شمارهٔ ۲۵۶
ما کرده ایم نامه هستی خویش طی
وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی
تو آفتاب حسنی و عشّاق ذرّه وار
سرگشته در جهان به هوای تو تا به کی ؟
برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس
تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی
آن کآو خراب جرعه دُردی درد تست
دیگر چه حاجت است چنان مست را به مَی
هر دم به سوز و ناله دگرگون کند اگر
رمزی ز راز عشق بگویم به گوش نَی
کو دل درین میانه که سلطان عشق تو
یک لحظه بانگ بر من بیدل زند که هَی
در طبع خود جلال خیال تو نقش کرد
تا جز خیال تو نبود در خیال وی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما کرده ایم نامه هستی خویش طی
وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی
هوش مصنوعی: ما زندگیمان را مانند نامهای نوشتهایم و اکنون آن را در قلب بازار عشق قرار دادهایم.
تو آفتاب حسنی و عشّاق ذرّه وار
سرگشته در جهان به هوای تو تا به کی ؟
هوش مصنوعی: تو چون آفتاب زیبایی و عاشقان همچون ذرّههایی هستند که در این جهان به دنبال تو سرگردانند. این سرگشتگی و انتظار برای دیدن تو تا کی ادامه خواهد داشت؟
برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس
تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی
هوش مصنوعی: لحظهای چهرهات را از زیر پوشش برافراز تا زمانی که خورشید زیر امواج دریا فرو رود.
آن کآو خراب جرعه دُردی درد تست
دیگر چه حاجت است چنان مست را به مَی
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر نوشیدن یک جرعه از شراب در حال مستی است، دیگر چه نیازی به می دارد؟ او کاملاً غرق در این مستی شده است.
هر دم به سوز و ناله دگرگون کند اگر
رمزی ز راز عشق بگویم به گوش نَی
هوش مصنوعی: هر لحظه که به دلتنگی و گریه مشغول هستم، اگر بخواهم رازی از عشق را بر زبان بیاورم، کسی به آن توجه نمیکند.
کو دل درین میانه که سلطان عشق تو
یک لحظه بانگ بر من بیدل زند که هَی
هوش مصنوعی: در اینجا از دل پرشور و عاشقانه صحبت میشود که در میان همه ماجراها و احساسات، دلش انتظار دارد تا معشوق، با کلامی دلنشین و عاشقانه به او محبت کند و صدایی را از خود برساند. این انتظار به نوعی نشاندهنده عمیقترین اشتیاق و longing برای ارتباط و توجه از سوی معشوق است.
در طبع خود جلال خیال تو نقش کرد
تا جز خیال تو نبود در خیال وی
هوش مصنوعی: در ذات خود، زیبایی تصویر تو را ثبت کرده است، به طوری که جز تصویری از تو در ذهن او وجود ندارد.