گنجور

شمارهٔ ۲۶

شب رو خونی که از چشمم به دور افتاده است
کردمش جا در کنار خود که مردم زاده است
گرچه پروردم به خون دل من او را در دو چشم
آن جگر گوشه به خون هر دم گواهی داده است
می خورندم همچو ساغر خون مدام این همدمان
همدم صافی درون در دور جام باده است
سر نهادم تا سر زلف تو آوردم به دست
در زمانه یک سر مو رایگان ننهاده است
صبحدم برخاست شور از مجلس روحانیان
باد از زلفش عجب گر حلقه ای نگشاده است
پیش عیّاران مگر رفته ست چشم مست تو
خواب مستی می کند ترکی عجب دل ساده است
شد تنم مویی وزان موجز خیالی هم نماند
تا مرا موی میانت در خیال افتاده است
ناله و اشکم رباب است و شراب و دل کباب
راستی اسباب عیشم سر به سر آماده است
از ثبات بندگیّت یافت آزادی جلال
سرو چون ثابت قدم شد نام او آزاده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب رو خونی که از چشمم به دور افتاده است
کردمش جا در کنار خود که مردم زاده است
هوش مصنوعی: در شب، اشکی که از چشمانم افتاده است را کنار خودم قرار دادم، زیرا آن اشک نشانه‌ای از وجود من است.
گرچه پروردم به خون دل من او را در دو چشم
آن جگر گوشه به خون هر دم گواهی داده است
هوش مصنوعی: اگرچه من با زحمت و رنج زیادی او را پرورش داده‌ام، اما هر لحظه آن دلبندم با چشمانم گواهی می‌دهد که قلبم به خاطر او خونین شده است.
می خورندم همچو ساغر خون مدام این همدمان
همدم صافی درون در دور جام باده است
هوش مصنوعی: دوستانم به گونه‌ای مرا می‌نوشند که انگار در یک جام شراب غوطه‌ورم. این همراهان همگی دوستان واقعی و صمیمی هستند که در کنار من و در دور باده به سر می‌برند.
سر نهادم تا سر زلف تو آوردم به دست
در زمانه یک سر مو رایگان ننهاده است
هوش مصنوعی: در زندگی، به خاطر زیبایی و عشق تو، همه چیز را فدای تو کرده‌ام، در حالی که در این دنیا حتی ارزش یک تار مو را هم رایگان نمی‌دهند.
صبحدم برخاست شور از مجلس روحانیان
باد از زلفش عجب گر حلقه ای نگشاده است
هوش مصنوعی: صبح زود، هیجان و شوری از محفل علمای دین برخاست. به طوری که اگر باد، توده ای از موی او را بیافکند، تعجبی ندارد که حلقة ای را نگشوده باشد.
پیش عیّاران مگر رفته ست چشم مست تو
خواب مستی می کند ترکی عجب دل ساده است
هوش مصنوعی: چشمان خمار تو باعث خواب و غفلت می‌شود و تنها عیاران واقعی را متوجه می‌کند که دل‌های ساده‌ای دارند.
شد تنم مویی وزان موجز خیالی هم نماند
تا مرا موی میانت در خیال افتاده است
هوش مصنوعی: بدن من حالتی ناچیز دارد و دیگر خیالی در ذهنم نیست؛ چرا که تنها موی تو در فکر من باقی مانده است.
ناله و اشکم رباب است و شراب و دل کباب
راستی اسباب عیشم سر به سر آماده است
هوش مصنوعی: من صدای ناله و اشک‌هایم را به ساز رباب تشبیه می‌کنم، در حالی که شراب و دل‌تنگی‌ام همگی موجب سوختن دل می‌شود. راستش، تمام وسایل خوشگذرانی‌ام به‌طور کامل مهیا است.
از ثبات بندگیّت یافت آزادی جلال
سرو چون ثابت قدم شد نام او آزاده است
هوش مصنوعی: وقتی که در بندگی و خدمت به تو استقامت و پایداری وجود دارد، آن گاه می‌توان آزادی را تجربه کرد. مانند سرو که به خاطر ثبات و استقامتش در قد، به نام آزاده شناخته می‌شود.