شمارهٔ ۲۵۳
جانا! تو سوز و درد دل ما ندیدهای
از ما سؤال کن که تو اینها ندیدهای
بر های های گرم و دم سرد ما مخند
طفلی و گرم و سرد جهان را ندیدهای
از سرّ عشق بیخبری، عیب ما مکن
ما غرقه گشتهایم و تو دریا ندیدهای
راهیست راه عشق و تو آن ره نرفتهای
ملکیست ملک ما که تو آنجا ندیدهای
ای سستعهدِ سختدل! از من بپرس حال
تو سخت و سست بیشتر از ما ندیدهای
گیرم که حال با تو بگویم ترا چه غم
تو درد دل شنیدهای، امّا ندیدهای
ای آن که وصف سرو سهی میکنی همه
معلوم شد که آن قد و بالا ندیدهای
معذوری ار ملامت وامق همی کنی
زیرا که حُسن چهرهٔ عذرا ندیدهای
گر جان به پای دوست فشانم عجب مدار
تو ، جانفشانِ مردمِ شیدا ندیدهای
بیداری جلال چه دانی که در فراق
روزی درازی شب یلدا ندیدهای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا! تو سوز و درد دل ما ندیدهای
از ما سؤال کن که تو اینها ندیدهای
هوش مصنوعی: عزیزم! تو درد و رنج دل ما را ندیدهای، پس از ما بپرس تا از احساساتمان آگاه شوی.
بر های های گرم و دم سرد ما مخند
طفلی و گرم و سرد جهان را ندیدهای
هوش مصنوعی: به ما که در این دنیای پر از گرما و سرما هستیم، نخرند و مسخره نکن. تو که هنوز نوجوانی و تجربهای از تغییرات دنیای اطرافت نداری، نمیفهمی چه میگذرد.
از سرّ عشق بیخبری، عیب ما مکن
ما غرقه گشتهایم و تو دریا ندیدهای
هوش مصنوعی: اگر تو از راز عشق آگاهی نداری، لطفاً ما را سرزنش نکن. ما در عشق غرق شدهایم و تو حتی دریا را هم ندیدی.
راهیست راه عشق و تو آن ره نرفتهای
ملکیست ملک ما که تو آنجا ندیدهای
هوش مصنوعی: عشق مسیری است که هنوز آن را نرفتهای و سرزمین ما جایی است که تو هرگز آن را ندیدهای.
ای سستعهدِ سختدل! از من بپرس حال
تو سخت و سست بیشتر از ما ندیدهای
هوش مصنوعی: ای بیوفا و سنگدل! از من بپرس که حال تو چقدر سخت و بیرحمانه است، زیرا تو بیشتر از ما هیچکس را در چنین شرایطی مشاهده نکردهای.
گیرم که حال با تو بگویم ترا چه غم
تو درد دل شنیدهای، امّا ندیدهای
هوش مصنوعی: اگرچه اکنون در کنار تو هستم و درباره حال و روزم صحبت میکنم، اما تو هیچگاه نتوانستهای عمق درد و غم من را به درستی درک کنی، چون هرگز آن را از نزدیک تجربه نکردهای.
ای آن که وصف سرو سهی میکنی همه
معلوم شد که آن قد و بالا ندیدهای
هوش مصنوعی: ای کسی که دربارهی زیبایی و قامت فردی مانند سرو سخن میگویی، واضح است که هرگز آن قد و زیبایی را از نزدیک ندیدهای.
معذوری ار ملامت وامق همی کنی
زیرا که حُسن چهرهٔ عذرا ندیدهای
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر معذوریت من مرا سرزنش میکنی، باید بدانی که این به خاطر زیبایی چهره عذرا است که آن را ندیدهای.
گر جان به پای دوست فشانم عجب مدار
تو ، جانفشانِ مردمِ شیدا ندیدهای
هوش مصنوعی: اگر به خاطر دوست جانم را فدای او کنم، شگفتزده نشو؛ زیرا تو هرگز کسی را که با عشق و شیدایی جانش را فدای دوست میکند، ندیدهای.
بیداری جلال چه دانی که در فراق
روزی درازی شب یلدا ندیدهای
هوش مصنوعی: بیداری جلال به معنای حالتی از آگاهی و شعور است، اما تو نمیدانی که در دوری و جدایی، چه شب طولانی و طاقتفرسایی مثل شب یلدا را تجربه نکردهای.
حاشیه ها
1402/11/23 13:01
سیدمحمد جهانشاهی
تو ، جان فشانِ مردمِ شیدا ندیده ای