شمارهٔ ۲۵۷
به یاد آور که در ایّام خُردی
قدم در دوستی چون می فشردی
نمی دانستی آیین جفا را
طریق مهربانی می سپردی
به بوسه دردم از دل می کشیدی
به گیسو گردم از رخ می سُتردی
به خُردی داشتی خوی بزرگان
گرفتی در بزرگی خوی خُردی
به پایان آر دل جویی چو دل را
به اوّل دستبرد از دست بردی
کنونت عشوه با من در نگیرد
که با گردان نشاید کرد گُردی
جلال آن باده کآن بد مهر پیمود
به اوّل صاف و آخر بود دُردی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به یاد آور که در ایّام خُردی
قدم در دوستی چون می فشردی
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در دوران کودکی، وقتی با دوستانت بودی، همیشه محبت و دوستی را نه تنها احساس میکردی بلکه به آن هم عمل میکردی.
نمی دانستی آیین جفا را
طریق مهربانی می سپردی
هوش مصنوعی: نمیدانستی که چگونه میتوان بیرحمی کرد، به همین دلیل همیشه با محبت و مهربانی رفتار میکردی.
به بوسه دردم از دل می کشیدی
به گیسو گردم از رخ می سُتردی
هوش مصنوعی: تو با بوسههات درد دل مرا کم میکردی و با بافت موهایت، زیبایی چهرهام را میزدودی.
به خُردی داشتی خوی بزرگان
گرفتی در بزرگی خوی خُردی
هوش مصنوعی: تو در کوچکنگری، صفات بزرگمنشی را به خود گرفتهای و در عظمت، ویژگیهای کوچکمنشی را نشان میدهی.
به پایان آر دل جویی چو دل را
به اوّل دستبرد از دست بردی
هوش مصنوعی: باید در جستجوی دل و خواستههایت به پایان برسی، چون اگر نتوانی در ابتدا دل را به دست آوری، هرگز نمیتوانی آن را حفظ کنی.
کنونت عشوه با من در نگیرد
که با گردان نشاید کرد گُردی
هوش مصنوعی: اکنون با من ناز نکن، زیرا که با دلربایی نمیتوان با دلی شجاع و نیرومند رفتار کرد.
جلال آن باده کآن بد مهر پیمود
به اوّل صاف و آخر بود دُردی
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه آن میمونی که از ابتدا شفاف و زلال بوده و در پایان، قایق عشق را به دریای شور و شوق رسانده است.