دریغ نکی، ای کسی که قامت بلند و دلربایت در باغ زیبایی چون درخت کاج است.
قدّ ترا چو سرو چمن دید سجده کرد
گفتا ز من به یک سر و گردن فزون تری
هوش مصنوعی: وقتی قدت را مانند سرو در باغ دید، به احترام تو سجده کرد و گفت: من از تو کمتر و پایینتر هستم.
همسایه توام که تو آثار رحمتی
در سایه توام که تو خورشید انوری
هوش مصنوعی: من همسایه تو هستم و از محبتت بهرهمندم، مانند سایهای که از نور خورشید انوری میتابد.
معروف گشته نرگس شوخت به دلبری
مشهور گشته غمزه مستت به ساحری
هوش مصنوعی: نرگس زیبا به خاطر دلبریاش شهرت یافته و چشمان فریبندهات به خاطر جذابیت و سحرشان شناخته شدهاند.
خلقی به رهگذار تو آورده جان به لب
زنهار از آن زمان، که بیایی و بگذری
هوش مصنوعی: مردم به خاطر تو و عبورت به شدت نگران و ناراحت هستند، پس از آن زمان بترس که ممکن است بیایی و بیتوجه از کنارشان بگذری.
زیور مبند بر رخ و رخساره ای چو ماه
ای آفتاب حسن! چه محتاج زیوری
هوش مصنوعی: بر چهرهات، که به زیبایی ماه میماند، نیازی به زینتهای اضافی نیست ای خورشید زیبایی!
چون صبر و هوش رفت برود، کو دلت جلال
باده ای بریخت پاک و تو در بند ساغری
هوش مصنوعی: وقتی صبر و حوشی برای تو باقی نمانده، دل تو به زیبایی و جلال شراب پر شده است، اما تو همچنان در بند یک جرعه هستی.